کپی شد
نسخ در قرآن
قرآن کریم چنان که خود شهادت می دهد، کتابی است جهان شمول و جاودانه و در بردارنده نیازهای بشر در هر زمان و مکان و اختصاص به نژاد و آداب و سنن خاص ندارد: “ذکری للعالمین”.[1] “نذیراً للبشر”.[2]
خدای متعال، محتوا و معارف قرآن را به گونه ای تنظیم کرده که تا همیشۀ تاریخ و در هر عصر و زمانی همۀ مردم بتوانند از معارف زلال و ناب آن بهره مند شوند. تاریخ قرآن و تفسیر آن نیز بیانگر آن است که به برکت قرآن در هر زمانی، معارف جدیدی روی روشنفکران گشوده شده و میوه های معرفتش در هر عصری پرسش ها و نیازهای بشر را پاسخ داده است و تشنگان معارف الاهی را سیراب کرده است.
درباره جامعیت، جاودانگی و جهان شمول بودن قرآن کریم می توان از راه های زیادی استدلال کرد که در زیر به برخی از آنان اشاره می شود:[3]
1. قرآن در این باره می فرماید: “ما فرّطنا فی الکتاب من شیء؛[4] ما هیج چیزی را در کتاب فرو گذار نکردیم.
“الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی …” [5] و… .
این آیات دلالت دارند که دین اسلام کامل شده و همۀ آن چه می بایست گفته شود و احکام و مقرراتی که برای هدایت بشر باید جعل شود، تعیین شده است.
2. از امام صادق (ع) درباره تازگی و نو بودن معارف قرآن، سؤال شد، حضرت فرمودند: “تازگی قرآن برای آن است که خدای متعال آن را برای زمان موقت یا مردم خاص نفرستاده و چون همیشگی و همگانی است، در هر زمان، جدید است و در نزد هر مردمی تا روز قیامت شیرین و پر جذبه است. [6]
3. خاتمیت دلیل جامعیت و جاودانگی قرآن كریم است؛ زیرا فلسفۀ ارسال رسل این بوده كه خداوند از طریق وحی، مردم را هدایت كرده و با بیان عقاید و راهنمایی به احكام و مقررات در جهت سعادت و رشد و معنویت قرار دهد و چون زندگی انسان همواره در حال دگرگونی و رشد و تكامل است و نیازمند آن است كه دینی فرستاده شود كه حاوی تمام نیازمندی های بشر باشد، از این جهت باید خصوصیتی در پیامبر اسلام كه خاتم پیامبران است، و دین جدید باشد كه نیازمند تجدید نبوت و تجدید شریعت و كتاب نبوده باشد.
به عبارت دیگر، دایمی بودن و نیازمندی همیشگی بشر به آن، لازم دارد كه هیچ گاه گرد كهنگی بر آن ننشیند و همیشه تازه باشد. سرّ این که قرآن هیچ گاه كهنه و مندرس نمی گردد، آن است که قرآن یک پدیده تشریعی است و با فطرت انسان ها که یک پدیده تکوینی است هماهنگ است و در فطرت تبدیل و دگرگونی راه ندارد.
علاوه قرآن كتابی است كه تنها محدود به ذکر عقاید و احكام، توصیف حال ملت ها، اسباب و علل پیروزی و شكست، تاریخ امت ها، توصیف جهان ابدیت و راه وصول به خودسازی و انسان سازی نیست، بلكه ما را به راهنمایانی هدایت کرده است كه در طی طریق، مردم را یاری می رسانند. آنان اولیای دین، راسخان در علم هستند كه قادرند متشابهات را به محكمات بر گردانند و با پایه گذاری روش اجتهاد، احکام مستحدثه و متغیر در هر عصری را استنباط نمایند. قرآن در عصر خاتمیت رجوع به راسخان در علم را پیش بینی كرده است كه آنها با استفاده از نقشۀ كلی، راهنمایی امت را به عهده گیرند و به تفسیر و توضیح و تدوین آیین نامه های جزئی مناسب با شرایط و زمان بپردازند. اجتهاد دارای چنین نقشی است.[7] بنابراین، وظیفه این عالمان تطبیق کلیات و تفسیر احکام و بهره گیری از منابع پایان ناپذیر وحی با توجه به دگرگونی شرایط و تغییر موضوعات احکام است. گاه مسئله ای در جامعۀ صدر اسلام مطرح نبوده، اما در جامعۀ امروز مطرح می گردد و ضروری شناخته می شود. نیازهای جدید بر اساس انطباق جزئیات بر کلیات و روش استنطاق، توسط عالمان و مجتهدان پاسخ گفته می شود. در حقیقت جامعیت به همین معنا است و اگر قرآن تفصیل هر چیزی را آورده و تبیان هر چیزی است[8] به همین معنا است.
با ذکر این مقدمه نسبتاً طولانی به اصل موضوع می پردازیم.
ما معتقدیم که قرآن از نظر شكل ظاهری زیبا ( فصیح و بلیغ ) و از نظر معنوی یك دست و هماهنگ است، به گونه ای كه هیچ اختلاف و ناسازگاری در آیات و احكام آن یافت نمی شود. قرآن هیچ یك از آیاتش، آیۀ دیگر را نفی نمی كند، بلكه بعضی از آیات، آیات دیگر را تصدیق می كند و هیچ تناقض و باطلی در آن راه ندارد:[9] “آیا درباره قرآن نمی اندیشیند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می یافتند”.[10]
اما اگر منظور از نفی و تعدیل آیات قرآن، نسخ باشد، باید گفت:
در قرآن سه نوع نسخ قابل تصور است:
1. نسخ حکم و تلاوت، به این معنا که آیه ای از قرآن که دارای حکمی از احکام الله بوده، نسخ گردد. این نوع نسخ به دلیل ناسازگاری با عدم تحریف قرآن مردود است و امکان ندارد.
2. نسخ تلاوت بدون حکم؛ به این معنا که خود آیه برداشته شود، ولی حکم آن استمرار داشته باشد. این نوع نسخ نیز به دلایلی در قرآن راه ندارد.
3. نسخ حکم بدون تلاوت، این نوع نسخ هم ممکن است و هم در قرآن واقع شده و مورد اتفاق مفسران است.
اما این نوع از نسخ نه تناقض كلامی است و نه اختلاف نظر و تجدید رأی، بلكه یك اختلاف حكمی ناشی از مصداق است. به این معنا كه یك مصداق چون در شرایط معینی ممكن است دارای مصلحتی باشد، حكم خاص به آن تعلق می گیرد و همین كه در اثر تغییر شرایط، مصلحت مزبور از بین رفت، حكم نیز تغییر پیدا می كند؛ یعنی از همان اول این دارای مصلحت محدود و موقت بود.
برخی از آیات قرآن نظیر آیۀ 101 سوره نمل و 106 و 107 سوره بقره درصدد بیان همین معنا است؛[11] از این رو است که ناسخ و منسوخ به حسب ظاهر با هم منافات دارند، ولی در واقع تناقضی بین آنها وجود ندارد؛ زیرا هر كدام دارای مصلحت خاص خود هستند، اما در ناسخ آن، مصلحت بعد از مصلحتی است كه در منسوخ بوده است.
بنابراین، وجود این اختلافات ظاهری به همین دلیل است و این مسئله به هیج وجه به معنای وجود تناقض و نفی و تبدیل در آیات نیست.
[1]. انعام، 90.
[2]. مدثر، 36.
[3] برای آگاهی بیشتر نک: نمایه رطب و یابس در قرآن کریم، سؤال 135 (سایت اسلام کوئست: 1101).
[4] . انعام، 37.
[5] . مائده، 3.
[6] .مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 89، ص 15؛ عروسی حویزی، عبد الله، نورالثقلین، ج 3، ص 740.
[7]. ایازی، سید محمد علی، جامعیت قرآن، ص 51. برای آگاهی بیشتر درباره رابطه میان جامعیت و خاتمیت، مراجعه شود به کتاب های خاتمیت، مطهری مرتضی؛ خاتمیت از نظر قرآن و حدیث،سبحانی، جعفر؛ راهنما شناسی، مصباح یزدی، محمد تقی.
[8]. نحل، 89.
[9]. فصلت، 41 – 42. “و این کتابی است قطعاً شکست ناپذیر که هیچ گونه باطل، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی آید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است”. علامه طباطبائی معتقد است، از این آیه شریفه استفاده می شود که احکام قرآن قابل تغییر و یا این که حکمی از آن برداشته شود و حکم دیگری جایگزین او گردد نیست. (رخشاد، محمد حسین، در محضر علامه طباطبائی، ص 276).
[10]. قریشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 7، واژۀ نسخ.
.[11] هر آیه ای را منسوخ یا ترک کنیم بهتر از آن یا همانند آن را می آوریم…، بقره، 106. نک: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 3 و 4، ص 226؛ تفسیر نمونه، ج 11، ص 405، ج 1، ص 388. برخی از آیات نسخ شده عبارتند از: آیات 15 و 16 سوره نساء كه به وسیله آیه 2 سوره نور نسخ گردیده، هم چنین آیه 12 سوره مجادله که درباره صدقه دادن قبل ازخلوت حضرت با رسول الله است که آیه 13 همین سوره آن را نسخ کرد.