کپی شد
میرزا مهدی اصفهانی و دوری از شهرت، جاه و مقام
مرحوم میرزا در تمام آثار و دروس خود هرگز نام و عنوان خاصی برای خود و شیوه فکریش برنگزید. عناوینی؛ مانند «مکتب تفکیک» یا «مکتب معارفی خراسان» اخیراً بر شیوه فکری ایشان نهاده شدهاست. میرزا خودش را در سلسله تبار فقهیان و محدثان و متکلمان نام میبرد و تلاش میکرد با ارجاع به اندیشههای گذشتگان نشان بدهد که آنچه ارائه میکند، جز معارف ناب و موجود در میراث اهلبیت (علیهم السلام)، قرآن کریم و آثار بزرگان تشیع نبوده است.[1]
ایشان با طی مراحل سیر و سلوک و تزکیه نفس توانسته بود ملکه سجاهای اخلاقی را در خود زنده و رذایل اخلاقی را از خود دور سازد. در این بخش به چند مورد اشاره میشود:
الف. آیتالله وحید میفرماید: ما بارها منزل میرزا میرفتیم. فرش منزل میرزا دو عدد پلاس بود و خود میرزا از چاه آب میکشید و توی حوض میریخت و من اینها را خودم شاهد بودم …، میرزا نوکر نداشت.[2]
ب. یکی از شاگردان وی میگوید: مرحوم میرزا با آن شخصیت علمی و معنوی برجسته، متواضع و با اخلاص بود. او نمیخواست برای خود موقعیت خاصی در بین مردم ایجاد کند. شهرتگریز بود و از مطرح کردن خود در جامعه خودداری میکرد. حُب جاه و مقام و شهرت و …، نداشت. دنبال ریاست پیدا کردن و …، نبود. نمیخواست مردم او را بشناسند و شهرتی پیدا کند و تجار، اعیان و ثروتمندان را به دنبال خود جمع نماید.اگر میخواست، زمینه برایش فراهم بود و از طریق شاگردان و …، این کار به راحتی برایش میسر بود. وی سادهزیست بود و ساده زندگی میکرد. رفت و آمدش هم ساده بود. تنها و بدون همراه این طرف و آن طرف میرفت و خودش شخصا خرید میکرد. به منبریها میگفت: در منبرها از من نام نبرید و تجلیل خاصی نکنید. به مجالس امام حسین (علیهالسلام) خیلی علاقه نشان میداد و در این مجالس شرکت میکرد. به منبریها تذکر میداد، اخلاص را رعایت کنند. مرحوم میرزا خیلی به امام زمان (علیهالسلام) علاقه داشت. او سراپا امام زمانی بود و نام و یاد حضرت همیشه در نظرش بود. طلاب را نیز به امام زمان (علیه السلام) توجه میداد و به ذکر و یاد حضرتش توصیه مینمود.
وی میگوید: «یکبار در یکی از مجالس سخنرانی آقای حاج شیخ محمود حلبی من به همراه آیتالله میرزا مهدی اصفهانی شرکت کردم. ولی آقای حلبی تجلیل خاصی از میرزا نکرد و فقط به اینکه اصفهان چه اساتید و علمای برجسته و بزرگی دارد اکتفا نمود. بعد از منبر، از ایشان گلایه کردم که چرا از ایشان نام نبردید و تجلیل خاصی نکردید؟ ایشان گفت: «خود میرزا از من خواستهاند که در مجالسی که من حاضر میشوم از من نام نبرید و صلوات و …، احترام خاصی نکنید. میخواهم عادی شرکت کنم و بروم؛ لذا من نمیتوانستم تجلیل خاصی از ایشان بنمایم؛ چون ایشان راضی نیست».[3]
ج. میرزای اصفهانی با اینکه شایستگی مرجعیت داشت و اساتید، محققان و خبرههای حوزهها ایشان را اعلم تشخیص داده بودند، اما ایشان با کمال بیاعتنایی، مرجعیت را به دیگران ارجاع میداد و از پذیرش آن سرباز میزد. ایشان هیچگاه تشنه شهرت نبود و خود را از تمام مقامها و سمتها کنار میکشید. همین اخلاق و روحیه، در شاگردان ایشان هم اثر گذاشته بود. بزرگانی؛ مانند آیتالله شیخ محمدرضا محقق تهرانی فقیه و صاحب رساله از شاگردان ایشان بود. بسیاری با اینکه شرایط و موقعیت مرجعیت را داشتند، به عنوان وجوب کفایی خود را وارد میدان مرجعیت نکردند؛ از قبیل شیخ هاشم قزوینی که فقیه بزرگی بود و میتوانست صاحب رساله باشد. بسیاری ایشان را از سید اردبیلی و دیگران اعلم میدانستند. آیتالله شیخ مجتبی قزوینی هم از شخصیتهایی بود که اجازه اجتهاد از میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی داشت و زمینه مرجعیت را بهطور اجمال داشت و پیشنهادهایی به ایشان شد، اما قبول نکرد. افراد متعددی از شاگردان مرحوم میرزا مهدی اصفهانی نیز چنین حالتی داشتند؛ از جمله میرزا حسنعلی مروارید که مرحوم شیخ هاشم به ایشان فرموده بود: «اگر به نجف بروید، زمینه مرجعیت در شما هست و میتوانید مرجع تقلید بشوید.» و شخصیتی مانند شیخ مجتبی قزوینی که حدود هشت سال در نجف درس خارج را در محضر مرحوم نائینی، مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم آقا ضیا عراقی، مرحوم کمپانی و …، خوانده و مدتی با مرحوم آیتالله خویی همدرس و همبحث بود.
استاد حکیمی میگوید: از یکی از شاگردان شیخ مجتبی قزوینی شنیدم که فرمود: «آیتالله خویی فرموده بود: اگر شیخ مجتبی قزوینی در نجف به تدریس ادامه میداد، قطعاً از مراجع بزرگ نجف میشد». بنابراین شاگردان میرزا مهدی اصفهانی چنین شخصیتهایی بودند که زمینه مرجعیت را داشتند؛ مانند شیخ کاظم دامغانی که پس از فوت آیتالله میلانی به ایشان پیشنهاد مقام مرجعیت شد، امّا زیر بار نرفت و قبول نکرد. چنین شخصیتهای برجسته فقهی در حوزه مشهد وجود داشتند که میتوانستند رساله بدهند، اما خودشان را در معرض قرار ندادند و با این سخن که مرجعیت واجب کفایی است و مسئولیت مرجعیت دشوار است، خودشان را وارد میدان نمیکردند.[4]
[1]. سبحانی، محمد تقی، مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 6.
[2]. مجله حریم امام، سال هفتم، شماره 343، ص 5.
[3]. فلسفی، علی، همان، 16.
[4]. طالبیان شریف، حسن، همان، 18.