searchicon

کپی شد

نیاز بشر به دین

بحث درباره نیاز بشر به دین و به عبارت دیگر، ضرورت دین برای بشر، از بحث‌های دیرینه در کلام اسلامی است. بحث درباره حسن و وجوب تکالیف در کتاب‌های کلامی مربوط به این مسئله است. چنان که بحث ضرورت نبوت نیز به آن باز می‌گردد؛ زیرا نبوت از آن جهت ضرورت دارد که شریعت الهی را به صورت کامل در اختیار بشر قرار دهد. با توجه به جایگاه و نقش ویژه‌ای که دین در تاریخ بشر داشته است، می‌توان به اهمیت این مسئله پی برد؛ زیرا دلایل وحیانی، عقلی، شواهد تاریخی و پژوهش های دیرینه‌شناسی، بیانگر این واقعیت‌اند که دین پیوسته در زندگی بشر مطرح و مورد اهتمام بوده است. حضور همیشه دین در تاریخ و زندگی بشر ضمن این که جایگاه برجسته آن را در حیات بشری آشکار می‌سازد، این پرسش را نیز مطرح می‌کند که دین با زندگی بشر چه رابطه‌ای داشته است؟ نیاز بشر به دین در چیست؟ و چرا دین برای بشر ضرورت دارد؟

در ضرورت دین به معنای اعم آن (برنامه ویژه زندگی که بر نوعی جهان بینی استوار است) تردیدی نیست؛ زیرا در ضرورت برنامه و راه و رسمی ویژه برای زندگی انسان- به ویژه در زندگی اجتماعی- نمی‌توان تردید کرد. آن چه مورد بحث ما است و متکلمان و فیلسوفان الهی درباره ضرورت آن بحث کرده‌اند، دین به معنای خاص آن؛ یعنی دین آسمانی است. به عبارت دیگر، سخن درباره نیازمندی بشر به هدایت ‌های وحیانی و شریعت‌ های آسمانی است، و این که چرا چنین هدایت ‌هایی برای بشر ضرورت داشته است؟

درباره این که چرا بشر به دین نیاز دارد تقریرها و تبیین ‌های گوناگونی ارائه شده است که برخی ناظر به حیات اخروی بشر است و برخی مربوط به حیات دنیوی او. پاره‌ای از آنها به حیات فردی انسان نظر دارد و برخی دیگر ناظر به حیات اجتماعی او است و پاره‌ای از آنها هر دو جنبه را مورد توجه قرار داده است. در پاره‌ای از تقریرها نیاز معرفتی بشر در حوزه اعتقادات به دین مورد توجه قرار گرفته است؛ در برخی دیگر، نیاز اخلاقی انسان مطرح گردیده و در بعضی از آنها بر نیاز عبادی انسان به دین تأکید شده است. چنان که عده‌ای همه این جنبه ‌ها را مورد توجه قرار داده‌اند. اگر چه محتوای اصلی دلایلی که در کلام قدیم و جدید بر نیاز بشر به دین اقامه شده است، یکسان است، ولی در صورت و شکل دلایل و چگونگی تقریر و تبیین آنها تفاوت‌هایی به چشم می‌خورد.[1]

[1]. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر کلام جدید، ص 97 و 98.