searchicon

کپی شد

نوجوانی ابن سینا

ابن سینا در بیان خاطرات دوران نوجوانی خود می گوید:

«]بعد از آن كه[ )ناتلى( از بخارا به گرگانج (اورگنج) خوارزم رفت، من به تنهايى علوم طبيعى و الهى را دنبال كردم تا در آنها ورزيده شدم. آن‌گاه به آموختن علم طب راغب گشتم. فراگرفتن اين دانش چندان دشوار نبود. بنابراين در مدتى كوتاه چنان در كار طبابت مهارت پيدا كردم كه پزشكان دانشور بخارا شاگرد من شدند. شانزده ساله بودم كه به تدريس طب و درمان بيماران پرداختم. در تشخيص بيمارى و كار درمان چنان ورزيده شده بودم كه وصف آن نتوان كرد. با اين همه درس فقه را دنبال مى‏كردم.

آن‌گاه يک سال و نيم ديگر به مطالعه منطق و همه اجزاى فلسفه سرگرم شدم. در اين مدت شبى را به تمامى نخفتم، و روزها به كارى ديگر نپرداختم. شب ها چراغ مى‏افروختم و به خواندن كتاب مشغول مى‏شدم… اگر خواب بر من چيره مى‏گشت همان مسائل را به عينه در خواب مى‏ديدم، و راه حل بسيارى از مسائل را در خواب باز مى‏يافتم.

پس از آن‌كه در علوم منطق و طبيعى و رياضى نيک ورزيده شدم، بار ديگر به علم الهى پرداختم، و مطالعه كتاب ما بعد الطبيعه ارسطو را آغاز كردم. كتابى دشوار بود. چهل بار آن را خواندم و همه عباراتش را از بر نمودم، اما معانى آنها دستگيرم نشد و مقصود نويسنده را در نيافتم، نااميدى دامنم را گرفت. با خود گفتم: براى فهميدن مقصود نويسنده راهى وجود ندارد. پسينگاه (عصر) روزى به بازار ورّاقان (کتابفروشان) رفتم. با دلالى روبرو شدم كه كتابى در دست داشت و براى فروش جار مى‏زد. از من خواست تا آن كتاب را بخرم. چون فكر مى‏كردم از جمله كتاب‌هاى بى‏ارزش است، با بى‏ميلى از خريد آن چشم پوشيدم. دلال گفت:

چون صاحبش به پول نياز دارد آن را به سه درهم مى‏فروشم. اين سخن در من اثر كرد و كتاب را خريدم.

پس از بررسى دريافتم كه شرح ابو نصر فارابى[1] است بر كتاب  ما بعد الطبيعه ارسطو.[2] به خانه بازگشتم و با شتاب به مطالعه آن پرداختم. به زودى معانى سخن ارسطو برايم روشن شد؛ زيرا همه عبارات آن را -چون بسيار خوانده بودم- از بر داشتم. بى‏اندازه شادمان شدم. روز بعد، به شكرانه اين پيروزى، مال فراوان به تهی‌دستان بخشيدم.

پيوسته بر اين شيوه دانش اندوختم تا همه دانش‌ها را نيک بياموختم، و هر چه از آن هنگام برايم روشن شده همان است كه اكنون[3] مى‏دانم…، . چون به هيجده سالگى رسيدم از آموختن همه دانش‌ها بى‏نياز شدم. آن روز اين دانش‌ها را در حافظه داشتم، اما امروز پخته‏تر است، و گر نه چيز تازه‏اى بر دانش من افزون نگرديده است». [4]


[1]. ‌ابونصر محمدبن‌ طرخان‌ بن‌ اوزلغ‌ فارابی، كه‌ او را فیلسوف‌ المسلمین‌ نام‌ نهاده‌اند، یكی‌ از بزرگ‌ترین‌ فیلسوفان‌ اسلام‌ و یكی‌ از نوابغ‌ ایران‌ است. فارابی چندان‌ در تفسیر و شرح‌ و دقت‌ در معانی‌ افكار ارسطو تبحر یافت‌ كه‌ به‌ معلم‌ ثانی‌ یا ارسطوی‌ دوم لقب‌ یافت. از فارابی‌ ‌‌ چندین كتاب‌ یا رساله‌ی‌ معتبر بر جا مانده است‌ كه‌ بعضی از آنها عبارتند از: مبادی‌ آراء اهل‌ المدینة‌ الفاضلة، احصاء العلوم‌ و التعریف‌ بأغراضها، الجمع‌ بین‌ رأیی‌ الحكیمین، فصوص‌ الحكم و… . ر.ک: کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت.

[2]. «اَلاَبانَهُ عَنْ غَرَضِ اَرِسطاطالیس فی کِتابِ ما بَعْدَالطَبیعه» یا «مقالة فی اغراض مابعدالطبیعة»، نام رساله‌ای است از ابونصر محمدبن محمدبن طرخان فارابی (260-339ق/874-950م) در توضیح مقصود ارسطو از نوشتن مجموعه متافیزیک و بیان محتوای اصلی بخش‌های گوناگون آن. کتاب متافیزیک ارسطو در میام مسلمانان به دو نام شناخته شده است: یکی کتاب الحروف و دیگری مابعدالطبیعه که ترجمه جزء به جزء واژه متافیزیک است. رساله فارابی به منزله مدخلی جهت آگاهی از مباحث کتاب متافیزیک ارسطو و به عنوان کلیدی جهت گشودن غوامض آن به‌شمار رفته است. ر.ک: کتابخانه اینترنتی تبیان.

[3]. سن 33 سالگی که خاطرات خود را برای شاگردش ابوعبید جوزجانی بیان می‌کند. ر.ک: ابن سینا، ترجمه رساله اضحویه، مترجم: نامعلوم، تصحیح و مقدمه و تعلیق: خدیو جم، حسین، ص 17.

[4]. همان، ص 18 و 19.