کپی شد
نگاهی به معنای عرفان و برخی از اصطلاحات عرفانی
واژه “عرفان” در لغت به معناى شناختن است، ولى در اصطلاح، به شناخت ويژهاى اختصاص يافته كه از راه شهود درونى و دريافت باطنى حاصل مىگردد، و از آن جا كه چنان كشف و شهودهايى معمولاً متوقف بر تمرينها و رياضتهاى خاصى است، روشهاى عملى يا آيين سير و سلوك را نيز “عرفان” ناميدهاند.
به عبارت دیگر عرفان در اصطلاح به معرفت شهودی خداوند که از طریق تهذیب نفس و صفای باطن حاصل می گردد، گفته می شود.
عرفان را دارای دو بعد نظری و عملی دانسته اند: الف: عرفان نظری شامل منظومه ای از دریافت های باطنی از طریق کشف و شهود پیرامون جهان هستی است، که توسط افراد واجد شرایط ادراک شده و با شیوه ای نظام مند و بطور نظری تدوین شده است. ب: عرفان عملی شامل به کار بستن دستور العمل های لازم در راستای مبارزه با هوای نفس و رسیدن به مقامات معنوی و کمال توحید است، که توسط استاد طریقت بیان می گردد. در صورتی که سالک راه حقیقت، رهنمود های پیر طریقت را به کار بندد و در مسیر الاهی با اخلاص کامل گام بردارد، به سرمنزل حقائق رهنمون می گردد[1].
به هر حال در باره عرفان می توان گفت: عرفان طریق وصال خداوند است. و به عبارتی، احساس عمیق خداوند در درون خویش و تسلیم شدن به او و عشق ورزیدن به او با دل و جان که در نهایت به وصال اومی انجامد و در یک کلام عرفان را می توان معرفت نفس نامید که به معرفت رب منتهی می شود.
معرفت (معرفت الله):منظور از معرفت، حالِ عارفی است که حضرت حق وی را به مقام والای شهود خویش؛ یعنی رؤیت حق به حق رسانیده باشد که ظهور چنین مقامی برای شخص، بدون توجهات و عنایات حق میسر نیست.
عرفان اسلامی: عرفان اسلامی (Islamic mysticism) را میتوان معرفت و دانشی دانست که در آن عنصر عشق در مطابقت و همراهی با ساختار وحی در اسلام گره خورده است.
عشق: مراد از عشق، عشق به مظاهر خداوند و در نهایت عشق به «انسان کامل» است که مظهر جمیع اسماء و صفات خداوند و تجلی او در عالم است.
امام: انسان کامل یا امام (در اصطلاح شیعی آن)، به عنوان کانون و قطب عرفان، کسی است که حامل امر امامت (صاحب الامر) یا همان روح است که به تعبیر قرآن در شب قدر نازل می شود: «تنزل الملائکه و الروح باذن ربهم من کل امر»[2] ؛در اين شب فرشتگان و روح به اذن خدا از هر امر نازل مىشوند . بنابراین امام بعد از پیامبر مهبط وحی و محل نزول ملائکه و روح است[3]. همین واقعه برای عرفا که همچون اقماری بر گرد خورشید امام هستند در درجاتی واقع می شود و کمال نهایی انسان هم رسیدن به این جایگاه است[4].
[1] حسینی نسب، سید رضا، عرفان اسلامی در آئنه شعر و ادب.
[2] القدر ، 4.
[3] «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَة» شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص609، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1413.
[4] امام خمینی (ره) در تفسیر سوره مبارکه قدر، عرفان را برای اهل معرفت، درک دو واقعه عظیم نزول و عروج حقیقت ( روح) می دانند. ایشان با تفسیری عرفانی واژه های «لیالی» و «ایام»، در این باره به بحثی هرمنوتیکی پرداخته و این دو واژه را بیانگر دو واقعه عظیم رو حانی نزول و عروج معرفی می نمایند:
“اهل معرفت گویندکه مراتب نزول حقیقت وجود به اعتبار احتجاب شمس حقیقت در افق تعینات، «لیالی» است؛ و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقیقتدرافاق تعینات، «ایام» است”. امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی،چاپ دوم، 1385، ص 189.