searchicon

کپی شد

نقش اسماعیل ذبیح الله در گسترش آئین توحیدی

در بت پرستی عرب جاهلی، صفات عمومی و مشترکات ادیان ابتدایی، نظیر تقدس اشیاء، سحر و جادو، باور به وجود روح طبیعت[1] وجود دارد. اما با تمام این احوال، در مرکز ثقل همه این باورها، عقیده به مقام خالقیت «الله» نیز موجود است.

مطابق گزارش های مورخان عرب، دینِ نخستینِ جامعه حجاز و اعراب عدنانی، یکتاپرستی ابراهیمی بوده است. اساساً برخی از دین شناسان نظیر «ویلهلم اشمید» بر این باور هستند که تمام اعراب در اصل و از آغاز موحد بوده اند و شرک و بت پرستی در میان ایشان بر توحید تأخر داشته است. اشمید پس از تحلیل انواع معتقدات قبایل عرب و پس از غور و بررسی در محتوای آنها به این نتیجه می رسد که تمام عقاید قبایل مذکور، در تحلیل نهایی بر محور اعتقاد به یک خالق بزرگ قدیم یا پدر اکبر، یعنی «اله واحد» استوار است و به همین یکتاپرستی برمی گردد. اشمید این باور به توحید قدیمی و اولیه را به لاتینی «urmono theis mus» می نامد.[2]

در جامعه حجاز در دوره جاهلی و آستانه ظهور اسلام، ادیان متعددی وجود داشتند که بر روی هم هویت دینی این جامعه را تشکیل می دادند. مطالعه کلی این ادیان نیز نشان می دهد که پدیده دین در این جامعه پیچیدگی خاصی دارد و تحلیل آن جز بر مبنای تعاملات عدیده فرهنگی و ذهن ساده بدوی و نیاز روحی آنها به پرستش میسر نیست. تأثیرات متقابل این عناصر بر روی یکدیگر اصلی ترین دلیل تعدد ادیان در حجاز است. مسلماً در این جامعه، چنانکه تاریخ تحول دینی آن نشان می دهد، دین با توحید آغاز شده و به مرور ایام به بت پرستی انحطاط پیدا کرده است. این درست عکس سخنی است که قائلین به تکامل دین از شرک به توحید عنوان کرده و آن را نیز تعمیم داده اند.

ابن کلبی، معتبرترین مورخی که اطلاعات وسیعی درباره بت پرستی اعراب داشته و غالب مورخان بعد از او، گزارش های وی را در کتاب های خود آورده اند، تفسیرهایی در توجیه رواج بت پرستی در میان فرزندان اسماعیل (علیه السلام) دارد، که به یکی از آنها اشاره می شود:

او می گوید: به مرور ایام، بر تعداد فرزندان اسماعیل و ساکنان مکه افزوده شد. پس برخی از آنان ناگزیر شدند تا به سرزمین های دیگر پراکنده شوند. به نظر ابن کلبی این مهاجرت، آغازی بر پرستش تدریجی بت ها بود. او می نویسد: چیزی که باعث شد آنان از دین «ابراهیم» به پرستش بت ها و سنگ ها بپردازند، این بود که هیچ کوچ کننده ای از مکه کوچ نمی کرد، مگر اینکه سنگی از سنگ های «حرم» را با خود می برد. (این کار برای بزرگداشت «حرم» و دلبستگی به «مکه بود). پس هرجا وارد می شدند، همچنان که دور «کعبه» طواف می کردند، آن سنگ را نهاده، دور آن به طواف می پرداختند. این کار را هم به منظور تیمّن و تبرک به «کعبه» و دلبستگی و دوستی به «حرم» انجام می دادند. در عین حال هنوز «کعبه» و «مکه» را بزرگ می شمردند و بنا بر عادت موروثی که از «ابراهیم» و «اسماعیل» (علیهما السلام) به ایشان رسیده بود، حج و عمره به جا می آوردند. سپس رفته رفته این عمل، آنان را به پرستش آنچه دوست داشتند (و می پسندیدند) کشانید و آنچه را که بر آن بودند، فراموش کرده، دین «ابراهیم» و «اسماعیل» را دگرگون ساختند و بتان را پرستیدند و به آنچه امت های پیش از ایشان بر آن بودند، بازگشتند. با وجود این، در میان ایشان بقایایی از رسوم دوره «ابراهیم» و «اسماعیل» از قبیل: تعظیم و طواف «کعبه»، حج، عمره، وقوف بر «عرفه»، «مزدلفه»، قربانی شتران و اهلال[3] (به هنگام) حج باقی مانده بود که از آن پیروی می کردند. در بین قبایل، قبیله «نزار» هنگام «تلبیه» می گفت: «لبیک اللهم لبیک! لبیک! لاشریک لک الا شریک هو لک تملکه و یا ملک»! ایشان خدای را در ضمن «تلبیه» یگانه می شمردند، ولی با او خدایان خود را شریک می کردند و خدایان خویش را ملک خدای (یگانه) قرار می دادند.[4]

از مجموع مطالب مختصری که بیان شد، می توان دریافت که خداپرست بودن عرب جاهلی و قبل از آن تا جایی که به دوران حضرت اسماعیل برمی گردد، همگی نتیجه زحمات و تلاش های آن حضرت در گسترش آیین توحیدی (ابراهیمی) است. گرچه بعدها و در دوران نوادگان اسماعیل تغییرات چشم گیری در اعتقادات مردم ایجاد شد، اما تلاش های حضرت اسماعیل (علیه السلام) بسیار ستودنی است.[5]

[1]. ناس، جان، ترجمه: تاریخ جامع ادیان، حكمت، علی اصغر، ص 13.

[2]. دكتر علي، جواد، المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام، ج 7، ص 36.

[3]. بلند گفتن لبیک توسط حاجی و بلند گفتن نام خدا در وقت ذبح کردن ؛ «… وَ ما أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِه …»؛ مائده، 3.

[4]. کلبی، هشام بن محمد، الاصنام (بت های عرب)، ترجمه: جلالی نائینی، سید محمد رضا، ص 102 – 103.

[5]. مطالب برگرفته از: زرگری نژاد، غلامحسین، دین و عرب جاهلی؛ پایگاه باشگاه اندیشه.