Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

ناسازگاری تفاهم ناپذیر

درباره این که میان علم و دین چه نسبتی برقرار است چند دیدگاه کلی اظهار شده است، یکی از آنها دیدگاه «ناسازگاری تفاهم‌ناپذیر» است.

برخی بر این عقیده‌اند که میان علم و دین ناسازگاری‌هایی رخ می‌دهد که قابل رفع نمی‌باشد. این گروه در این باره که در موارد تعارض علم و دین چه باید کرد، به دو دسته تقسیم شده‌اند: یک دسته موضع الحادی برگزیده و دین را انکار می‌کنند، و دسته دوم موضع ایمانی اتخاذ نموده و علم را تخطئه می‌کنند. نمونه آشکار این دو موضع‌گیری متضاد در مسئله خلقت انسان و نظریه تکامل[1] داروین[2] گزارش شده است. طرفداران طبیعت‌گرایی تکاملی، نظریه تکامل را با همه لوازم آن برگزیدند و مسیحیت و همه اشکال خداباوری را نفی کردند. داروین (1809- 1882 م) که در آغاز اعتقاد مبهمی به قدرتی برتر داشت، سرانجام به لاادری‌گری[3] رسید. هاکسلی[4] (1887- 1985م) که از طرفداران و مروجان نظریه تکامل بود، اعتبار حجیت کتاب مقدس و همه تلاش‌هایی را که در قلمرو الهیات عقلی صورت می‌گرفت، رد می‌کرد.

در نقطه مقابل، بنیاد پردازان (فاندامندالیست‌ ها) می‌باشند که عدول از ظواهر دین را به هیچ وجه جایز ندانسته و نظریه تکامل را به دلیل مخالفت با ظواهر دینی رد می‌کردند.[5] هواداران افراطی‌تر این جریان فکری نه تنها به تکامل، بلکه به طور کلی به علوم و آموزش جدید حمله می‌کردند؛ زیرا آنها را دارای فحوای مادی و الحادی می‌دانستند.[6]

[1]. فرضیه تکامل انواع داروین، موجودات زنده را در یک روند تکاملی از موجودات قبل از خود می داند، مثلا جد انسان و میمونی به نام شامپانزه را یک نوع حیوانِ شبیه به انسان یا شبه میمون می داند. طبق این فرضیه روند تکاملی موجودات زنده از تک سلولی شروع شده و در اثر تکامل رفته رفته پیشرفته تر و کامل تر شده اند و آخرین موجود این سلسله، انسان است. ر.ک: http://www.porseman.org

[2]. چارلز رابرت داروین (۱۸۰۹ – ۱۸۸۲م)، زیست‌شناس بریتانیایی و واضع نظریه فرگشت (تکامل) است. از آثار او می‌توان خاستگاه گونه‌ها یا «منشأ انواع» (۱۸۵۹) و تبار انسان (۱۸۷۱) را نام برد. او از اعضای انجمن سلطنتی بریتانیا بود. از کتاب او با نام کامل «خاستگاه گونه‌ها به وسیله انتخاب طبیعی» به عنوان یکی از مهم ترین کتاب‌های دنیا یاد می‌شود.

[3]. ندانم‌گویی، لاادری‌گری، یا مسلک لاادریه، دیدگاهی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستی برخی ادّعاها به طور ویژه ادّعاهای مربوط به امور فراطبیعی؛ مانند الهیات و زندگی پس از مرگ و وجود خدا و موجودات روحانی و یا حتی حقیقت نهایی را نامعلوم و یا با توجّه به شکل «ندانم‌گویی» اساساً ناممکن می‌داند. لاادری گری (Agnosticism)، از گرایش‌های فلسفی، که در عین اذعان به عینیت و واقعیت جهان، شناخت قسمتی از آن و یا کل آن را ناممکن می‌داند.

این اصطلاح برای نخستین بار توسط «توماس هنری هاکسلی» به مفهوم غیر قابل شناخت بودن ماوراء طبیعت به کار رفت، اما پس از آن، در ادبیات فلسفی و به ویژه مارکسیستی، در معنای غیرقابل شناخت بودن جهان مادی به کار می‌رود. بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندها در مورد «ندانم گرایی» نوشته‌اند که می‌توان از توماس هنری هاکسلی، رابرت انگرزول، برتراند راسل و ابوالعلاء معری نام برد. نظریه کانت و نظریه شکاکیت، نوعی ندانم گری به شمار می‌روند. هیوم نیز، از فلاسفه باورمندان به این مکتب است. ر.ک: پارسی ویکی.

[4]. توماس هنری هاکسلی (۱۸۲۵ – ۱۸۹۵م) زیست‌شناس (آناتومیست) انگلیسی بود. وی به دلیل دفاعیه‌هایش از نظریه تکامل چارلز داروین، به «بولداگ داروین» شهرت یافت.

[5]. ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر کلام جدید، ص 164، به نقل از عقل و اعتقاد دینی، ص 363 – 365.

[6]. همان، به نقل از ایان باربور، علم و دین، ص 124؛ بر گرفته از درآمدی بر کلام جدید، ص 163 و 164.