Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

نسب و خاندان اسحاق نبی الله (علیه السلام)

پیرامون نسب و خاندان حضرت اسماعیل ذبیح الله (علیه السلام)‏ چند قول مختلف و نزدیک به هم وجود دارد. با توجه به اینکه حضرت اسماعیل و اسحاق (علیهما السلام) هر دو فرزند حضرت ابراهیم (علیه السلام) هستند، می توان همین نسب ها را برای حضرت اسحاق نیز بیان کرد.

  1. اسحاق بن ابراهيم بن تارخ بن ناحور بن اشوع بن ارعوس بن فالغ بن عابر (هود نبى) بن شانح بن ارفخشد بن سام بن نوح بن لمک بن متوشلخ بن اختوخ (ادريس پیامبر) بن ارد بن قينان بن انوش بن شيث بن آدم (عليه السلام) است.[1]
  2. برخی دیگر از مورخان، در مقام بیان نسب و خاندان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) نسب اسماعیل را اینچنین گفته اند: پیامبر اسلام؛ محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم‏ بن … اسماعيل بن ابراهيم بن تارخ بن ساروغ بن ارغو بن فالغ بن عابر بن شالخ بن ارفخشد بن سام بن نوح بن لمک بن متوشلخ‏ بن اخنوخ (ادريس پيامبر)، بن يرد بن مهلائيل بن قينان بن أنوش ابن شيث بن آدم (علیه السلام).[2]

گفتنی است که در این قول، بعد از حذف اسامی ماقبل اسماعيل بن ابراهيم … و جایگزین نمودن اسحاق به جای اسماعیل (اسحاق بن ابراهيم بن تارخ …)، قول دیگری در باره نسب حضرت اسحاق صورت می گیرد.

  1. بعضی هم نسب و خاندان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و اسماعیل را این گونه بیان کرده اند: محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم‏ بن … اسماعيل بن ابراهيم بن تارح بن ناحور بن ساروح بن رعو بن شالخ ابن عابر بن فالج بن ارفخشذ بن سام بن نوح بن لامک بن متوشلح بن أخنوخ بن يارد بن مهلايل بن قينان بن شيث بن آدم‏ (علیه السلام) است.[3]

در این قول سوم نیز باید گفت: بعد از حذف اسامی ماقبل اسماعيل بن ابراهيم بن تارخ … و جایگزین نمودن اسحاق به جای اسماعیل (اسحاق بن ابراهيم بن تارخ …) قول سوم در باره نسب حضرت اسحاق شکل می پذیرد.

[1]. فيروزآبادى، سيد مرتضى، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج 1، ص 5.

[2]. يعقوبى، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ يعقوبى‏، ج ‌2، ص ‌118.

[3]. مقدسى‏، مطهر بن طاهر، البدء و التاريخ‏، تحقیق: پور سعيد، ج 4، ص 131.