searchicon

کپی شد

نسبت فیلسوفان با قدرت سیاسی (حکومت های هم عصر)

نخستین فیلسوفان مسلمان همگی از کارمندان دربار خلفای عباسی بودند. کندی نخستین فیلسوف مسلمان، پدر و جدش به ترتیب فرماندار کوفه و بصره و از کارگزاران بنی عباس بودند. خود کندی هم در نزد مأمون، معتصم و پسرش امیر احمد، مقامی ارجمند داشت[1]. “گاه در کاخ خلافت به کار ستاره شناسی و پزشکی اشتغال داشت. مدتی هم در دیوان خراج دست به کار شد”.[2] سرخسی شاگرد ارشد کندی، معلم معتضد خلیفه عباسی بود.[3] حضور ابن سینا در دربار امیران سامانی و نوسان زندگی او در خدمت به امرای مختلف، نحوه فکر فلسفی او را به طور غیر مستقیم تحت تأثیر قرار داده است. ملاصدرا هم، مانند بسیاری از بزرگان فلاسفه که از طبقه اشراف و امیر زاده بودند، یک وزیر زاده شیرازی بود که در عین سردی رابطه اش با دربار صفوی چندان به مباحث سیاسی و نقد مستقیم قدرت در عصر صفوی نپرداخته است.

در میان فلاسفه ای که به سیاست پرداخته اند، فارابی به دلیل مشی صوفیانه ای که داشت،[4] حسابی جدا دارد؛ از این رو است که بیش از هر فیلسوف مسلمانی به مباحث سیاست پرداخته است. سیاست مهم ترین قسمت فلسفه فارابی است و می توان گفت که هدف اساسی همه فلسفه او سیاست است؛ زیرا تمایلات شیعی او را وادار کرده بود که درباره امامت به چنین تحقیقاتی بپردازد. البته سیاست او بیش از آن که عملی باشد، نظری است. خود او نه از رجال سیاسی بود و نه با رجال سیاسی همراهی و همگامی داشت.[5]

به هر حال فارابی كسی بود كه برای نخستین بار فلسفه سیاسی را در فرهنگ اسلامی وارد ساخت و متفكرانی؛ همانند ابن سینا، ابن باجه، ابن طفیل و ابن رشد از او متأثر شدند. به این ترتیب فارابی در کتاب «آراء اهل مدینه فاضله» درباره رئیس آرمان شهر به بحث پرداخت. وی مدینه فاضله را به بدنی مانند کرده ‌است، “این بدن قلبی دارد که همه اعضای سالم بدن از آن متابعت می کنند. رئیس مدینه به منزله قلب اجتماع است”.[6] فارابی، همچنین به شرح جامعه‌هایی که روبه‌روی مدینه فاضله‌اند، پرداخته و آنها را به نام‌هایی؛ چون مدینه جاهله، مدینه فاسقه، مدینه ضاله و مدینه متبدله شناخته‌است.[7]

گفتنی است که فلسفه سیاست در جهان اسلام، به قرون گذشته محدود نشد، بلکه در قرون جدید نیز ادامه یافت. با ظهور حرکت بنیادگرایی اسلامی، نظریات سیاسی اسلام نیز دوباره مورد توجه قرار گرفت. سید جمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبده، دکترعلی شریعتی و امام خمینی از مهم‌ترین افرادی بودند که به بیان اصول سیاسی اسلام در قرون اخیر پرداختند.



[1] . حسینی کوهساری، اسحاق، تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، نشر بین الملل، 1387، ص 4.

[2] . همان.

[3] . همان، ص 51.

[4] . همان، ص 71 و تقی آزاد ارمکی، اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان، تهران:سروش، 1374، ص222.

[5] . همان، ص 88.

[6] . همان، ص 89.

[7] . بعد از فارابی فیلسوفانی غیر حرفه ای که اشتهارشان در حوزه های دیگری از فرهنگ و تمدن اسلامی چون ریاضیات یا کلام یا تاریخ و تصوف بوده است بیشترین نقش را در بالندگی اندیشه اجتماعی و سیاسی اسلامی داشته اند. ابوریحان بیرونی به طور پراکنده در آثارش و امام محمد غزالی در کتاب «نصیحة الملوک» و ابن خلدون در «مقدمه» معروفش اندیشه های اجتماعی فارابی را در وجهی غیرفلسفی پی گرفتند. برای آشنایی با اندیشه های این متفکران مطالعه کتاب «اندیشه اجتماعی متفکران مسلمان از فارابی تا ابن خلدون» توصیه می شود.