کپی شد
نام ایران برای کشور ایران
پس از دوره ساسانیان و در سدههای نخستینِ دوران پس از اسلام، هر دو نام ایران و فارس به ویژه نام ایران تا اندازه زیادی مهجور میشوند و استفاده از آنها (جز در متون ادبی و تاریخی) به ندرت اتفاق میافتد.
از سده سوم هجری به بعد، خاطرۀ تاریخی نام «ایران» با مفهوم سیاسی آن در نواحی ماوراءالنهر، افغانستانِ امروزی، آذربایجان و دیگر مناطق، مجدّداً احیاء میشود. شواهدی از این دوره در سرودههای برخی شاعرانِ همزمانِ با سامانیان، غزنویان، شروان شاهان و اتابکان (همچون رودکی، فردوسی، فرخی سیستانی، عنصری بلخی، مسعود سعد سلمان، سنایی، نظامی گنجوی و خاقانی شروانی) موجود است که شاهانِ همزمان با خود را با عنوانهای «شاه ایران»، «شهنشاه ایران»، «خسرو ایران» و یا با عبارتهای دیگری که در پیوند با ایران بوده، خطاب میکردهاند. این شواهد نشان میدهد، بدون این که نام ایران مفهوم زندۀ سیاسی داشته باشد، خاطره تاریخی آن تا آن اندازه زنده و محبوب بوده است که به شعرهای شاعران راه یابد و شاه وقت را خطاب قرار دهد. پراکندگی جغرافیایی چنین اشعاری، با شمارِ شاعرانِ فارسیزبان در هر ناحیه در پیوند بوده است. فراوانیِ چنین سرودههایی در ماوراءالنهر و افغانستان امروزی، ظاهراً به دلیل حضور تعداد بیشتری از شاعران فارسیزبان در قیاس با نواحی دیگر بوده است.
در دوران پس از اسلام، استفاده از نام ایران با مفهوم سیاسی آن، به زمان ایلخانان مغول باز میگردد. در این زمان، یعنی پس از حمله مغول و غلبه آنان بر دستگاه خلافت عباسیان، مجدّداً مفهوم سیاسی ایران زنده میشود و پادشاهان آنان خود را با خط و زبان فارسی «شاهنشاه ایران» خطاب میکنند.
دلیل احیای نام ایران در عصر مغول و ایلخانان، نه الزاماً علاقه و توجه آنان به نام و هویت ایران، بلکه علاقه و توجه مردم و خردمندان کشور برای احیای نام ایران پس از فروپاشی خلافت عباسیان بود. غلبه مغول بر دستگاه خلافت، احساس غرور ملی مردم را پس از چند سده بیدار کرده بود و آنان در اندیشه کوشش برای نفوذ و تأثیرگذاری بر غلبهکنندگانی بودند که اکنون فاقد هویت ملی مستقلی بودند و آمادگی زیادی برای پذیرفتن یک هویت تازه داشتند. کوششی که با موفقیت همراه بود.
مفهوم سیاسیِ نام ایران پس از زمان ایلخانان همچنان به حیات خود ادامه داد و در عصرهای تیموریان، صفویان و قاجاریان تأکید بیشتری بر آن شد. تأکید فراوانتر صفویان بر نام ایران در حالی بود که در شرق ایران و در زمان احمدشاه اَبدالیِ دُرّانی (۱۱۲۶ تا ۱۱۵۲ ش، ۱۷۴۷ تا ۱۷۷۳ م) به سرزمینی که زودتر از ایرانِ امروزی، با نامهایی مرتبط با «ایران» شناخته میشد، هویت مستقلِ سیاسی دادند و در همان زمان، یا چند دهه بعد، آن را «اوغانستان، افغانستان» نامیدند. نامی که تا آن زمان فقط برای وزیرستان و برخی نواحی پشتو نشینِ جنوب و جنوب شرقی به کار میرفت.
اما با این حال در طول این دوره وسیع، نام ایران در میان غربیان همچنان به صورت یکی از نامهای خانواده پارس (همچون پرشیا) باقی ماند، تا این که اماناللهشاه و رضاشاه، منفرداً و با فاصله کمی از یک دیگر، از کشورهای خارجی میخواهند که از نامهای «افغانستان» و «ایران» به عنوان نامهای رسمی برای شناسایی این دو کشور استفاده کنند.[1]
[1]. مرادی غیاث آبادی، رضا، «ایران چیست؟».