کپی شد
نام ایران در اوستای کهن
کتاب «اوستا»، کهنترین مجموعه نوشتارهای ایرانیان، از نظر قدمت زمانی به سه بخش متفاوت تقسیم میشود:
بخش یکم شامل «اوستای کهن» است که مضامین آن از نظر زمانی متعلق به روزگار پیش از زرتشت (پیش از سده هفتم قبل از میلاد)، اما نگارش آن متعلق به عصرهای جدیدتر است. در این نگارش و بازنویسی، تا اندازهای مضامین و باورهای جدیدتر را به متنهای کهن اضافه کردهاند.
بخش دومِ اوستا از نظر زمانی، پارههای پراکندهای با عنوان «گاتها» است که سرودههای تازه شناساییشده زرتشت، دانسته میشود. این بخش، از نظر مضمون پس از اوستای کهن سروده شده، اما از نگاه زبان و نگارش، کهنتر از دیگر بخشهای اوستای موجود است.
بخش سوم اوستا از نظر زمانی شامل یسنا، یشتهای جدید، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا است که همگی جزو اوستای نو به حساب میآیند، اما نباید از این نکته غافل بود که بسیاری از مضامین همین بخشهای جدید نیز برگرفته و اقتباس شده از باورها و نوشتارهای کهن است؛ اما این آمیختگی به حدی است که امکان تفکیک را امکانپذیر نمیسازد؛ به عنوان نمونه میتوان از داستان جمشید در وندیداد نام برد که یکی از کهنترین داستانها و باورها و نوشتارهای ایرانیان است، اما شکل نگارشیِ کهن آن کاملاً دگرگون شده و تغییر اساسی یافته است.
نام ایران، آریا و پارس و هیچ کدام از واژههای همخانواده با آنها در آن مقدار از گاتهای زرتشت که تا به امروز از لابلای بخشهای پراکنده اوستا شناسایی شده، دیده نشده است، اما در بیشتر بخشهای کهن اوستا که به ترتیب قدمت شامل: فروردینیشت، مهریشت، زامیادیشت، آبانیشت، تِشتَریشت، اَرتیشت، بهرامیشت، رامیشت و هومیشت میشود؛ نام ایران چندین بار تکرار شده است. در این متون، نام پارس و دیگر نامهای همخانواده با آن نیامده است.
بند ۴۳ فروردینیشت ظاهراً کهنترین یادکرد از نام ایران در کتاب اوستا است که در آن جا آمده است: «آنان در میان زمین و آسمان سَـتَویس را به گردش در میآورند تا باران بباراند، بانگ یاریخواهان را میشنود تا باران بریزاند و گیاهان برویاند؛ برای نگاهداری چارپایان و مردمان، برای نگاهداری سرزمینهای ایرانی، برای نگاهداری جانوران پنجگانه، برای یاری رساندن به مردان پیرو راستی».
در این بند از «سَـتَـویس» (ستاره سهیل) درخواست باران برای «سرزمینهای ایرانی» شده و در بند ۴۴ همان یشت، ستویس این درخواست را برآورده میسازد. در بندهای ۱۴۲ و ۱۴۳ فروردینیشت، فروهرهای[1] مردان و زنان، سرزمینهای ایرانی در کنار فروهرهای مردان و زنان سرزمینهای «تورانی»، «سَـئیریَـم»، «سائینی»، «داهی»، و سپس همه سرزمینها ستوده میشود.
عبارت سرزمینهای ایرانی در بند چهارم مهریشت نیز آمده است: «میستاییم مهرِ دارنده دشتهای پهناور را؛ او که به همه سرزمینهای ایرانی، خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی میبخشد».
این عبارت در بند ۱۳ همین یشت تبدیل به «خانمانهای ایرانی» میشود که «مهر» از جایگاه بلند خود به آنان مینگرد؛ آن چنان که در بند ۱۵، چشمنگران کشورهای «اَرِزَهی»، «سَـوَهی»، «فْـرَدَهذَفْـشـو»، «ویدَهذَفْـشو»، وُئـوروبـَرِشْـتی»، «وُئوروجَـرِشْـتی» و «خْـوَنیـرَث» نیز هست.
در بند ۱۷ آبانیشت، مفهوم کهن «ایرانویج» به معنای پهنه ایرانیان آمده است: «آفریدگار اهـورامـزدا او را در ایـرانویـج و در کرانه رود وَنْـگوهی دائیـتیا» بستود.
اشارههای جغرافیایی موجود در آبانیشت نشان میدهد که محل سُرایش آن (احتمالاً محل سُرایش مهریشت)، سرزمینهای جنوبی آسیای میانه و شمال افغانستانِ امروزی و به ویژه نواحی پیرامون رود «آمـو» (آمـودریا) بوده است. اشارههای جغرافیایی موجود در زامیادیشت نیز نشان میدهد که محل سُرایش آن، سرزمینهای شرقی ایران و به ویژه نواحی پیرامون دریاچه «هامون»، (زابلستان، سیستان، نیمروز) و رود هیرمند، هلمند و جنوب افغانستان امروزی بوده است.
نام ایرانویج علاوه بر آبانیشت، در فرگرد یکم وندیداد، که برخلاف بیشتر فرگردهای آن، تا اندازهای اصالت و دیرینگی دارد، نیز آمده است: «نخستین سرزمین و کشور نیکی که من (اَهورَهمزدا) آفریدم، ایرانویج بر کرانه رود دایتیای نیک بود».
از جمله موارد دیگری که نام ایران در اوستا آمده، در بند ششم تِـشتَـریشت است، که اشاره کوتاهی به آرش تیرانداز شده است: «میستاییم ستاره درخشان و شکوهمند تِشْـتَر را؛ آن تندتاز به سوی دریای فراخکرت را، به سانِ آن تیرِ در هوا پـرّان، تیری که آرش تیرانداز (آن بهترین تیرانداز ایرانی)، از کوه «اَئیـرْیو خْـشوثَـه» به سوی کوه «خْـوَنْـوَنْـت» پرتاب کرد».
در بند نهم همین یشت دوباره از سَـتَـویس به عنوان بخشنده آب و باران به سرزمینهای ایرانی یاد میشود: «آن گاه که «سَـتَـویس» برای بخشیدن پاداش، بر میآید؛ او این آب را به همه هفت کشور میرساند. آن زیبای آشتیبخش به سـوی همه کشورها روان میگـردد، تا همه از سالی خوب بهرهمند شوند؛ و ارمغان سالی خوش به همه سرزمینهای ایرانی داده شود».
در بند ۳۶ همین یشت و پس از ستایش ستاره تشتر، تیر، شباهنگ، پرسشی پیش کشیده شده که ظاهراً مخاطب آن همین ستاره بارانآور است: «آیا سرزمینهای ایرانی از سالی خوش بهرهمند خواهند شد؟».
در بندهای ۴۱ و ۴۳ اَشییشت، دو بار از کیخسرو با عنوان «پهلوان سرزمینهای ایرانی و فراهمکننده همبستگی در کشور» و ستایشکننده اَشتی یاد شده است. این تعبیر در بند ۳۲ رامیشت به گونهای دیگر تکرار شده و از عبارت استثنایی «جنگلهای ایرانیان» نیز یاد شده است: «ای اَنْدَرْوای زَبَردست، مرا این کامیابی فراز ده که آن پهلوان سرزمینهای ایرانی، کیخسروِ پایدار کننده کشور، ما را نکُشد، که خود را از کیخسرو برهانم. کیخسرو در همه جنگلهای ایرانیان او را فرو افکند».
یادکرد از نام ایران در بخشهای کهن اوستا در مجموع به پنج شکل و ترکیب است که نخستین آنها دوبار، دومین آنها، پنج بار و بقیه هرکدام یک بار در متن آمدهاند: «ایرانویج» (اَئیریِـنِـه وَئِـجَـهی/ اَئیریَـنَـه وَئِـجَـه)، «سرزمینهای ایرانی» (اَئیریَـنَـم دَخْـوْیُـنْـم)، «خانمانهای ایرانی» (اَئیریو شَـیَـنِـم)، «تیرانداز ایرانی» (خْـشْویویایشوَتِـمو اَئیریَـنَـم) و «جنگلها/ بیشههای ایرانیان» (اَئیرِه رَزورَیَـه).
تلفظهای گوناگون نام ایران در بالا بدون احتساب واژههای همراه آن، عبارت است از: «اَئیریَـنَـه»، «اَئیریَـنَـم»، «اَئیریو» و « اَئیرِه». همه این حالتها، صورتهای صرفیِ گوناگون این نام در جمله است و همگی دلالت بر نام «آریا، ایران» دارد.[2]
[1]. فَرَوَهَر (faravahar) (فره وشی) فروهر= فره + وهر(ورتی)؛ جلو،پیش + برنده، کشنده =پیش برنده.
[2]. مرادی غیاث آبادی، رضا، «ایران چیست؟».