searchicon

کپی شد

نقد و بررسی اخباری‌گری

مبانی اخباری را می توان به دو دسته تقسیم كرد:

1. مبانی معرفتی

2. روش دست یابی به آموزه های دینی

در گروه اول، آنها تنها سنت منقول از امامان را منبع معرفتی می شمارند و كتاب و عقل و اجماع را مصدر معرفت نمی دانند.

در محدوده روش نیز، روش اجتهادی را نقد، و اجتهاد و تقلید و بهره گیری از علم اصول و بهره گیری از اصول عملیه را نفی می كنند.

اكنون به طور خلاصه برخی از مهم ترین مبانی آنان را بررسی و نقد می كنیم، این بررسی می تواند ما را در نقد سایر پیش فرض های اخباریان نیز یاری كند.

الف. حذف قرآن كه مهم ترین منبع معرفتی آموزه های دینی است، مهم ترین و خطرناک ترین شیوه در تفكر اخباری گری است. قرآن اصیل ترین سند مكتوب مسلمانان و تنها منبع قطعی الصدور آنها است كه مورد قبول تمامی فرقه های اسلامی قرار گرفته است.

قرآن خود را كتاب هدایت معرفی كرده و آیات را «بیان» و «مبین» برشمرده است:

“هَذَا بَیانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِین”؛‏[1] این آیات حجت و بیانى است براى (عموم) مردم، و راهنما و پندى براى پرهیزكاران‏.

“وَ نَزَّلْنَا عَلَیكَ الْكِتَابَ تِبْینًا لِّكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى‏ لِلْمُسْلِمِین”؛‏[2] و ما بر تو این كتاب (قرآن عظیم) را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن كند و براى مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت باشد.

نكته مهم تر آن كه قرآن، مردم را به تفكر و تدبر در آیات قرآن ترغیب می كند: “أَ فَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلىَ‏ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا”؛[3] آیا منافقان در آیات قرآن تفكر نمى‏كنند یا بر دل های خود قفل‏ها (ى جهل و نفاق) زده‏اند.

قرآن حتی مردم را به تحدی و مبارزه فرا خوانده است، تحدی و به مبارزه خواندن در صورتی درست است كه فهم قرآن و مقایسه آن با دیگر متون، برای مردم میسر باشد.

از طرفی روایات فراوان عرضۀ حدیث بر قرآن و سنجش متون حدیثی با متن و روح قرآن و آیات آن نیز دلیل دیگری بر امكان فهم قرآن است؛[4] زیرا اگر فهم قرآن ممكن نبود عرضه حدیث بر قرآن، لغو و بیهوده بود.

ب. عقل یك منبع معرفت یا راه دست یابی به مراد آیات و روایات است، به نظر می رسد اخباریان با استناد به روایت نفی قیاس، در پی آن بودند كه نقش عقل را در تمامی موارد (اعتبارات شرعی و غیر آن) و به هر عنوان (منبع معرفت یا روش معرفت) نفی كنند، ولی اولاً: روایات در صدد نفی روش نادرست استفاده از عقل در احكام شرعی هستند. ثانیاً: احكام شرعی از اعتبارات شارع است و فلسفه آن برای عقول انسانی روشن نیست،[5] ولی این مطلب دلیل بر روشن گر نبودن عقل در تمامی موارد نمی باشد.[6]

ج. تقلید روشی عاقلانه و بر گرفته از سیره عقلا و به معنای مراجعه غیر متخصص به متخصص است. این شیوه با سیره عقلا سازگار است و اگر اصل مراجعه غیر عالم به عالم نفی شود، این معنا جلوه گر می شود كه تمامی مردم می باید با مراجعه به اصول عملی، نیاز شرعی خود را برآورند، امری كه هیچ گاه اتفاق نیفتاده است و به صورت عادی نیز امكان پذیر نیست.

د. سخن اخباریان درباره اجماع سخنی پذیرفته است. مجتهدان نیز با آن مخالفتی ندارند، در واقع آنان اجماع را حجتی در عرض سخن امام نمی شمارند، بلكه به جهت داخل بودن امام و یا برگرفتن سخن عالمان از سخن معصومان (ع) اجماع آنان حجت شمرده می شود.[7]

هـ . قطعی بودن روایات -و یا روایت كتب اربعه-[8] سخنی نادرست، غیر قابل اثبات و نامعقول است، اگر چه تقسیم بندی چهار گانه را می توان به تقسیم بندی دوگانه برگرداند، (حدیث معتبر و حدیث غیر معتبر) ولی احادیث غیر معتبر در كتب اربعه نیز وجود دارد. از طرفی تاریخ گواه بر این است كه علاوه بر از بین بردن خیلی از روایات شیعه توسط حاكمان جور وقت، خیلی از روایاتی كه الآن در دست ما می باشد، توسط همان حاكمان و اجیر كردن افرادی، جعلی بوده و از درجه اعتبار ساقط است.

و. تقلید همه افراد بدون واسطه از امامان معصوم امكان ندارد؛ زیرا مقدمات لازم برای آن كار فراهم نیست، تقلید با واسطه هم رجوع جاهل به عالم است و قابل انكار نیست.

در پایان این مقال باید گفت؛ اگر چه مكتب اخباریگری، حركتی پویا و پیشرو نیست و ما آن را به عنوان یك مكتب صحیح برای استنباط احكام شرعی قبول نداریم، ولی نمی توان تأثیر گذاری آن را بر جامعه شیعی انكار كرد. این تفكر حدود دو قرن به كار خود ادامه داد و آثار منفی و مثبتی را از خود بر جای نهاد.

تندروی، تكروی، مهجوریت تدبر در قرآن، جمود فكری، پرهیز از نوآوری و مبارزه با آن، بی اعتنایی به تدبر و تفکر و اجتهاد از آثار منفی اخباری گری بوده است. از طرفی گرایش به آموزه های نقلی و اعتنای فراوان به حدیث به عنوان یك منبع معرفتی و جامع نگاری حدیثی، تدبر و تأمل در متون حدیثی، تربیت نسلی جدید از محدثان شیعی و … از جمله خدمات این گروه به معارف شیعی است، هر چند اصل این تفكر به تنهایی قادر به پاسخ گویی در امور دینی نیست.

برای مطالعۀ بیشتر به نمایۀ زیر مراجعه کنید:

اخباریون و اصولیون 6741 (سایت اسلام کوئست: 6940).



[1] . آل عمران، 138.

[2] . نحل، 89.

[3] . محمد، 24.

[4] . كلينى، محمد بن یعقوب، الكافي ،ج 1، ص 69 (باب الاخذ بالسنة و شواهد الكتاب)، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ش.

[5] . قياس فقهي با قياس منطقي متفاوت است، قياس فقهي همان تمثيل منطقي است كه به صرف مشابهت بين دو چيز حكم به ديگري انتقال داده مي شود و آنچه در روايات به نام قياس از ابوحنيفه نقل شده از اين قسم مي باشد. تفاوت اين شيوه با قياس منطقي كاملا روشن است، از آن جمله قياس اولويت است كه اگر قرآن نسبت به پدر و مادر و احترام به آنها مي فرمايد: “و لا تقل لهما اف” مي توانيم نتيجه بگيريم كه هر اهانت ديگر و يا كتك زدن آنها نيز حرام و ناپسند است و در چنين موردي هيچ نهيي از اهل بيت وجود ندارد.

[6] . مانند قياس اولويت.

[7] . اين همان چيزي است كه در فقه به “اجماع دخولي” تعبير شده است.

[8] . در اين كه همه روايات قطعي الصدور هستند يا فقط روايات كتب اربعه، بين اخباريان اختلاف است.