کپی شد
نظریه حکمای اسلامی
با توجه به نقدها و اشکالاتی که فلاسفه و اندیشمندان اسلامی از نظریه های تجربه گرایان، عقل گرایان و دیگران در معیار صدق قضایا گرفته اند و همچنین مباحثی که در رابطۀ علم حضوری و حصولی داشته اند می توان نظریه آنان را به طور خلاصه چنین آورد: قضاياى بديهى مانند بديهيات اوليه و وجدانيات داراى ارزشى يقينى هستند و راز خطا ناپذيرى آنها اين است كه تطابق علم و معلوم به وسيله علم حضورى ثابت مىشود و قضاياى غير بديهى را بايد با معيارهاى منطقى ارزشيابى كرد؛ يعنى اگر قضيهاى بر طبق ضوابطى كه در علم منطق براى استنتاج بيان شده از قضاياى بديهى به دست آمده صحيح و در غير اين صورت ناصحيح خواهد بود البته بايد توجه داشته كه نادرست بودن دليل هميشه نشانه نادرستى نتيجه نيست؛ زيرا ممكن است براى اثبات مطلب صحيحى از دليل نادرستى استفاده شود؛ بنابر اين بطلان دليل فقط مىتواند دليل عدم اعتماد به نتيجه باشد نه دليل غلط بودن واقعى آن.
در اين جا ممكن است شبههاى القاء شود كه بر اساس تعريفى كه براى حقيقت شد كه عبارت است از شناختى كه مطابق با واقع باشد حقيقت و خطا تنها در قضايايى مورد پيدا مىكند كه بتوان آنها را با واقعيت خارجى سنجيد، اما قضاياى متافيزيكى داراى واقعيت عينى نيستند كه بتوان تطابق آنها را آزمود و از اين روى نمىتوان آنها را حقيقت يا غلط دانست بلكه بايد گفت كه اين قضايا پوچ و بى معنى هستند .
اين شبهه از آن جا ناشى مىگردد كه واقعيتخارجى و عينى مساوى با واقعيت هاى مادى پنداشته مىشود و براى رفع آن بايد خاطر نشان كرد كه اولا واقعيت خارجى و عينى منحصر به ماديات نيست و شامل مجردات هم مىشود بلكه بهره آنها از واقعيت بيش از بهره ماديات است و ثانيا منظور از واقعى كه قضايا بايد مطابق با آن باشند مطلق محكيات قضايا و منظور از خارج ما وراء مفاهيم آنها است هر چند آن واقعيات و محكيات در ذهن تقرر يافته باشند يا از امور روانى باشند، و قضاياى منطقى خالص از امور ذهنى ديگرى حكايت مىكنند و نسبت مرتبهاى از ذهن كه جاى تقرر محكيات اين قضايا است به مرتبهاى كه بر آن اشراف دارد مانند نسبت خارج از ذهن به ذهن است.
بنا بر اين ملاک كلى صدق و كذب قضايا تطابق و عدم تطابق آنها با ما وراء مفاهيم آنها است؛ يعنى راه تشخيص صدق و كذب قضاياى علوم تجربى اين است كه آنها را با واقعيت هاى مادى مربوط بسنجند؛ مثلا براى پى بردن به صحت اين قضيه كه آهن در اثر حرارت انبساط مىيابد اين است كه آهن خارجى را حرارت داده شود و تفاوت حجم آن را بيازمایند ولى قضاياى منطقى را بايد با مفاهيم ذهنى ديگرى كه تحت اشراف آنها قرار دارند بسنجند و براى تشخيص صحت و خطاى قضاياى فلسفى بايد رابطه ذهن و عين را مورد توجه قرار داد؛ يعنى صادق بودن آنها به اين است كه محكيات عينى آنها اعم از مادى و مجرد به گونهاى باشند كه ذهن مفاهيم مربوطه را از آنها انتزاع كند و اين سنجش مستقيما در قضاياى وجدانى انجام مىگيرد و با يک يا چند واسطه در ساير قضايا.[1]
[1] . مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج1، ص252-253؛ ر.ک: حسین زاده، محمد، معرفت شناسی، ص127-128.