searchicon

کپی شد

نوح (علیه السلام)

چکیده مقاله حضرت نوح (علیه السلام)

عبدالجبار يا عبدالغفار، ملقب به نوح، اولين پيامبر اولوا العزم و صاحب شريعت و کتاب است. گفته‏اند علت شهرت او به این لقب، اين بوده كه براى گناه امت خود نوحه (زاری) مى‏كرد و يا مقصود از نوحه‏گرى، دعوت قومش به ‏توحيد بود.

وى متولد سال 1642 پس از هبوط حضرت آدم (علیه السلام) بوده و در سن 500 سالگى داراى سه فرزند پسر به‏ نام‌هاى «سام، حام و يافث» بوده است.

نام حضرت نوح (عليه السلام) 43 بار در قرآن آمده و يک سوره به نام وی اختصاص داده شده است. سلسله نسب او با هشت يا ده واسطه به حضرت آدم (عليه السلام) می‎رسد.

از جمله القاب او، شيخ ‏الانبيا است؛ زيرا ایشان عمر طولانی داشته است و به نص صریح قرآن، مدت رسالت ایشان هم قابل توجه بوده است. در وصف ایشان گفته‏اند: مردى خردمند، فصيح و بليغ بود، كه از عقلى سرشار و صبرى بسيار برخوردار، و در مناظرات و احتجاجات و برهان و جدل، قوى و بصير و مطلع بود. نوح با كمال بردبارى و تحمل، به راهنمايى قوم خود همت گماشت، سخنان شيرين و بيانات دلنشين خود را به كار مى‏برد، و با بهترين فنون دعوت، در راه تبليغ رسالت كوشيد.

حضرت نوح پس از آن که از هدایت قومش ناامید شد آنان را نفرین نمود و به دستور خداوند برای نجات مؤمنان مأمور به ساختن کشتی شد.

دربارۀ نحوۀ کشتی سازی حضرت نوح آنچه از بعضی از تفاسیر استفاده می شود این است که وی نخست نجار بود و بعد از آن به پیامبری مبعوث شد. ظاهراً ایشان اولین کسی بود که کشتی را به الهام خداوند ساخت.

آن چه که مسلم است؛ ایشان 950 سال مردم را به‏ خداپرستى و توحيد دعوت نمود و بعد از چند صده دیگر که بین مورّخان اختلاف است، رحلت نمود كه در نجف اشرف فعلى مدفون گرديد.

زندگی نامه حضرت نوح (علیه السلام)

زندگی حضرت نوح (علیه السلام) از نظر طول مدت، در میان پیامبران و شخصیت های الهی گذشته، از گستردگی بسیار زیادی برخوردار می باشد، تا جایی که ضرب المثل قرار گرفته است. ولی از آنجایی که زمان ایشان نسبت به دیگر پیامبران دورتر است، اختلاف بسیاری در زندگی نامه ایشان دیده می شود.

از این رو ناگزیر به نقل از منابع مختلف می باشیم.

نسب و خاندان حضرت نوح (علیه السلام)

مورخان سلسله نسب‌هایی را برای حضرت نوح تا حضرت آدم (علیهما السلام) نقل کرده اند. در این جا به دو مورد از آنها اشاره می شود:

الف. نوح بن لمک بن متوشلخ بن ادريس بن يرد بن مهلائيل بن قينان بن انوش بن شيث بن آدم (علیهم السلام).[1]

ب. نوح بن لمک (ارفخشد) بن متوشلخ بن اخنوخ بن برد بن ادریس[2] بن غنمیشا بن آحیلث بن قینان بن ریسان (انوش) بن شیث بن آدم (علیهم السلام).[3]

پدر و مادر حضرت نوح (علیه السلام)

پدر حضرت نوح (علیه السلام) «لمک»[4] فرزند متوشلخ بود. نام مادر لمک عريا نام داشت دختر عرايل (عزرائیل) بن متوسل بن حير بن شيث.[5]

آنچه که در کتب تاریخی در مورد مادر حضرت نوح (علیه السلام) نقل شده؛ نام مادر آن حضرت «قینوش» می باشد.[6]

لمک بن متوشلخ صد و هشتاد و هفت سال داشت که همسرش براى او نوزادی آورد، که اين همان نوح پيغمبر (علیه السلام) است. از ابن عبّاس نقل شده كه هنگام تولّد نوح، پدرش هشتاد و دو ساله بوده است.[7]

همچنین نقل شده لمک پس از تولد نوح، پانصد و نود و پنج سال زندگی کرد و داراى پسران و دخترانى شد. آنگاه درگذشت.[8]

تولد حضرت نوح (علیه السلام)

مسعودی ولادت حضرت نوح (علیه السلام) را اینگونه گزارش می کند:

«در تورات آمده كه آدم (عليه السلام) نهصد و سى سال زندگی کرد و هنگام تولد لمک (پدر نوح پيامبر (عليه السلام))، آدم (عليه السلام) هشتصد و شصت و چهار ساله و شيث هفتصد و چهل و چهار ساله بوده اند. همچنین گفته شده، زمان تولد نوح پيامبر (عليه السلام) يكصد و بيست و شش سال پس از وفات آدم بوده باشد».[9]

طبری در بخش تولد حضرت نوح (علیه السلام) آورده است؛ يكصد و بيست و شش سال پس از وفات آدم، لمک نوح را آورد. [10]

بنابر هر دو مبنا تولد حضرت نوح (علیه السلام) يک هزار و پنجاه و شش سال پس از هبوط حضرت آدم (عليه السلام) بود.

اسامی و القاب حضرت نوح (علیه السلام)

قرآن کریم حضرت نوح (علیه السلام) را «ناصحِ‌ امین» و «عبدالشَکُور»[11] معرفی می‌کند.

حضرت نوح را ابوالبشر ثانی[12] و آدم اخير نیز خوانده اند. گفته شده نام او سكن است.[13] همچنین نام ایشان را عبد الجبار و عبد الاعلی هم آورده اند[14] و لقب ایشان نجی الله و شیخ الانبیاء[15] ذکر شده است.

خانواده حضرت نوح (علیه السلام)

برای حضرت نوح (علیه السلام) همسرانی به نام های: عزره،[16] عموره و والهه ذکر شده است. نام عموره را در بعضی جاها هیکل نوشته اند و ممکن است که هیکل صفت او و عموره نام او بوده باشد.[17]

آن همسری که در طوفان غرق شد والهه نام داشت. علامه مجلسی آورده است: برخی گفته اند نام همسر حضرت نوح که به هلاکت رسید، واغله است. برخی دیگر گفته اند نام او والعه است.[18]

همچنین برای حضرت نوح هشت فرزند نقل شده است:

پسرها؛ سام، حام، یافث، کنعان و دخترها نیز؛ زینا، زعورا، ایثا و اسما.[19]

ازدواج نوح حضرت (علیه السلام)

در تعداد و نام دقیق همسران حضرت نوح (علیه السلام) اختلاف وجود دارد، در اینجا به چند قول از آنها اشاره می شود:

  1. نوح (علیه السلام) با «عزره» ازدواج كرد، ایشان دختر براكيل بن محويل بن حنوخ بن قين بود. هنگام ازدواج با اين دختر، نوح (علیه السلام) پانصد سال داشت.[20]
  2. همچنین نقل شده است که جبرئیل بر حضرت نوح (علیه السلام) نازل شد و گفت: ای نوح! من مأموریت دارم که به تو برسانم که با عموره دختر ضمران ازدواج کنی زیرا او اولین زنی خواهد بود که به تو ایمان می آورد، ایشان هم با او ازدواج کرد و پس از آن که حضرت نوح (علیه السلام) رسالت خود را فاش ساخت همین عموره پیش از همه به او ایمان آورد. نام این زن را در بعضی جاها هیکل نوشته اند و ممکن است که هیکل صفت او و عموره نام او بوده باشد.[21]
  3. از برخى دیگر روايات استفاده مى شود كه نوح همسرانی به نام «عمورة» و «رابعا» داشته است.[22]
  4. برخی دیگر هم گفته اند نام همسر حضرت نوح که به هلاکت رسید، واغله بوده است، همچنین نام والعه نیز برای او ذکر شده است.[23]

فرزندان نوح حضرت (علیه السلام)

گزارش شده که حضرت نوح (علیه السلام) هشت فرزند داشته که چهارتای آن پسر و چهارتای دیگر دختر بوده اند.

نام پسرها؛ سام، حام، یافث و کنعان بود و دخترها نیز؛ زینا، زعورا، ایثا و اسما نام داشتند و دامادهایش اسلم، ایرج، تسون و مرحاش بودند. همه اینها به حضرت نوح (علیه السلام) ایمان آورده بودند جز کنعان که از همسر کافرش بود.[24]

از میان فرزندان نوح (علیه السلام)، کنعان اهل نجات نبود و عاقبت به خیر نشد، اما سه فرزند دیگر، به نوح (علیه السلام) ایمان آوردند و سوار بر کشتی نجات شدند.[25]

کنعان فرزند نوح

یکی از فرزندان حضرت نوح (علیه السلام) کنعان نام داشت که در زبان عربی همان یام می باشد. او بعد از سرپیچی از فرمان پدر به هلاکت رسید و رستگار نشد. کنعان فرزندی داشت به نام عابر که پیش از طوفان درگذشت، و به این ترتیب نسلی از کنعان بعد از طوفان باقی نماند.[26]

در مورد مادر کنعان در تاریخ اختلاف می باشد، به قولی او همراه با سه فرزند دیگر؛ سام، حام، یافث از مادر هم مشترک بودند.[27] [28]

عمر حضرت نوح (علیه السلام)

عمر نوح بسیار طولانی بود، طوری که در ادبیات عرب و فارسی ضرب المثل شده است. در تاریخ و روایات، عمر او بین هزار تا دو هزار و هشتصد سال نقل شده است. به تصریح قرآن کریم، حضرت نوح (علیه السلام) پیش از طوفان به مدت 950 سال،[29] قومش را به خداپرستی دعوت کرده است.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: نوح (عليه السلام) دو هزار و چهار صد و پنجاه سال عمر کردند.[30]

نزدیک به همین قول از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: «نوح (عليه السلام) 2500 سال عمر كرد».[31]

برخی از منابع تاریخی عمر حضرت نوح (عليه السلام) را هزار و ششصد سال و برخی ديگر نیز نزدیک به هزار و سيصد سال بیان کردند.[32]

وفات و مدفن حضرت نوح (علیه السلام)

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که حضرت نوح (علیه السلام) دو هزار و پانصد سال زندگانى كرد. سپس در حالی که نوح (علیه السلام) در آفتاب بود، ملک الموت به سراغ ایشان آمد و عرض كرد: السلام عليک. نوح جواب سلام او را داد و به او گفت: اى ملک الموت براى چه آمدى؟

گفت: آمده ام جانت را بستانم.

نوح گفت: به من مهلت می دهى از ميان آفتاب زير سايه بروم؟

ملک الموت پاسخ داد: آرى اين اندازه مهلت دارى، نوح نقل مكان كرد و سپس گفت: اى ملک الموت به درستى كه آنچه از عمر من در دنيا گذشته است؛ مثل همين يک لحظه است كه از آفتاب به سايه آمدم. اكنون به دستورى كه دارى عمل كن، پس ملک الموت جان او را گرفت.[33]

از زیارت نامه حضرت علی (علیه السلام) استفاده می شود که حضرت آدم و نوح (علیهما السلام) در کنار آن حضرت آرمیده اند. زیرا در زیارت نامه چنین آمده است: «سلام و درود خدا بر شما و بر حضرت آدم و نوح که در جوار شما آرمیده اند».[34]

همچنین عده ای از مورخان، شهر نخجوان در دامنه کوه آرارات را با ماجرای کشتی نوح مرتبط دانسته‌اند؛ زیرا در زبان ارامنه «نَخ» به معنای کشتی و «جوان» به معنای جایگیر است. آنها معتقدند که حضرت نوح (علیه السلام) بعد از طوفان در این شهر جای گرفت و به قولی نیز، نوح نبی (علیه السلام) در این شهر مدفون است و قبر همسرش نیز در مرند بر سر راه تبریز است.[35]

ویژگی های شخصیتی حضرت نوح (علیه السلام)

حضرت نوح (علیه السلام) اولين پيامبر اولوا العزم و از بزرگان انبياء است، كه خداوند ایشان و ساير پیامبران اولوا العزم را با كتاب و شريعت بر تمامى بشر مبعوث كرده است.

حضرت نوح (علیه السلام) پدر دوم نسل حاضر بشر است، چون تمامى افراد بشر امروز از طرف پدر و مادر به آن جناب منتهى مى شوند، و قرآن کریم در مورد ذريه ایشان می فرماید: «و نژاد و اولاد او را در روى زمين باقى گذاشتيم».[36] و آن جناب، پدر بزرگ همه انبياء غير از انبیاء قبل از خود؛ حضرات آدم، شیث، ادریس و … (علیهم السلام) می باشد و خداى تعالى در اين باب فرموده: «و در ميان آيندگان براى او نام نيكويى قرار داديم».[37]

آن جناب اولين پيامبرى بوده كه باب تشريع احكام و كتاب و شريعت را گشوده و فتح نمود و علاوه بر طريق وحى، با منطق عقل و طريق احتجاج با مردم صحبت كرد، بنابراين آن جناب ريشه و منشا دين توحيد در عالم است و بر تمامى افراد موحد عالم كه تاكنون آمده و تا قيامت خواهند آمد منّت داشته و همه مرهون او هستند و به همين جهت است كه خداى عزوجل او را به سلامى عام اختصاص داده و هيچ كس ديگر را در آن سلام شريک وى نساخت و فرمود: «سلام بر نوح در همه ادوار عالم بشريت تا روز قيامت».[38] [39]

فلسفه اسامی و القاب حضرت نوح (علیه السلام)

حضرت نوح (علیه السلام) را سكن خواندند، چرا كه مردم پس از آدم به وسيله او آرامش و سكون يافتند، و به نام نوح خوانده شده است، زیرا كه وى بر خود و قومش زارى و نوحه بسيار مى‏كرده است.[40]

گفته شده که همه انسان‌های کنونی از نسل حضرت نوح بوده و منتسب به یکی از سه فرزندان او به نام‌های سام، حام و یافث هستند و به همین دلیل است که حضرت نوح را ابوالبشر ثانی لقب داده‌اند.

از آنجایی که در میان پیامبران حضرت نوح (علیه السلام) بیشترین عمر را داشته است لقب شیخ الانبیاء برای ایشان گفته شده است.[41]

آیین حضرت نوح (علیه السلام)

حضرت نوح (علیه السلام) نخستین پیامبر اولوالعزم بود که خداوند او را با کتاب و شریعت مبعوث فرمود. شریعت و کتاب او نخستین شریعت و کتابی بود که مشتمل بر قوانین و احکام الهی بوده است.[42]

به طورى که از تمامى آيات مربوط به داستان نوح (علیه السلام) در قرآن کریم برمى آيد. آن جناب همواره قوم خود را به توحيد خداى سبحان و ترک شرک دعوت مى کرد؛ دعوت به اسلام،[43] امر به معروف و نهی از منکر،[44] نماز خواندن،[45] رعایت مساوات و عدل،[46] شروع کارها با نام خدا[47] همه جزء مذهب و مکتب حضرت نوح (علیه السلام) بوده است.

بعضی از علما، صابئین را از پیروان آیین حضرت نوح می دانند.[48] قرآن صابئین را در ردیف اهل کتاب ذکر کرده است.[49]

در مورد محل زندگی این افراد نیز برخی گفته‌اند که محل پیروان این آیین خوزستان بوده و هست. هم اكنون قريب پنج هزار نفر از پيروان اين آئين در کشور ایران، شهرهای خوزستان؛ در كنار رود كارون و در اهواز، خرمشهر، آبادان و شادگان به سر می‌برند. [50]

اخلاق و صفات حضرت نوح (علیه السلام)

بنده صالح خدا

قرآن کریم در باره ارتباط نوح و لوط با خدای سبحان می فرماید: «… دو بنده شایسته از بندگان ما بودند»[51] در این آیه نوح و لوط (علیهما السلام) دو بنده از بندگان صالح معرفی شده اند. همچنین می فرماید: او از بندگان با ایمان ما بود. [52]

بنده سپاسگزار

قرآن مجید در جای دیگر خطاب به یاران حضرت نوح (علیه السلام) می فرماید: اى فرزندان مردمى كه با نوح در كشتيشان نشانديم، بدانيد كه او بنده‏اى سپاسگزار بود.[53]

خردمند، فصيح، بليغ ،صبور، قوى و مطلع در مناظرات، احتجاجات، برهان و جدل

حضرت نوح (علیه السلام) مردى خردمند، فصيح و بليغ بود، كه از عقلى سرشار و صبرى بسيار برخوردار، و در مناظرات و احتجاجات و برهان و جدل، قوى و بصير و مطلع بود. نوح با كمال بردبارى و تحمل، به راهنمايى قوم خود همت گماشت، سخنان شيرين و بيانات دلنشين خود را به‏كار مى‏برد، اميدوار بود و يأس و نوميدى را در حريم دل خود راه نمى‏داد، و با بهترين فنون دعوت، در راه تبليغ رسالت كوشيد، شب و روز، گاه و بيگاه، در آشكار و نهان آن قوم را دعوت كرد، توجه آنها را به ‏اسرار جهان و شگفتی هاى آفرينش معطوف نمود، اما قوم او در مجادله، راه لجاجت و عناد را پيمودند و سفسطه را از حد گذراندند.[54]

نجی الله و کثیر الشکر

حضرت نوح؛ نجى اللّه (عليه السّلام) بنده «كثير الشكر» پروردگار مهربان بود. هر گاه آن بزرگوار لباسى مى‏پوشيد، يا غذائى مى‏خورد، يا آبى مى‏آشاميد حمد و شكر خداى را بجاى مى‏آورد، و می‌فرمود: «الحمد للّه».

معرفت به خدا

بنا به قولى آن بزرگوار به هنگام شروع به خوردن و آشاميدن مى‌گفت: بسم اللّه. و در پايان آنها می‌گفت: الحمد للّه. از امام جعفر صادق و امام محمّد باقر (عليهما السّلام) روايت شده كه حضرت نوح به هنگام صبح و شام می‌گفت: اللهم انى اشهدك ان ما اصبح او امسى بى من نعمة فى دين، او دنيا فمنك، وحدك لا شريك لك، لك الحمد و لك الشكر بها على، حتى ترضى، و بعد الرضى.

يعنى پروردگارا! من يقينا تو را گواه مى‏گيرم كه هر صبح و شام، هر نعمت دينى، يا دنيوى نصيب من مى‏شود از تو خواهد بود، تو كه شريكى ندارى. حمد و شكر آن نعمت كه بر من لازم است به تو اختصاص دارد، تا اينكه از من خشنود باشى، و بعد از خشنودى نيز همينطور است.[55]

کسوت و پیشه حضرت نوح (علیه السلام)

از بعضی تفاسیر استفاده می شود که نوح نجار بود و بعد از آن به پیامبری مبعوث شد. آن چه که مسلم است شغل نجاری قبل از حضرت نوح وجود داشته است؛ زیرا قبل از ایشان، چوب و استفاده های آن به علت سهولت استفاده از آن، مورد توجه همه بوده است.[56] بله ایشان اولین کسی بود که کشتی را به الهام خداوند ساخت.[57]

اصحاب و یاران حضرت نوح (علیه السّلام)‏

مطابق با آیه شریفه قرآن، حضرت نوح (علیه السّلام) مدت 950 سال قبل از طوفان مردم را به سوی خدا دعوت کرد و در این مدت طولانی تنها عده کمی به او ‏ایمان آوردند.‏[58]

بر اساس بعضی از روایات در این مدت طولانی، تنها هشتاد 80 نفر به آن حضرت ایمان آوردند و حتی برخی عدد یاران و ‏مؤمنان به آن حضرت را کمتر هم نوشته اند.[59]

معجزه و کرامت حضرت نوح (علیه السلام)

آگاهی یافتن غیبی حضرت نوح به وسیله وحی الهی مبنی بر وقوع طوفان در آینده و ساختن کشتی در منطقه ای که هیچ گونه دریایی وجود نداشت، به عنوان یک معجزه و نشانه برای پیامبری آن حضرت، به شمار می‌رود. قرآن مجید در این مورد می فرماید: «ما او و سرنشینان کشتی را رهایی بخشیدیم، و آن (نجات) را آیت و نشانه ای برای جهانیان قرار دادیم!».[60]

آثار و اقدامات تاریخی حضرت نوح (علیه السلام)

اولین اثر حضرت نوح (علیه السلام) کتاب و شریعت بود. که به عنوان نخستین شریعت و کتاب، مشتمل بر قوانین و احکام الهی بوده است. از دیگر آثار و اقدامات حضرت نوح (علیه السلام) که در تاریخ بشر بسیار مورد توجه و مؤثر قرار گرفت؛ ساخت کشتی عظیمی بود که به ویژگی های آن اشاره خواهد شد.

مخالفان حضرت نوح (علیه السلام)

بیشتر مخالفان حضرت نوح (علیه السلام)، از طبقات اشراف و سرمایه داران بودند. آنها به جاى اين كه يک لحظه با مسئله دعوت نوح به طور جدى برخورد كنند و حداقل احتمال دهند كه ممكن است اين همه اصرار نوح (علیه السلام) و دعوت‌هاى مكررش، از وحى الهى سرچشمه گرفته و مسئله طوفان و عذاب، حتمى باشد، باز همان‌طور كه عادت غالب افراد مستكبر و مغرور است، به استهزاء و مسخره ادامه داده و هر زمان كه گروهى از قومش از كنار او مى‌‏گذشتند و او و يارانش را سرگرم تلاش براى آماده ساختن چوب‌ها، ميخ‌ها و وسائل كشتى سازى مى‌‏ديدند، ایشان را مسخره ‌‏كرده، مى‌‏خنديدند و مى‌‏گذشتند.[61]،[62]

مى‏‌گويند هر کدام از اشراف قوم نوح، نوعى استهزاء كه مايه خنده و تفريح بود براى خود انتخاب مى‌‏كردند.

يكى مى‏‌گفت: اى نوح مثل اين‌كه دعواى پيامبرى نگرفت آخر سر، نجار شدى! …

ديگرى مى‌‏گفت: كشتى مى‏‌سازى بسيار خوب، دريايش را هم بساز! هيچ آدم عاقل ديده‏‌اى در وسط خشكى، كشتى بسازد؟! …

بعضى ديگر مى‏‌گفتند: كشتى به اين بزرگى براى چه مى‏‌خواهى، لااقل كوچکتر بساز كه اگر بخواهى به سوى دريا بكشى براى تو ممكن باشد! مى‏‌گفتند و می‌خندیدند و مى‏‌گذشتند و اين موضوع در خانه‏‌ها و مركز كارشان به اصطلاح سوژه بحث‌ها بود، و با يكديگر در باره نوح و پيروانش سخن مى‏‌گفتند!: پير مرد را تماشا كن آخر عمرى به چه روزى افتاده است؟ حالا مى‏‌فهميم كه اگر به سخنان او ايمان نياورديم حق با ما بود…![63]

میراث حضرت نوح (علیه السلام)

از جمله میراث حضرت نوح (علیه السلام) می توان به شریعت و کشتی ایشان اشاره کرد:

الف. کتاب و شریعت حضرت نوح (علیه السلام):

از آیات قرآن کریم استفاده می­شود که محتوای شریعت و دین نوح، دعوت مردم به توحید و تسلیم در برابر خداوند،، امر به معروف و نهی از منکر، مساوات و عدالت، راستگویی و وفای به عهد و نهی از شرک و آلودگی به فواحش و منکرات بوده است.[64]

حضرت نوح، دارای کتاب آسمانی نیز بوده است این کتاب اسم خاصی نداشته بلکه به اسم «کتاب نوح» معروف بوده و نامیده می­شده است. بنا بر نظر مفسران، مقصود از «الکتاب» در آیه 213 سوره بقره کتاب حضرت نوح است.[65]

ب. کشتی نوح (علیه السلام):

آیات و روایات متعددی اشاره به ساخت کشتی توسط حضرت نوح (علیه السلام) کرده اند، که به آنها اشاره شد. اما آنچه که در مورد آن اختلاف وجود دارد به گل نشتن و بقایای کشتی حضرت نوح می باشد. در حال حاضر چندین کشور از جمله ایران، عراق و ترکیه بنا بر اسنادی، در این مورد ادعا کرده اند.

کتابنامه مدخل نوح (علیه السلام)

  1. قرآن کریم
  2. ابن اثير، علی بن محمد؛ الكامل فی التاریخ؛ ترجمه: حالت، ابوالقاسم و خليلى، عباس؛ انتشارات مطبوعاتى علمى، تهران، 1371 ش.
  3. جزائرى، نعمت الله بن عبد الله؛ قصص الأنبياء (ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)؛ ترجمه: مشايخ‏، فاطمه؛ انتشارات فرحان، چاپ اول، تهران،1381 ش‏.
  4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ تحقیق: داودی، صفوان عدنان؛ انتشارات دارالقلم‏، چاپ اول، بیروت، 1412ق.
  5. دایرة المعارف بزرگ اسلامی.
  6. سراج، منهاج؛ طبقات ناصرى‏ تاریخ ایران و اسلام؛ تحقيق: حبیبی، عبد الحى؛ انتشارات دنياى كتاب، چاپ اول، تهران، 1363 ش.
  7. سيد ابن طاوس، علی بن موسی؛ الامان من أخطار الاسفار و الازمان؛ ناشر: انتشارات آل البیت، چاپ اول، قم، 1409ق.
  8. صدوق، محمد بن على؛ كمال الدين؛ ترجمه: كمره‏اى‏، محمد باقر؛ انتشارات اسلاميه، چاپ اول، تهران، 1377 ش.‏
  9. طباطبائی، سید محمد حسین؛ الميزان في تفسير القرآن؛ دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417 ق.
  10. طبری، محمد بن جریر؛ تاريخ الطبری؛ ترجمه‏: پاینده، ابوالقاسم؛ انتشارات اساطیر، چاپ پنجم، تهران، 1375 ش.
  11. كاتب واقدى، محمد بن سعد؛ الطبقات الكبرى؛ ترجمه: مهدوى دامغانى‏، محمود؛ انتشارات فرهنگ و انديشه، تهران، 1374 ش.
  12. مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار؛ محقق، مصحح: جمعى از محققان‏؛ انتشارات دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، بیروت، 1403 ق.
  13. مستوفى قزوينى، حمد الله بن ابى بكر؛ تاريخ گزيده؛ تحقيق: نوايى، عبد الحسين؛ انتشارات امیر کبیر، چاپ سوم، تهران، 1364 ش.
  14. مسعودی، علی بن الحسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ ترجمه: پاینده، ابوالقاسم؛ انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374 ش.
  15. مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرينش و تاريخ(البدء و التاریخ)؛ ترجمه: شفیعی کدکنی، محمد رضا؛ انتشارات آگه، چاپ اول، تهران، 1374 ش.
  16. مكارم شيرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ انتشارات دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، تهران، 1374 ش.
  17. ملاحویش آل غازی، عبدالقادر؛ بیان المعانی؛ انتشارات مطبعة الترقی، چاپ اول، دمش، 1382ق.
  18. هندى‏، مير حامد حسين؛ عبقات الانوار فی إمامة الأئمة الاطهار؛ انتشارات كتابخانه عمومى امام امير المومنين على (علیه السلام)، چاپ دوم، اصفهان، 1366 ش.
  19. نجفی خمینی، محمد جواد؛ تفسير آسان؛ انتشارات اسلامیه، ‌چاپ اول، تهران، 1398 ق.
  20. آیتی، عبد المحمد؛ تاریخ ابن خلدون؛ انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، چاپ اول، 1363 ش.
  21. نیشابوری، ابراهیم بن منصور؛ قصص الانبیاء؛ انتشارات بنگاه، چاپ اول، 1340 ش.

[1]. مستوفى قزوينى، حمد الله بن ابى بكر بن احمد، تاريخ گزيده، تحقيق: عبد الحسين نوايى، ص 25.

[2]. نام دیگر ادریس اخنوخ و هرمس است.

[3]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 11، ص 228 و 229.

[4]. در اصل به جای «لمک»، «ملک» هم آمده، ولى باستناد تورات (تكوين – اصحاح 5) و مسعودى (ج 1 ص 22) و مجمل (ص 186- 228) و آثار (ص 73) لمک است، كه به اتفاق ارباب قصص پدر نوح بود، و مزار مهتر لمک در لغمان سمت مشرقى افغانستان مشهور است.

[5]. سراج، منهاج؛ طبقات ناصرى‏ تاریخ ایران و اسلام؛ تحقيق: حبیبی، عبد الحى، ج‏ 1، ص 17.

[6]. ابن اثير، علی بن محمد، الکامل، ترجمه: حالت، ابو القاسم و خلیلی، عباس، ج ‏1، ص 245.

[7]. كاتب واقدى، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، ترجمه: مهدوى دامغانى‏، محمود، ج ‏1، ص 26.

[8]. ابن اثير، علی بن محمد، الکامل، ترجمه: حالت، ابو القاسم و خلیلی، عباس، ج ‏1، ص 245..

[9]. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه: پاینده، ابوالقاسم، ج‏1، ص 624.

[10]. طبرى، محمد بن جرير، تاریخ طبرى، ترجمه: پاینده، ابو القاسم، ج 1، ص 117.

[11]. اسراء، 3.

[12]. ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 3، ص 127.

[13]. مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرينش و تاريخ؛ ترجمه: شفیعی کدکنی، محمد رضا، ج 1، ص 422.

[14]. مستوفى قزوينى، حمد الله بن ابى بكر، تاريخ گزيده، ص 25.

[15]. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة، ج 12، ص 55.

[16]. عز الدين على بن اثير، الكامل، ترجمه: حالت، ابوالقاسم و خليلى، عباس، ج 1، ص 244.

[17]. جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبياء، ص 342.

[18]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 11، ص 309.

[19]. ابن خلد نیشابوری، ابراهیم بن منصور، قصص الانبیاء، ص 36.

[20]. عز الدين على بن اثير، الكامل، ترجمه: حالت، ابوالقاسم و خليلى، عباس، ج 1، ص 244.

[21] جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبياء، ص 342.

[22]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 11، ص 342.

[23]. همان، ص 309.

[24]. جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبياء، ص 36.

[25]. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الطبری، ترجمه‏: پاینده، ابوالقاسم، ج 1، ص 139.

[26]. آیتی، عبد المحمد، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 7 .

[27]. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الطبری، ج 1، ص 134.

[28]. به مدخل طوفان نوح، مقاله کنعان مراجعه شود.

[29]. عنکبوت، 14.

[30]. صدوق، محمد بن على بن حسين بن بابويه؛ كمال الدين؛ ترجمه: كمره‏اى‏، محمد باقر، ج 2، ص 203.

[31]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 11، ص 285.

[32]. مستوفى قزوينى، حمد الله بن ابى بكر، تاريخ گزيده، تحقيق: نوايى، عبد الحسين، متن، ص 25.

[33]. صدوق، محمد بن على بن حسين بن بابويه؛ كمال الدين؛ ترجمه: كمره‏اى‏، محمد باقر، ج 2، ص 203.

[34]. «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ وَ عَلَی ضَجِیعَیْکَ آدَمَ وَ نُوحٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه»؛ طبری، محمد بن جریر، تاريخ الطبری، ترجمه‏: پاینده، ابوالقاسم، ج 1، ص 139؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏53، ص 271.

[35]. دایرة المعارف بزرگ اسلامی ، ج1 ، ص 278.

[36]. «وَ جَعَلْنا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ»؛ صافات، 77.

[37]. «وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ»؛ صافات، 78.

[38]. «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ»؛ صافات، 79.

[39]. با استفاده از سایت حوزه نت.

[40]. مقدسى، مطهر بن طاهر؛ آفرينش و تاريخ؛ ترجمه: شفیعی کدکنی، محمد رضا، ج 1، ص 422.

[41]. ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، ج 3، ص 127.

[42]. رسولی محلاتی، تاریخ الانبیاء، ج 1، ص 41.

[43]. آل عمران، 19.

[44]. هود، 28.

[45]. نساء، 8.

[46]. انعام، 151و 152.

[47]. هود، 41.

[48]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 475.

[49]. بقره، 62؛ مائده، 29؛ حج، 17.

[50]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 289.

[51]. تحریم، 10.

[52]. صافات، 81.

[53]. اسراء، 3.

[54]. برگرفته از مقاله: سيمای الگويی پيامبران در قرآن کريم، سایت تبیان.

[55]. نجفی خمینی، محمد جواد، تفسير آسان، ج ‏9، ص 362 و 363.

[56]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه همدانی، ج 10، ص 364.

[57]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 11، ص 331.

[58]. عنکبوت، 14.

[59]. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الطبری، ترجمه‏: پاینده، ابوالقاسم، ج 1، ص 131.

[60]. عنکبوت، 15.

[61]. «وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ»، هود، 38؛ ملاء در اين جمله، به معناى جماعتى است كه مورد اعتناى مردم باشند.

[62]. طباطبائی، سید محمد حسین، الميزان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 223.

[63]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏9، ص 90- 92.

[64]. طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 10، ص 237 – 241.

[65]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 377 – 380.