کپی شد
ناصرالدوله
پس از ابوالعلاء، ناصرالدوله بهتحکیم پایههای حکومت خاندانش در موصل و نواحی اطراف پرداخت. دوره حکومت وی با کشمکشهای فراوان با عباسیان و آلبویه توأم شد و تا سال ۳۵۶ ق تداوم یافت. در این سال، یکی از فرزندانش بهنام ابوتغلب او را دستگير[1] و بهقلعه فرستاده، زندانی کرد و كسى را براى پرستارى و كمک بهاو بگمارد. [2] ناصرالدوله تا زمان مرگ در سال ۳۵۸ ق، در زندان ماند،[3] ولى حمدان پسر دیگر ناصر الدوله اين رفتار برادر را نپذيرفت و با آن مخالفت ورزيد. در نتیجه اتحاد آنان نیز بر هم خورد و براى نگاهدارى آنچه داشتند، از درخواست آنچه نداشتند، درماندند. ابو تغلب نيازمند مدارا با دولت مركزى شد؛ زيرا از يکسو براى استوار ماندن پايگاهش در سپاه و از سويى براى نشان دادن برتریاش بر برادران مخالف و موافق خود، نياز بهتجديد پيمان فرمانروائى و خلعت و فرمان داشت. ازاینرو دبير خود ابو الحسن على بن عمرو ابن ميمون را با يک ميليون و دويست هزار درهم بهرسم خراج ساليانه بهعزالدوله بختيار، بهبغداد فرستاد، على بن عمرو نیز آنها را از دولت دريافت كرد. او شادمان از آنچه كرده است، بىتوجه بهفرايند آن، بازگشت.[4] اگرچه ابوتغلب بر برادرانش غلبه کرد، اما دوره وی نیز تماماً بهدرگیریهای داخلی یا جنگ با آلبویه گذشت و سرانجام او در سال ۳۶۹ ق در نبرد با آل جراح کشته شد.
در سال ۳۷۹ ق، حمدانیان موصل برای بازگرداندن قدرت و نفوذشان در منطقه جزیره واپسین تلاش کردند. در این سال، ابوطاهر ابراهیم و ابوعبداللّه حسین (دو فرزند ناصرالدوله) بهموصل رفته، پس از نبرد با خواشاذ، کارگزار موصل، بهکمک مردم شهر بر آنجا چیره شدند.[5] در سال ۳۸۰ ق، حمدانیان بهکمک بنی عُقَیل، سپاه کردهای دیار بکر بهسرکردگی باذ/ بادبن دوستک[6] را شکست دادند و باذ در این نبرد بهقتل رسید.[7]
رأيى كه فرزندان حمدان نپذيرفتند
هنگامیکه فرزندان ناصر الدوله از آشفتگى وضع عزالدوله بختيار (فرزند معز الدوله) و بىتدبيرى و گرفتارى او بهبازى و میخوارگى هميشگى و شورش سپاه و شكست هيبت او آگاه شدند، بهانديشه يورش بر بغداد و براندازى بختيار از تخت، افتادند. پدرشان ناصر الدوله بهايشان گفت: شتاب نكنيد، معزالدوله براى فرزندش [عزالدوله بختيار] سرمايهاى اندک نهاده است. او اكنون آنها را بر سپاه پخش مىكند و براى جلب دوستى دبيران و كارگزاران، از مصادره وابستگان تا آنجا كه توان دارند، استفاده مىكند. شما بر او و دولتش نمىتوانيد پيروز شويد، مگر پس از پايان گرفتن سرمايههاى او كه دستش خالى شود، در آن هنگام شما بهپائين [بغداد] برويد و با پول، دل مردان او را از وى بازگردانيد كه حتماً بر او چيره خواهيد شد. اين پيشنهاد درست بود؛ زيرا كه معزالدوله دارائى خود را در ساختمان كاخى كه ساخت و در بهدستآوردن دوستى تركان هزينه كرده بود. آنچه او بهجا گذارد تنها چهارصد هزار دينار بود كه بختيار كمكم براى رفع نيازهاى ضرورى هزينه كرد. بدين ترتيب كه دبيران براى نيازهاى خود از وى وام مىگرفتند كه از محل درآمد خراج، بهاو بازپس دهند، سپس از عهده پسدادن بر نمىآمدند، تا آن پسانداز ته كشيد. در اين هنگام اتّحاد حمدانيان نيز برهم خورد و مشورت پدر را از دست دادند.[8]
[1]. مسكويه رازى، ابو على، تجارب الأمم، مقدمه: ج ۶، ص ۲۷۷ و ۲۷۸ – ۲۹۵؛ ازدی، ابن ظافر، اخبار الدولة الحمدانیة بالموصل و حلب و دیار بکر و الثغور، ص ۱۹ و ۲۰.
[2]. ابن اثير مىگويد: سبب اختلاف فرزندان ناصر الدوله اين بود كه وى شهر رحبه و ماردين و غيرها را به پسر خود حمدان واگذار كرده بود. ابو تغلب و ابو البركات و خواهر آنان جميله فرزندان ناصر الدوله از زوجه او فاطمه دختر احمد كردى بودند. و فاطمه كرديه بر ناصر الدوله مسلط بود. او با فرزندش ابو تغلب همدست شده ناصر الدوله را دستگير كردند، ابن اثير، على، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه: حالت، ابو القاسم و خليلى، عباس، ج 21، ص 3.
[3]. تجارب الأمم، مقدمه: ج ۶، ص ۲۷۷ ـ ۲۷۸ – ۲۹۵؛ اخبار الدولة الحمدانیة بالموصل و حلب و دیار بکر و الثغور، ص ۱۹ ـ ۲۰.
[4]. همان، ص 294(پاورقی) مترجم: منزوى، على نقى.
[5]. روذراوری، ابوشجاع، ذیل کتاب تجاربالامم، ص ۱۷۴ و ۱۷۵.
[6]. ابوعبداللّه حسین بن دوشتک ملقب به باد، ر ک: ابن خلدون، ديوان المبتدأ و الخبر فى تاريخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأكبر (تاریخ ابن خلدون)، ج ۳، ص ۵۳۷.
[7]. ذیل کتاب تجاربالامم، ص ۱۷۶ ـ ۱۷۸؛ الکامل في التاریخ، ج ۹، ص ۷۰ و ۷۱؛ برگرفته از ویکی شیعه.
[8]. تجارب الأمم، ج 6، ص 292.