کپی شد
نقش خواجه نصیر الدین طوسی در حفظ و گسترش مکتب تشیع
از زمانی که سیل بنیانکن مغولان به سوی ایران سرازیر شد و از مناطق خراسان شروع کرده و در مدت 40 سال تا بغداد و مرکز خلافت عباسی پیش رفتند، کشتار و تخریب تنها ارمغان آنها بود. در این مسیر هیچ قدرتی جلودار آنها نبود، چنانکه دولت خوارزمشاهیان و حتی اسماعیلیه را که در قلعه های مستحکم خود بیش از 200 سال در مقابل سلجوقیان مقاومت کرده بودند، درهم شکستند.[1] برای این قوم صحرانشین و عاری از فرهنگ، آثار و تمدن فرهنگ بشری نیز ارزشی نداشت و هر چه بر سر راه آنها قرار می گرفت، در معرض تخریب و سوزاندن واقع می شد.
در چنین موقعیتی که انتظار می رفت تمام آثار تمدن اسلامی رو به نابودی رفته و نامی از اسلام و تشیع در ایران و عراق باقی نماند، حضور عالم برجسته شیعی؛ خواجه نصیر الدین طوسی، نور امیدی در دل تاریکیهابود. چرا که وی به پیروی از پیشوایان معصوم شیعه(علیهم السلام) با سلاح تقیه در مبارزه با دشمن قد علم کرده و با علم و درایت خود، نگاهبانی از جامعه مسلمین و آثار اسلامی را به عهده گرفت.او در اوج نا امیدی جان تازه ای در پیکر نیمه جان امت اسلام و خصوصاً شیعه و تشیع دمید؛ به عنوان مثال، خواجه برای تقویت شیعیان حله؛(از بزرگترین و فعالترین مراکز تشیع)، به آنجا رفت و با برقراری ارتباط با علماو تمامی فقهای شهر و حضور در برخی کلاسهای درس؛ مانند مجلس درس «محقق حلّی» در نیرو بخشیدن به آنان مؤثر بود به گونه ای که شیعیان سراسر عراق برای احقاق حق خود بپا خاستند. یکی از شیعیان که منصبی در دیوانیافته بود، از هلاکو در خواست کرد صد نفر سپاهی را برای حراست از مرقد علی (علیه السلام) و شیعیان نجف بدانجا بفرستد و وی اجابت نمود.
همچنین گردآوردن دانشمندان و علما از جمله مساعی خواجه بود. این افراد بعد از شنیدن خبر استقبال خواجه از آنان از دور و نزدیک به درگاه او شتافتند و توسط خواجه به شغل های دیوانی، روحانی و علمی گماشته شدند و در بازسازی کشور تلاش کردند؛ حتی خواجه خود براییافتن این افراد سفر میکرد.[2]
تبدیل مبارزات نهانی و منفی تشیع بنا بر اصل تقیه به مبارزات علنی و تسهیل گسترش تشیع که بعدها به عنوان دین رسمی مملکت شناخته شد. احیای اوقاف مملکت، که سنت دیرینه اسلامی و یکی از ارکان اقتصادی بود. ایجاد عصری نو در دانش نجوم و ریاضیات و به دنبال آن پایهگذاری سبکی جدید در معماری و انواع هنرها، برعهده گرفتن سهمی عمده در حفظ فرهنگ گذشته با گردآوری کتابها و سر و سامان دادن به وضع روشنفکران عصر، از اقدامات خواجه نصیر برای حفظ شیعه بود.[3]
خواجه پس از هلاکوخان نیز قدرت مادی و معنوی خویش را حفظ کرد و از مشاوران خاص اباقاخان بود. حتی با وجود جولان زیاد مسیحیان و بوداییان در آن عصر، رأی و نظر خواجه برحق و نافذ بود.[4]
[1].جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص 639.
[2]. بیانی، شیرین، دین و دولت در عهد مغول، ، ج 2، ص 405.
[3]. همان، ص 353.
[4]. همان، ص 410.