searchicon

کپی شد

نام امام علی (علیه السلام) در قرآن

بعضی از دانشمندان معتقدند که نام مبارک امام علی (علیه السلام) در قرآن ذکر شده است. «عاصمی» از علمای اهل سنت قرن چهارم هجری، بنا بر تتبعی که انجام داده، معتقد است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قرآن کریم، نُه اسم دارد که عبارت است از: الوالی، الولی، الراکع، الرکع السجّد، المؤمن، النسب، الصهر و المصلّی‏، وی سپس به آیاتی که این اسامی در آنها آمده است اشاره می‌کند.[1] «خصیبی» از محدثان و راویان شیعه امامیه در عصر غیبت صغری‏، ابتدا نام حضرت را در قرآن، «مبین» معرفی نموده، سپس می‌گوید: آن حضرت در قرآن، سی‌صد نام دارد.[2] به این تعداد نام در کتب بعضی دیگر از بزرگان نیز اشاره شده است.[3]

ولی واقع مطلب آن است که نام امام علی (علیه السلام) در قرآن به طور صریح نیامده است و آن چه درباره حضرت در قرآن ذکر شده است، از باب تطبیق و تفسیر و شأن نزول می‌باشد.[4]

دلایل بر عدم تصریح نام امام علی (علیه السلام) در قرآن:

1. روایت معروف و صحیح ابو بصیر كه در كافى آمده است بر این معنا صراحت دارد كه نام امام على (علیه السلام) و نام هیچ یک از ائمه طاهرین (علیهم السلام) در قرآن نیامده است. در این روایت، ابابصیر به امام صادق (علیه السلام) عرض می‌کند که مردم می‌گویند: چرا نام امام علی و سایر امامان (علیهم السلام) در قرآن نیامده است؟، امام (علیه السلام) نه تنها این قضیه را رد نمی کند، بلکه در صدد بیان علت آن بر می آید.[5]

2. از حدیث مسلّم و تاریخى «غدیر»[6] استفاده مى‏شود كه نام امام على (علیه السلام) در قرآن صریحاً نیامده است؛ زیرا تعیین امام على (علیه السلام) به خلافت و جانشینى به وسیله حدیث غدیر، به فرمان خدا بوده است، آن هم در اجتماع عظیم مسلمانان، بعد از تأكید فراوان و شدید اللّحن و واجب الاجرا و بعد از آن كه خداوند به پیامبرش وعده حتمى داد كه او را در این مسیر یارى كند و از حملات و خطرات دشمن محفوظ بدارد. اگر نام امام على (علیه السلام) در قرآن به صراحت یاد شده بود، به آن اجتماع عظیم مسلمانان و نصب امام على (علیه السلام) به خلافت، آن هم بعد از این همه تأكیدات و شرایط، احتیاج نبود و اگر در قرآن نام امام على (علیه السلام) صریحاً آمده بود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از اظهار آن، ترسى نداشت تا وعده تأیید و محافظت از طرف خدا فرود آید. مخصوصاً كه این جریان در حجة الوداع و اواخر دوران زندگى پیامبر (صلی الله علیه و آله) واقع شده است كه در آن تاریخ تقریباً تمام قرآن فرود آمده و در میان مسلمانان انتشار یافته بود.[7]

3- افرادى كه از بیعت با ابوبكر خوددارى نمودند، از هر راهى با وى احتجاج كردند، ولى با مسئله وجود نام «على» در قرآن هیچ گونه احتجاجی ننموده‏اند و اگر نام على (علیه السلام) در قرآن وجود داشت آن را به رخ ابوبكر مى‏كشیدند و با در دست داشتن چنین مدرک مهم و روشنی او را محكوم مى‏كردند؛ زیرا این مطلب در مقام احتجاج گیراتر و محكم‏تر از سایر دلایل بود.[8]

اما این که چرا نام امام علی (علیه السلام) به صراحت در قرآن ذکر نشده، چند دلیل مى‏تواند داشته باشد:

1. بناى قرآن کریم بر این است که مسائل را به صورت کلى و به شکل اصل و قاعده بیان کند، نه این که جزئیات و ریز آنها را تشریح نماید، چنان که در مورد بسیارى از اصول و فروع، این گونه بوده است. خداوند متعال بیان جزئیات دین خود را به عهده حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) که جانشینان آن حضرت هستند، قرار داده است.

ابو بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام)، درباره سخن خداوند عزّوجل: «از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولى الامر خودتان اطاعت کنید»؟[9] پرسیدم، فرمود: (این آیه) درباره على بن ابی‌طالب و حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شده است. من به آن حضرت گفتم: به راستى مردم مى‌گویند: چرا او (پیامبر صلی الله علیه و آله) نام على و خاندانش را در کتاب خداوند عز و جل نبرده است؟ فرمود: در پاسخ آنها بگویید: براى پیامبر آیه نماز نازل شد و خدا در آن سه رکعت و چهار رکعت را نام نبرد تا این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را شرح داد، و آیه زکات نازل شد، خدا نام نبرد که باید از چهل درهم، یک درهم داد تا این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را شرح داد، و آیه حج نازل شد و نفرمود به مردم که هفت دور طواف کنید، تا آن که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را براى مردم شرح کرد و آیه «از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولى الامر خودتان اطاعت کنید»؟[10] درباره على و حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره على (علیه السلام) فرمود: «هر که من مولی و آقای اویم، على (علیه السلام) مولی و آقای او است»، و فرمود: «من به شما وصیت مى‏کنم در باره کتاب خدا و خاندانم؛ زیرا من از خدای عز و جل خواسته‏ام که میان آنها جدایى نیفکند تا آنها را بر سر حوض (کوثر) به من رساند، خدا این خواهش مرا اجابت نمود»، و فرمود: «چیزى به آنها نیاموزید که آنها از شما داناتر هستند»، و فرمود: «خاندان من شما را از هیچ درِ هدایت بیرون نکنند و هرگز شما را به باب گمراهى وارد نکنند». اگر پیامبر ساکت مى‏شد و منظور از خاندان خود را بیان نمى‏کرد، آل فلان و آل فلان ادعاى آن را مى‏کردند…».[11]

پس این که ما از قرآن انتظار داشته باشیم که در همه موارد و در جزئیات مسایل وارد شود، انتظار نابجایى است، و اگر در قرآن به نام مبارک حضرت علی (علیه السلام) و سایر ائمه اطهار (علیهم السلام) تصریح نشده، نمى‏توان مبنایى براى عدم تمسک به مکتب اهل‌بیت (علیهم السلام) باشد، چنان که به بهانه این که در قرآن نیامده که نماز ظهر چهار رکعت است، نمى‏شود آن را دو رکعتى خواند، یا این که در قرآن نیامده که در حج باید هفت مرتبه طواف را انجام داد، نمی توان طواف را ترک نمود.

2. اگر نام امام علی (علیه السلام) در قرآن می‌آمد، باز راه برای بهانه جویان و مخالفان آن حضرت باز بود و تفاوتی نمی کرد. همان گونه که مخالفان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با این که نام مبارک آن حضرت به صراحت در قرآن آمده، بهانه جویی نمودند: «و هنگامى كه عیسى پسر مریم گفت: اى فرزندان اسرائیل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پیش از من بوده تصدیق مى‏كنم و به فرستاده‏اى كه پس از من مى‏آید و نام او «احمد» است، بشارتگرم. پس وقتى براى آنان دلایل روشن آورد، گفتند: این سحرى آشكار است».[12]

بر اساس این آیه شریفه، پس از این که حضرت عیسی (علیه السلام) نبوت خود را متذکر می‌شود (که طبیعتاً معصوم است و اشتباه و دروغ در سخنان او راه ندارد)، مژده آمدن پیامبری پس از خودش را می‌دهد که نامش «احمد» است، ولی با این وصف، یهودیان زمان حضرت، در مقابل آن حضرت ایستادند، ایشان را انکار نموده و تهمت سحر به آن جناب زدند.

مورد دیگر جریان بنی‌اسرائیل است که از پیامبر خود خواستند فرمانروایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین‌های غصب‌شده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند: «آن گاه كه به پیامبرى از خود گفتند: پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پیكار كنیم».[13] پیامبر آنان به امر الهی فرمانروا را به نام، معرفی کرده، فرمود: «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً؛ در حقیقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است».[14]

با وجودی که نام فرمانروا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند: «چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آن كه ما به پادشاهى از وى سزاوارتریم و به او از جهت مال، گشایشى داده نشده است؟».[15] (اشکال تراشی که به نوعی دیگر در سقیفه بنی ساعده از زبان خلفا صادر شد و به خاطر جوان بودن، حضرت علی را کنار زدند تا خود به خلافت برسند).

علاوه بر آیات قرآن کریم، واقعه غدیر خم و حدیث غدیر که حدیثی متواتر است، بهترین شاهد بر مقصود است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علي مولاه»، در این روایت، نام جانشین آن حضرت به صراحت آمده است، اما با این حال آیا مشکل حلّ شده است؟ در این روایت معنای «مولی» که با وجود قرائن متعدّد به معنای سرپرست و رهبر و جانشین می‌باشد، با این حال، چنین مطرح شده که در این روایت، مولی به معنای دوست است!.

3. یکی از علل اصلى در عدم ذکر صریح نام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قرآن، صیانت قرآن از تحریف و کم و زیاد شدن بوده است. یکى از راه‏هاى صیانت قرآن همین است که به شکلى بیان شود تا انگیزه تحریف از منافقان مسلمان نما گرفته شود، تا اگر کسى یا گروهى، به خاطر هوا و هوس و اختلاف و عوامل دیگر، قصد تحریف آن را دارد به مقصود خویش نرسد و از این رهگذر ارزش و حرمت قرآن حفظ شود. در مسئله‏ امامت و ولایت امام علی (علیه السلام) که مخالفانی داشت، مصلحت در آن است که قرآن به صورت غیر صریح مطلب را بیان کند؛ زیرا احتمال دارد که دامنه ‌مخالفت با امر امامت امیرالمؤمنین على (علیه السلام) تا خود قرآن مجید نیز کشیده شود و این مسلماً به صلاح مسلمانان نمى‏باشد.

به عنوان مثال: آیات تطهیر،[16] تبلیغ[17] و ولایت[18] که مربوط به امامت و ولایت امام علی (علیه السلام) است، در لابلاى آیات مربوط به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا احکام عدم دوستى اهل کتاب آمده است که در ظاهر ارتباطى با ولایت حضرت على و ائمه اطهار (علیهم السلام) ندارد، ولى شخص پژوهشگر منصف مى‏تواند با اندکى دقّت متوجه شود که سیاق این قسمت از آیه، جدا از آیات قبل و بعد است که به جهت خاصى در آن جا گنجانیده شده است.

اگر نام حضرت على (علیه السلام) به صراحت در قرآن مى‌آمد، به علت دشمنى با آن حضرت و با محو و حذف نام ایشان از قرآن، در قرآن دست مى‌بردند، چنان که تا مدّتى تدوین احادیث پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) را به همین منظور ممنوع کردند و بعد خلیفه اوّل و دوم که صدها روایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) را جمع آورى کرده و همه را سوزاندند، بعید نبود که به جهت مطامع دنیایى خود، بسیارى از آیات قرآن را نیز بسوزانند، ولى در صورتى که با ذکر اوصاف گفته شود جانشین پیامبر کیست، دیگر افراد نااهل دست به تحریف آیات قرآن نزده، ولایت امیرمؤمنان على (علیه السلام)، نیز براى حقیقت‌جویان روشن مى‌شود.

البته باید توجه داشت این که قرآن مى‏فرماید: به درستى که ما قرآن را نازل کردیم و محققا خود حافظ آن هستیم».[19]

4. یکی از علل عدم ذکر نام مقدس امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در قرآن، همان چیزی است که در آیات بسیاری از قرآن، به عنوان یک سنت مسلم خداوند متعال مطرح شده و آن سنت؛ امتحان و آزمایش مردم است. تمامی مسلمانان روی شخصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اتفاق نظر دارند، ولی در مورد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) این گونه نیست. خداوند متعال به وسیله وجود مقدس حضرت علی (علیه السلام)، مؤمنان را امتحان می‌کند، به این گونه که اگر چه خداوند متعال نام آن حضرت و فرزندان معصومش (علیهم السلام) را در قرآن کریم نیاورده، اما به گونه ای از ایشان در قرآن یاد شده که اگر کسی بیماری قلبی و باطنی نداشته باشد و در صدد یافتن حقیقت باشد، با تأمل در آیات متعدد قرآن کریم، خاصه آیاتی؛ مانند آیه تطهیر، مباهله، اولی الامر و ولایت، به عظمت ملکوتی و جایگاه بی بدیل آن عزیزان خدا، دست خواهد یافت.[20]

قرآن کریم درباره هیچ کس پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اندازه حضرت علی (علیه السلام) سخن نگفته است، گرچه نام آن حضرت در قرآن به صراحت نیامده است، اما با عناوین و عبارات و اوصاف گوناگون، به آن حضرت اشاره نموده است،به عنوان نمونه:

اکثر مفسران، چه شیعه و چه سنى، اذعان دارند که آیه «إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ؛ سرپرست و ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر او است و آنها که ایمان آورده‏اند، همان کسانی که نماز را برپا مى‏دارند و در حال رکوع، زکات مى‏دهند»،[21] در شأن حضرت على (علیه السلام) نازل شده، و جز او مصداقى ندارد.[22]


[1]. عاصمى‏، احمد بن محمد، العسل المصفى من تهذيب زين الفتى في شرح سورة هل أتى‏، ج ‏2، ص 347 و 422.

[2]. خصيبى، حسين بن حمدان، الهداية الكبرى‏، ص 91.

[3]. شاذان بن جبرئيل، الفضائل، ص 174 و 175؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج ‏3، ص 275.

[4]. خویی، سید ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، ص 230.

[5] كلينى، محمد بن یعقوب، كافى، ج 1، ص 286 – 288.

[6]. اين حديث متواتر است و در كتب شيعه و سنى آمده است. در كتاب “الغدير” علامه امینی (رحمه الله)، ناقلان اين حديث طبقه به طبقه از قرن اول تا قرن چهاردهم ذكر شده‏اند. ایشان حدیث غدیر را از یکصد و ده نفر از صحابۀ پیامبر (صلی الله علیه و آله) و 84 نفر از تابعین  و 360 نفر از دانشمندان اهل سنت نقل کرده است. ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر في الكتاب و السنة و الأدب، ج 1، ص 14 – 311؛ ابن المغازلي‏، على بن محمد، مناقب الإمام على بن أبى طالب عليهما السلام، ص 25 و 26.

[7]. البيان في تفسير القرآن، ص 230 و 231.

[8]. همان، ص 231 و 232.

[9]. نساء، 59.

[10]. همان.

.[11] كافى، ج 1، ص 286 – 288.

[12]. صف، 6.

[13]. بقره، 246.

[14]. بقره، 247.

[15]. همان.

[16]. احزاب، 33، «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً؛ همانا خداوند اراده كرده است كه پليدى را از شما اهل بيت دور نمايد و شما را به پاكى خاصى مطهر گرداند». آيه فوق در ضمن آياتى كه مربوط به نساء النبى است گنجانده شده است.

.[17] مائده، 67، «ياايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته؛ اى پيامبر آنچه را كه از پروردگارت به تو نازل شده بيان كن و گرنه رسالت او را انجام ندادى». اين آيه در لابلاى آيات مربوط به احكام مربوط به مردار و گوشت‌هاى حرام آمده است.

.[18] مائده، 55، «انما وليكم الله…»، كه ذيل آيات مربوط به عدم دوستى يهود و نصارى آمده است.

[19]. حجر، 9.

[21]. مائده، 55.

[22]. ر.ک: كتب تفسير، ذيل آيه مورد بحث؛ مانند: فخر رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب‏ (التفسير الكبير)، ج 12، ص 383؛ سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج 2، ص 293؛ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج 4، ص 421 – 432. همچنين كتب روايى اهل سنت اين جريان را نقل كرده‏اند كه به برخى از آنها در تفسير نمونه، ج 4، ص 425 اشاره شده است.