searchicon

کپی شد

ناصر کبیر (اطروش) امامی یا زیدی

صاحب‌نظران و نویسندگان فرق اسلامی، همگی به شیعه‌بودن ناصر کبیر اذعان دارند و کسی او را از اهل سنت معرفی نکرده، لکن در مورد مذهب امامی یا زیدیِ ناصر کبیر اختلاف نظر وجود دارد: بعضی بر زیدی‌بودن وی تأکید دارند، امّا گروهی بر امامی بودن وی اصرار دارند، و برخی نیز در مسأله نظر قاطعی بیان نکرده‌اند.

معتقدان به زیدی‌بودن ناصر کبیر

بسیاری از عالمان و نویسندگان مسلمان؛ اعم از امامیه، زیدیه و اهل سنت در آثار خود از گرایش زیدی ناصر کبیر، و برخی او را از امامان نامدار زیدیه برشمرده‌اند. برخی از این گروه عبارتند از: ابن ندیم، ابوطالب هارونی، شهرستانی، ابن فندق بیهقی، ابن شهرآشوب، ابن اثیر، فخر رازی، مروزی، ابن طاووس، ابن طقطقی، نویری، ابن زهره، شهید اول، ابن خلدون، ابن عنبه، و کیاگیلانی.[1]

به عنوان نمونه: ابن خلدون می‌گوید: «ناصر اطروش در ديلم بدين دعوت قيام كرد كه وى نيز از زيديان بود و مردم دعوتش را پذيرفتند و به اسلام گرويدند».[2] «مردم ديلم از آن سوى سفيد رود (نزدیک رشت) تا آمل بر دست اطروش اسلام آوردند. اينان شيعيان زيدى مذهب شدند؛ زيرا اطروش نيز زيدى بود».[3]

ابن اثیر می‌نویسد: «كان الأطروش زيديّ المذهب‏؛ اطروش زیدی مذهب بود».[4]

معتقدان به امامی‌بودن ناصر کبیر

بعضی نویسندگان امامیه، بر اساس پاره‌ای از شواهد و قرائن، ناصر کبیر را شخصیتی امامی مذهب دانسته‌اند. نجاشی،[5] علامه حلی،[6] ابن داوود حلی،[7] شیخ بهایی،[8] مامقانی،[9] حائری مازندرانی،[10] افندی اصفهانی،[11] محدث نوری،[12] محدث قمی،[13] سید محسن امین،[14] و برخی دیگر تصریح نموده‌اند که ناصر کبیر امامی مذهب است.

به عنوان نمونه: نجاشی، رجال‌شناس شیعه قرن پنجم هجری، از اعتقاد او به امامت سخن گفته و کتاب‌هایی درباره امامت، فدک، خمس، شهادت، شجره‌نامه و فرزندان ائمه تا امام زمان (علیهم السلام) را به او نسبت داده‌است.[15]

محدث قمى در الكنى و الالقاب، می‌گوید: «و این (کلام نجاشی) صريح است در این‌که او از علمای اماميه است». وی آن‌گاه گفتار سيّد مرتضى در فضیلت ناصر کبیر را نقل می‌کند[16] و در پایان می‌نگارد: «سید مرتضی در شرح خود، هرجا اسم ناصر کبیر را آورده، به دنبال آن یا فرموده: «رضی الله عنه»؛ یعنی خدا از او راضی باد، و یا فرموده: «رحمه الله»؛ یعنی خدا او را رحمت کند».[17]

شیخ بهایی؛ دانشمند به نام امامیه در یکی از رساله‌های خویش كه به منظور اثبات وجود حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام) تأليف كرده،‏ در باره مذهب ناصر کبیر می‌گوید: «دانشوران محقق ما معتقدند كه ناصر الحق، از لحاظ امور دينى پيرو حضرت صادق (عليه السّلام) بوده است و ما اين حقيقت را مى‏توانيم‏ از برخورد با آثار او به دست آوريم، و از آن‌جا كه وی با گروه‏هاى پراكنده سروكار داشته و آن‏ها را به يارى خود دعوت مى‏‌كرده است، پاره‏اى از كارها را كه موجب تأليف قلوب بوده انتشار داده، تا بدان وسيله از انصراف مردم از كمک به خود، جلوگيرى به عمل آورده باشد. چنان‏‌كه دستور داده است تا در وضو، جمع بين غسل و مسح كنند و همچنين در دعاى دست، قنوت اماميه و شافعيه را بخوانند و در تحليل و تحريم مُتعه، تظاهر به توقف و تردد كرده است».[18] شیخ بهایی در ادامه افزوده که ناصر کبیر، احادیث «لا تخلو الارض من قائم للّه بحجة، اما ظاهرا مشهورا او خائفا مغمورا؛[19] زمين از وجود قائمى كه حجت خدا را به اتمام رساند خالى نبوده است. اين حجت يا ظاهر است و همگان او را مى‏شناسند يا بيمناک است و در پس پرده استتار» را در آثارش ذکر نموده و نیز هیچ‌گاه خویش را امام نخوانده است، بلکه پیروانش چنین اعتقاد باطلی نسبت به او داشته‌اند.[20]

افندی اصفهانی، از عالمان دوره صفویه، معتقد است: «ناصر كبير از دانشوران برجسته شيعه است، هرچند زيدى‏‌ها به وى معتقد مى‌‏باشند و او را از جمله پيشوايان خود قلمداد مى‏‌كنند و زيدى مذهب مى‏‌دانند و ليكن او از آن مذهب بيزار بوده‌است».[21] با این حال، وی اشاره کرده که ناصر کبیر، کتاب‌هایی مبتنی بر مذهب شیعه امامیه، و هم‌چنین کتاب‌های دیگری بر اساس مذهب زیدی دارد،[22] لکن در نهایت تصریح می‌کند که: «ناصر از اعتقاد صحيح برخوردار بود و در رديف علماى اثنا‏عشريه به شمار مى‏رفت».[23] وی سپس می‌نویسد: «برخى از حاشيه‏‌نويسان رجال نجاشى در ذيل اظهار نجاشى كه نوشته است «كان يعتقد الامامة»، چنان استفاده كرده كه وى از پيشوايان زيدى بوده و مردم را به امامت خويش مى‏‌خوانده و حال آن كه اين اعتقاد به جهاتى نادرست است:

اوّلا، ناصر الحق در كتاب انساب الائمه و مواليد ايشان (عليهم السّلام)، يک‏‌يک ائمه طاهرين (علیهم السلام) تا حضرت ولى عصر (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف) را نام برده است و اين ذكر نام، خود حاكى از آن است كه وى معتقد به ائمه اثنا عشر (عليهم السّلام) بوده است.

ثانيا، اين‌كه (نجاشی) نوشته است: «ناصر آثار بسيارى در امامت نوشته»، دليل بر امامى بودن او است.

ثالثا، موضوعى را كه درباره وى از شيخ بهايى (رحمه اللّه) نقل مى‌‏كنيم (همان که در قبل نقل شد).

رابعا، نجاشى در ذيل ذكر نام او جمله «رحمه اللّه» را درباره او نوشته است و اين ترحيم، دليل بر امامى بودن او است، هرچند علامه (حلی) در مقام نقل قول نجاشى، جمله رحمه اللّه را از كلام نجاشى اسقاط كرده است.

دليل پنجم آن که ممكن است مراد نجاشى كه گفته است: «يعتقد الامامة»، نظرش آن باشد كه ناصر به مسأله امامت به همان چشم مى‏نگريسته كه شيعه مى‌‏نگرد و اعتقادش در اين خصوص همانا اعتقاد دوازده امامى‏هاست و امثال اين لفظ در خصوص امامت و ديگر مطالب اصولى، فراوان است».[24]

کسانی که اظهار نظر قطعی نکرده‌اند

سید مرتضی، از بزرگ‌ترین عالمان شیعه قرن چهارم هجری، و نوه دختری ناصر کبیر، گرچه از علم، زهد و فقاهت جدّ خود سخن گفته و گسترش اسلام در شمال ایران را ناشی از تلاش‌های وی دانسته، اما سخنی از مذهب وی نگفته است.[25] همچنین شیخ طوسی،[26] علامه مجلسی،[27] محقق خویی،[28] و سبحانی،[29] از دیگر شخصیت هایی هستند که اظهار نظر قاطعی در این باره نکرده‌اند.

آقای موسوی نژاد؛ کارشناس امور زیدیه معتقد است:

«گزارش صریحی در مورد مذهب ناصر کبیر نداریم. برخلاف کسانی[30] که تصور کرده‌اند از فرمایش «سید مرتضی»؛ نوه دختری ناصر کبیر، در ابتدای کتاب «مسائل ناصریات» استفاده می‌شود که وی به امامی بودن ناصر کبیر تصریح کرده، مطلقا چنین چیزی وجود ندارد. سید مرتضی در مقدمه و هیچ کجای کتاب مسائل ناصریات اشاره‌ای نمی‌کند که ناصر کبیر امامی مذهب است، بلکه او را تعظیم، تکریم و تعریف کرده، برای او طلب مغفرت الهی می‌کند. سید مرتضی گفته است: «من از هر کسی شایسته‌تر هستم که آثار جدم را احیا کنم». بعضی از بزرگان گفته‌اند: این نوع از تعریف و تمجید نتیجه‌اش این است که سید مرتضی اعتقاد داشته، یا به ما خبر می‌دهد که جد او امامی مذهب بوده که چنین نیست؛ زیرا این به روحیه تسامحی سید مرتضی برمی‌گردد. مخصوصاً زمانی که به متن کتاب ناصریات مراجعه می‌کنیم، در این کتاب زمانی که سید مرتضی مجموعه نقل اقوالی که از جد خود می‌آورد، اغلب می‌بینیم با فتاوای امامیه مخالف است و سید مرتضی با فتاوای جد خود مخالفت کرده و گفته که نظر امامیه غیر از نظر جدم است؛ بنابراین برخی از بزرگان به متن کتاب مراجعه نکرده‌اند و مقدمه را دلیل بر امامی بودن ناصر کبیر گرفته‌اند.

فتاوای ناصر کبیر چیزی بین فقه زیدیان قاسمی و هادوی ـ که در یمن مرسوم بوده ـ و بین فتاوای امامیه است و این برمی‌گردد به این‌که اگر وی را زیدی بدانیم، وی زیدی آشنای به مکتب و روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) است. در گزارش دیگری نیز مرحوم نجاشی، ناصر کبیر را به عنوان کسی که «کان یعتقد الإمامة» اسم برده و گفته: ناصر کبیر کتابی در مورد موالید امامان تا صاحب الامر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تألیف کرده است. عبارت «کان یعتقد الإمامة»، در اعتقاد [به] امامت ائمه (علیهم السلام) صراحت ندارد. معنای این عبارت این است که ناصر به اصل امامت معتقد بوده است؛ یعنی زیدیه به اصل امامت به عنوان مرجع دین اعتقاد داشتند، ولی امام مفترض الطاعة را امامی می‌دانند که باید قیام کند و ]از نگاه آنان[ امام خانه‌نشین، امر و نهیی ندارد که اطاعت یا مخالفت کنیم. عبارت«له کتاب موالید الأئمة» نیز در این راستا قابل توجیه است که: ناصر، موالید و زندگی ائمه (علیهم‌السلام) تا امام حسن عسکری (علیه‌السلام) و صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ممکن است در یک کتاب نسب‌شناسی ثبت کرده باشد و این با زیدی بودن ناصر منافات ندارد.

از طرف دیگر زمانی که به میراث ناصر کبیر در شمال ایران نگاه می‌کنیم: دیدگاه وی؛ قیام، مبارزه و تشکیل حکومت است و این دیدگاه در بین امامیه خیلی شایع نبوده، به خصوص در دوران ائمه (علیهم‌السلام) که خیلی شایع نیست؛ چون نگاه شیعه باید به امام معصوم (علیه‌السلام) باشد و این نگاه در دوران غیبت -هم در اوائل دوران غیبت و حتی چندین قرن بعدتر- نگاه پرطرف‌داری نبوده که علمای شیعه حکومت تشکیل دهند. مخصوصا در آن مقطع که اوائل دوران غیبت بوده و در دوران غیبت صغرا به سر می‌بریم، هنوز خیلی اعتقاد داشتند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عمر طبیعی خود به سر می‌برند و ظهور «عن قریب» را معتقد بودند. هنوز اعتقاد به غیبت شکل نگرفته بود و مبانی آن تبیین نشده بود و بیشتر این مباحث، [مربوط به] بعد از دوران غیبت است.

[همچنین] بسیار بعید است که ناصر کبیر را امامی بدانیم که در دستگاه حکومت زیدیان، تعالیم امامیه را رواج داده باشد. البته ما با زیدیان مشترکات زیادی داریم؛ مانند «حی علی خیر العمل» گفتن، «بسم الله الرحمن الرحیم» را در نمازهای اخفاتی بلند گفتن، و 5 تکبیر بر میت گفتن که در تاریخ آمده، لکن بعضی‌ها خیال کرده‌اند که این امور امامی مذهب بودن این‌ها را تأیید می‌کند، نه؛ اینها مشترک بین زیدیه و امامیه است. ما از طرف دیگر شواهد و قرائن زیادی داریم که اینها زیدی مذهب بودند؛ ناصر در این فضا آمده و حکومت زیدی‌های علوی را اعاده کرده و پیروانش عمدتا زیدی مذهب هستند. از دل این‌ها آل بویه‌ای بیرون آمدند که همه در ابتدا گفتند که ما زیدی مذهب هستیم، ولی البته بعدا تغییر مذهب دادند و از طرفداران امامیه شدند. این نشان می‌دهد که زیدیه‌ای که ناصر کبیر پیرو آن بود، به امامیه خیلی نزدیک بودند؛ لذا آل‌بویه به راحتی از زیدیه به امامیه منتقل شدند.

ناصر با امامیه تعامل خیلی خوبی داشته است. گزارشی در تاریخ وجود دارد که ناصر کبیر برادری به نام «احمد صوفی» داشت که مقیم قم بود و قم در آن مقطع، اوج حضور شیعیان و مرکز مذهب تشیع در ایران بود. این نشان می‌دهد که ناصر روحیه روادارانه و تعاملی داشته است. در لشکریان ناصر کبیر نیز، اشخاصی از قم وجود دارند که احتمال داده می‌شود که اینها می‌توانند از شیعیان امامیه باشند. شخصیت‌هایی از شاگردان و نسل بعد ناصر مشاهده می‌شود که امامی مذهب هستند؛ به عنوان مثال شخصیتی به نام «حسین بن هارون حسنی» وجود دارد که دو نفر از پسران او، امامان زیدی هستند، ولی خود او امامی مذهب بوده و در کنار ناصر همیشه حضور داشته است. اگر ناصر را زیدی بدانیم با شواهدی که ذکر شد می‌توان فهمید که او با بزرگان و محدثان امامیه در تعامل بوده است. حتی می‌توان از شخصیت‌هایی؛ مانند «ابوالعباس حسنی» و «احمد بن ابراهیم» نام برد که صاحب تألیفاتی در فقه، کلام و تاریخ زیدیه هستند، ولی گفته می‌شود که امامی مذهب بوده‌اند. در بحث حدیثی، از مشایخ ناصر هم می‌توان ارتباط وی را با بزرگان امامیه به دست آورد. در سلسله روات و مشایخ ناصر کبیر، بسیاری از شخصیت‌های امامیه دیده می‌شوند و او از امامیه حدیث نقل کرده است.

بالاخره می‌توان مجموعه‌ای از قرائن حداقلی بر امامی‌بودن ناصر کبیر تصور کرد، ولی به دلیل این‌که جغرافیای گیلان، دیلم و طبرستان جدا بوده و بقیه جهان اسلام در قبضه دستگاه خلافت عباسی بوده، ارتباطات ناصر ]با امامیه[ خیلی جدی نیست. بنابراین در تاریخ، دلیل ]صریح و قاطعی[ نمی‌توانیم پیدا کنیم که ناصر کبیر امامی مذهب بوده است. در دودمان وی نیز شخصیت‌های زیادی از زیدیه دیده می‌شوند؛ از پسر عموهای او و اشخاص دیگر. برادر ناصر کبیر تصریح شده که زیدی مذهب بود. اینها همه شواهد و قرائنی بوده که ما باید با احتیاط در مورد مذهب ناصر سخن بگوییم. وی را اگر زیدی ندانیم، یک نگاه جامع بین زیدی و امامی داشته و نمی توانیم با قاطعیت از امامی مذهب‌بودن ناصر صحبت کنیم».[31]

از دیدگاه ما، نظر صریحی در باره مذهب ناصر کبیر نمی‌توان گفت، ولی روشن است که ناصر کبیر و زیدیه‌هایی که در شمال ایران بودند، به امامیه خیلی نزدیک بودند.

 

[1]. موسوی نژاد، سید علی و موسوی تنیانی، سید اکبر، بررسی انتقادی دیدگاه‌ها در باره مذهب ناصر کبیر و خاندان او، فصلنامه علمی پژوهشی تاریخ اسلام، سال شانزدهم، شماره دوم، شماره مسلسل 62، ص 59 و 60.

[2]. ابن خلدون، عبد الرحمن، مقدمه ابن خلدون، ترجمه: پروين گنابادى، محمد، ج ‏1، ص 384،

[3]. ابن خلدون، عبد الرحمن، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر، ترجمه: آيتى، عبد المحمد، ج ‏3، ص 483.

[4]. ابن اثیر جزری، عز الدين، الكامل في التاريخ، ج 8، ص 82.

[5]. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، تحقیق: شبیری زنجانی، سید موسی، ص ۵۷ و ۵۸.

[6]. علامه حلّى، حسن بن يوسف، رجال العلامة الحلي (خلاصة الأقوال في معرفة أحوال الرجال‌)، ص 215.

[7]. ابن داوود‌ حلّى، حسن بن على، رجال ابن داوود‌، ص 441، شماره 123.

[8]. افندى، عبدالله بن عيسى‏بيگ، رياض العلماء و حياض الفضلاء، مترجم: ساعدى خراسانى، محمدباقر، ج ۱، ص 414 – 416.

[9]. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، تحقیق: مامقانی، محمد رضا و مامقانی، محیی الدین، ج 20، ص 97.

[10]. حائرى مازندرانى، محمد بن اسماعیل، منتهى المقال فی أحوال الرجال، محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج 2، ص 414.

[11]. رياض العلماء و حياض الفضلاء، مترجم: ساعدى خراسانى، محمدباقر، ج ۱، ص 392 و 413.

[12]. نورى، ميرزا حسين‌، خاتمة المستدرك‌، محقق/ مصحح: گروه پژوهش مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، ج 7، ص 253.

[13]. قمی، عباس، الکنی و الالقاب، محقق: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 696.

[14]. امین عاملى، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 5، ص 181.

[15]. رجال النجاشی، تحقیق: شبیری زنجانی، سید موسی، ص ۵۷ و ۵۸.

[16]. سید مرتضی (علم الهدی)، علی بن حسین، المسائل الناصریات، تحقیق: مرکز البحوث والدراسات العلمیة، رابطة الثقافة و العلاقات الإسلامیة، ص 63.

[17]. الکنی و الالقاب، محقق: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، ص 696.

[18]. رياض العلماء و حياض الفضلاء، مترجم: ساعدى خراسانى، محمدباقر، ج ۱، ص 414 و 415.

[19]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق/ مصحح: صبحی صالح، حکمت 147، ص 497.

[20]. رياض العلماء و حياض الفضلاء، مترجم: ساعدى خراسانى، محمدباقر، ج ۱، ص 415 و 416.

[21]. همان، ص 392.

[22]. همان، ص 393.

[23]. همان، ص 413.

[24]. همان.

[25]. المسائل الناصریات، تحقیق: مرکز البحوث و الدراسات العلمیة، رابطة الثقافة و العلاقات الإسلامیة، ص 62 و 63. با این حال محمد واعظ‌‌زاده خراسانی، کتاب «المسائل الناصریات»، نوشته سید مرتضی را که حاشیه‌ای بر آرای فقهی ناصر کبیر است، نشان‌دهنده روح تفاهم میان یک عالم امامی و زیدی دانسته است که بر اساس گفته ایشان، ناصر کبیر را باید زیدی‌مذهب دانست. ر.ک: همان، ص 38.

[26]. طوسی، محمد بن حسن، رجال الشيخ الطوسي، محقق/مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، ص 385، شماره 5667.

[27]. مجلسى دوم، محمد باقر بن محمد تقى‌، الوجيزة في الرجال‌، محقق/مصحح: رحمان ستايش، محمد كاظم‌، ص 57.

[28]. خویى، سید ابو القاسم، ‌معجم رجال الحدیث و تفصيل طبقات الرجال‌، ج 6، ص 31 و 32، شماره 2954 و 2955.

[29]. سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء،‌ محقق/ مصحح: گروه پژوهش مؤسسه امام صادق عليه السلام، ج 4، ص 147 – 149.‌

[30]. ر.ک: تنقیح المقال فی علم الرجال، تحقیق: مامقانی، محمد رضا و مامقانی، محیی الدین، ج 20، ص 97.

[31]. مصاحبه سایت ابنا با دکتر سید علی موسوی نژاد؛ مسئول کمیته علمی همایش ناصر کبیر و استاد دانشگاه ادیان و مذاهب قم.