کپی شد
نقد عشق و عرفان از نگاه اوشو
اشو در موضع گیری ای که در قبال عشق دارد، سرگردان و پریشان است. در مواردی عشق جنسی را مانعی معرفی می کند که مطمئن ترین راه برطرف کردن آن، برداشتن مرزها و محدودیت های جنسی است. در جای دیگر آن را وسیله، نه هدف و مرحله ای گذرا دانسته، تأکید می کند که عشق جنسی ابزار و وسیله ای برای سیر و سلوک است و در نهایت نظرش این است که هدف همین لذت و شادمانی در روابط جنسی و عشق بازی است.
تمام کوشش او در تبیین و تعلیم تز «عشق + مراقبه»، این است که مراقبه، لذت و شادی لحظه عشق بازی را افزایش داده و اندوه و افسردگی پس از آن را فروکاهیده، تحمل پذیرتر می کند. اهمیت و ضرورت آمیختن یا جمع میان عشق و مراقبه به این خاطر است که ذهن هم موقع لذّت بردن مزاحم بوده، مانع این می شود که با تمام حواست از معاشقه لذّت ببری، و هم پس از آن، اندوه به بار می آورد؛ زیرا به گذشته معطوف است و خاطراتی به همراه دارد، خاطراتی از پایان لذّت از خطاهایی که وجدان اخلاقی آنها را نپذیرفته، با طبیعت و فطرت انسان سازگار نیست؛ از این رو توصیه می کند که ذهن و اندیشه را در فرایند مراقبه کنار گذاشته، از امیال و هوس های طبیعی خود پیروی کنید، تا از لذّت و خوشی زندگی بهرمند شوید. «ندای درونتان را ارج بنهید و از آن اطاعت کنید. بهخاطر داشته باشید: من تضمین نمی کنم که آن ندا همیشه شما را به راه راست هدایت کند. بیشتر اوقات شما را به گمراهی می برد،… این حق شما است که آزادانه به گمراهی بروید. این بخشی از کرامت شما است. حتی در مقابل خداوند بایستید. … درستی و نادرستی امور را به کنار بگذارید».[1]
گریز اشو از خویش و از گذشته تا حدّی است که بارها نام خود را تغییر داده[2] و تصریح می کند که گذشته ارزش یادآوری ندارد. همچنین می گوید: «من پاسخگوی حرف های دیروزم نیستم».[3] او می کوشد بحران معنویت انسان معاصر را بدون تغییر در شالودههای فکری و اصول اخلاقی آن برطرف سازد؛ لذا معنویت و عرفان را در همین هوس پرستی تزریق کرده، تفسیری از عرفان ارائه می دهد که امیال و اهواء انسان هبوط کرده و از خدا دور افتاده را مباح شمرده و تأمین کند. او همین کامجویی ها را خدا معرفی می کند و در این باره از میراث و ادبیات عرفانی شرق نهایت سوء استفاده و تحریف را اعمال می کند. در یک کلام؛ اوشو یک فریب بزرگ در آستانه هزاره سوم بود که خودفریبی انسان معاصر برای توجیه هوس رانی ها و نادانی هایش را نمایندگی کرد. این اعتراف او است که خود را «سرآغاز خودآگاهی مذهبی کاملاً نوینی»[4] معرفی کرده و در باره مذهب، این طور اظهار نظر می کند که: «همه آیین ها بر پایه دستاویزی ساختگی بنا شده اند. همه شیوه ها دروغین اند… . می توان دستاویزهای تازه ای به بار آورده و دین های تازه ای پدید آورد. دستاویزهای کهنه، فرسوده می شوند. دروغ های کهنه از رنگ و بو می افتند و به دروغ های نوتری نیاز خواهد بود».[5]
انسان پیش از حیات دنیایی، عشقی عمیق را تجربه کرده و در این زندگی نیز آواره آن عشق است و تا در این دنیا به سر می برد، نمی تواند تمام آن عشق را درک کند؛ از این رو در این دنیا باید نمادی از آن عشق داشته باشد و در این رابطه خداوند مرد و زن را برای هم آفرید، آن ها را مایه آرامش یکدیگر قرار داد و در سنت نبوی، ازدواج را یک آیین ضروری قلمداد کرد و سرانجام در کلام خود، این پیوند را سرشار از آیات عشق و مهربانی معرفی کرد،[6] تا با این پیوندی که از عشق و معنویت و آیات و نشانه های الهی لبریز است، عشقی معنوی و پایدار را بیازمایند و برای بازگشت به آغوش عشق الاهی آماده شوند.[7]
[1]. اشو، شهامت، ترجمه، تقیپور، خدیجه، ص 27.
[2]. اشو، اینک برکه های کهن، ترجمه، سعدوندیان، سیروس، ص 41.
[3]. اشو، ریشه ها و بالها، ترجمه: مسیحا، برزگر، ص 175.
[4]. الماس های اشو، فرجی، مرجان، ص366.
[5]. اشو، مراقبه هنر وجد و سرور، ترجمه: جواهرینیا، فرامرز، ص20.
[6]. و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودةً و رحمةً. روم، 21.
[7]. مظاهری سیف ، حمید رضا، اشو و بازی عشق و عرفان، مجله پگاه حوزه، ش 271، ص 9.