searchicon

کپی شد

نقد عقیده شیخیه پیرامون رکن رابع

در نقد عقیده شیخیه پیرامون رکن رابع، نکاتی مطرح می شود:

  1. اصطلاح رکن رابع با همه تأویلات و توجیهاتی که برای آن کرده اند، مخالف نظر مشهور عالمان شیعی درباره اصول دین است. مشهور آن است که اصول دین، پنج اصل است: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد. بر فرض بنا بر نظر عده ای، بگوییم که اصول دین سه اصل است: توحید، نبوت و معاد، و اصل عدل را داخل در توحید و اصل امامت را داخل در نبوت بدانیم، ولی باز مطرح نمودن رکن رابع و برجسته کردن آن با عنوان اصل چهارم دین و حذف اصل معاد، مخالف سیره مشهور علما است.
  2. هر چند رکن رابع، به فقیهان و مجتهدان، و ولایت اولیاء الله و برائت از اعداء الله، معنا شده، ولی آن گونه که از تتبع در عبارات کتب شیخیه به دست می آید: منظور آنها از «رکن رابع»، وجود شخص کامل از شیعیان، در هر عصر و زمان می باشد، که واسطه بین امام و خلق می باشد.

آقای ابوالقاسم خان ابراهیمی در کتاب «فهرست» می نویسد: «خلاصه آن که، مطلب مشایخ ما – اعلی الله مقامهم – این بوده که ثابت نمایند در میانه بزرگان شیعه؛ در هر زمانی یک همچو فرد کاملی هست، که فوق همه آنها است و حاکم و رئیس و فرمانفرمای بر جمیع آنها است؛ و اول کسی است در میانه رعیت، که فرمان امام ( علیه السلام ) به او می رسد و از اراده امام ( علیه السلام )، او اول مطلع می شود».[1] وی می افزاید: «افرادی این چنینی موجودند و زمین قطعا از آنها خالی نیست، الا این که غائبند، معروف نیستند و درباره آنها تصریح نشده، همان طور که امام (علیه السلام) موجود و غائب است؛ زیرا امام باید نائب داشته باشد و خانه بدون در ممکن نیست. امام باید مأموم داشته باشد، البته امثال ما مأموم حقیقی امام نیستیم؛ زیرا از هر جهت به ایشان اقتدا نکردیم. مأموم حقیقی کسی است که از هر جهت به امام اقتدا کند و آینه تمام نمای صفات امام باشد و اگر در زمین امثال این افراد نباشند، وجود امام نعوذ بالله لغو و بی خاصیت خواهد بود».[2]

عقیده معروف شيعه اماميه آن است که در زمان غيبت امام زمان (علیه السلام) فقيهان جامع شرایط به گونه‏ای که موجود و ظاهر هستند، نيابت عامه آن حضرت را بر عهده داشته و به هدايت مردم می‏پردازند.

  1. آیت الله سبحانی می نویسد: رکن رابع، عملا، منصبی شده که سلسله کرمانی، به اعتبار این که مصداق حقیقی این رکن هستند، تا امروز آن را به ارث برده اند.[3]
  2. عده ای از محققان معتقدند: مسئله رکن رابع، زمینه ساز فرقه ضاله بابیت و بهاییت شده است. سید على‏محمد شیرازى (1266- 1235 ق) از شاگردان سید کاظم رشتى بود که پس از مرگ او ادعاى باب بودن براى امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) کرد و سپس ادعاى امامت و در ادامه ادعاى پیامبرى کرد. بهائیت نیز ثمره حرکت على‏محمد باب بود.[4]

[1]. همان، ص 81 و 82.

[2]. همان، ص 75.

[3]. المذاهب الاسلامية،  ص 357.

[4]. ر.ک: خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج 3، ص 342؛ طباطبايى، محمد كاظم، تاريخ حديث شيعه «2»، ص 253 و 254؛ رضانژاد، عزالدين، شيخيه بستر پيدايش بابيت و بهائيت، مجله انتظار، ش ۳، بهار ۱۳۸۱.