کپی شد
نژاد واحد ایرانی
با این که زبان دری (فارسی)، متعلّق به حوزه تمدنی ایران است؛ اما نه این زبان منحصر به ایران است و نه ایران منحصر به زبان فارسی. به عبارت دیگر، صِرف استفاده از این زبان به مفهوم حضور حوزه تمدن ایرانی نیست. چرا که از استانبول و اسکندریه در غرب تا هندوستان در شرق، به این زبان گفتوگو میکردهاند و هیچ یک از این سرزمینها در حوزه تمدنی ایران نبوده است.
بر این اساس، ایران (چه به مفهوم امروزی و یا تاریخی) منحصر و محدود به زبان فارسی نیست و زبانهای دیگری نیز در آن رواج داشته و دارد و کسانی را که با این گویش صحبت می کنند، نمیتوان غیر ایرانی و یا حتی غیر فارس نامید.
زبان دری (فارسی)، زبان واسط و مشترک میان ایرانیان است و اگر مردمان نواحی مرکزی ایران همچون شیراز و اصفهان و یزد و اراک به زبان دیگری جز زبان فارسی سخن نمیرانند، نه به این معنا است که زبان فارسی، زبان اصلی آنان است؛ بلکه به این دلیل است که زبان بومی خود را در گذر زمان از دست داده و تنها قادر به سخنگفتن به زبان عمومیِ فارسی هستند.
امروزه چنین متداول شده است که، کسانی را که فقط توان سخن گفتن به زبان فارسی را دارند، «فارس» خطاب کرده و دیگران را به نامهایی که برگرفته از زبانهای دیگر است خطاب می کنند. این گونه خطابها معمولاً به گونهای بیان شده و رواج یافته است که نام فارس و دیگر نامها را از یک مفهوم زبانی تبدیل به یک مفهوم قومیتی کرده است.
تحمیل مفهومِ نژادی بر نام زبانها، علاوه بر این که اشتباهی متداول است، برخی تعصبات و دستهبندیهای تفرقهبرانگیز را نیز بیدار میکند. در ایران هیچ مفهوم نژادی با عناوینی همچون ترک، کرد، لر، عرب، فارس و غیره وجود ندارد و آنچه وجه تمایز است، تنها زبان سخنوران است. در نتیجه، نامهای بالا فقط میتوانند دلالت بر ترکزبان، کردزبان، لرزبان، عربزبان و فارسزبان (آنان که زبان بومی خود را از دست دادهاند)، کنند. به عبارت دیگر و با توجه به مفهوم فارس که در این جا مطلق ایران را میرساند، تمامی کسانی که به هر زبانی سخن میرانند، فارس (ایرانی) هستند. اهالی نواحیای که تنها به زبان فارسی سخن میرانند، در قیاس با نواحیِ دو یا چند زبانه، حق و مالکیت بیشتری بر این زبان ندارند.
با این که خاستگاه زبان فارسی در شرق خراسان و آن سوی شرق و شمالِ شرقی ایرانِ امروزی بوده است، اما فرایند رشد و بالندگی آن به همت و کوشش بسیاری از مردمان و شاعران و نویسندگان و دبیرانِ سراسر ایران (فارس) و دیگر کشورهای فارسیزبان (ایرانیزبان) روی داده است.[1]
در تأیید این مطلب، باید گفت: خطاب پیامبر اکرم (ص) به سلمان فارسی به عنوان فردی از اهالی فارس، در هنگامی است که آیه شریفه، (اى مردم، اگر او (خدا) بخواهد همه شما را از ميان مىبرد و مردمى ديگر را مىآورد، كه خدا بر اين كار قادر است)،[2] نازل شد. در این موقع عرض شد: يا رسول اللّه! اين گروه چه كسانی هستند، كه پروردگار آنها را به جاى ما قرار خواهد داد؟ رسول اكرم (ص) دست بر كتف سلمان نهاد و فرمود: آن جمعيت اينها (مردم عجم و فارس)، هستند. سپس فرمود: به خدایی سوگند كه جان من در دست قدرت او است، چنانچه ايمان در (ستاره) ثريّا باشد، مردانى از فارس به آن دست خواهند يافت.[3]
[1]. حسينى همدانى، سيد محمد حسين، انوار درخشان، ج 4، ص 109؛ ياسرى، محمود، ترجمه قرآن (ياسرى)، ص 51.
[2]. نساء 133، إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَ يَأْتِ بِآخَرِينَ وَ كانَ اللَّهُ عَلى ذلِكَ قَدِيراً.
[3]. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 160؛ طباطبایی، محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج 18، ص 250.