کپی شد
میراث حضرت یعقوب (علیه السّلام)
حضرت یعقوب (علیه السلام) در دوران عمر بابرکت خود، سفارشات و نصیحتهایی به فرزندانش داشت که میراث گرانسنگی برای بازماندگانش به شمار میآید و میتواند درسی برای دیگران باشد. در این بخش به برخی از آنها اشاره میشود:
- سفارش به توحید
آيين ابراهيم، آيين توحيد ناب و مبارزه بىامان با شرک و مظاهر آن بود؛ از اين رو، هم ابراهيم و هم نوادهاش؛ حضرت يعقوب (علیهما السلام) همواره فرزندان خود را به سوى اين آيين مىخواندند و به آن وصيت مىكردند و در وصيتهاى خود مىگفتند كه اى فرزندان من! خداوند اين آيين را براى شما برگزيده است، شما بايد تا پايان عمر از اين آيين پاسدارى كنيد و هنگام مرگ، با اسلام و تسليم بميريد.[1] آرى وصيّت يعقوب نبىّ، بهترين و بالاترين وصيّتى است كه نسبت به أولاد و أهلبيت صورت مىگيرد.[2]
- سفارش به کم حرف زدن
کم و گزیده سخن گفتن، حکمتی است که همواره مورد سفارش بزرگان دین قرار گرفته است. از على (علیه السلام) نقل شده است: شما به خاطر سخنانتان كيفر مىشويد؛ بنابراين جز سخن نيک مگویيد.[3] ضحاک بن قيس در خطبهای که در کوفه ایراد کرد، گفت: نقل شده که یعقوب پیامبر (عليه السلام) به فرزندانش گفت: زمانی که پیش سلطان رفتید کم حرف بزنید؛ چون بعضی اوقات اینقدر حرف میزنید که کسلم میکنید. برای رساندن مقصودتان گزیده سخن بگویید و از سخن اضافی بپرهیزید.[4]
- سفارش به فرزندان برای ورود به مصر
حضرت يعقوب (عليه السّلام) هنگام مسافرت فرزندانش به مصر، به آنها توصيه فرمود[5] كه همه با هم از يک دروازه وارد شهر مصر نشوند، بلكه از چند دروازه وارد شوند كه از آسيب چشم مردم محفوظ باشند؛ چون آنها علاوه بر آنكه صاحب جمال و جلال و كمال بودند، در شهر مصر معروف شده بودند به تقرّب و منزلت نزد عزیز مصر و آنكه در سفر قبل مورد عنايت و مرحمت خاصه او واقع شدهاند؛ لذا حضرت يعقوب ترسيد از آنكه آنان مورد حسادت مردم و به چشم بد آنها گرفتار شوند، ولى باز به آنها گوشزد كرد كه من به حسن تدبير خود نمیتوانم شما را از هيچ آفتى حفظ نمايم؛ چون احتیاط و حذر جلوگير از قَدَر نيست و تدبير، مانع از تقدير نمیشود و اراده مخلوق در مقابل خواست خداوند اثرى ندارد. حكومت و فرمانفرمایى در تمام عوالم وجود، به ذات اقدس احديّت جلّ شأنه مخصوص بوده و هست و میباشد، پس بايد بر او توكّل نمود و از او دفع آفات و بليّات و خير دنيا و آخرت را خواست تا به عقل خود و فكر پدرشان مغرور نشوند و از توجّه به خدا باز نمانند. فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) نیز بر حسب دستور پدر به طور متفرّق از چهار دروازه مصر وارد شدند.[6]
- نامه حضرت یعقوب به حضرت یوسف (علیهما السلام)
امام صادق (عليه السّلام) روايت نموده كه حضرت يعقوب (عليه السّلام) به حضرت يوسف (عليه السّلام) نامه نوشت و مضمون آن را به تفصيل نقل نموده و اجمالش آن است كه بعد از بسمله و معرّفى خود و بيت ابراهيم خليل الرحمن (عليه السّلام)، مصائب وارده بر خود و شرح ابتلاء به فراق يوسف و تسلّى خاطر خود را به بنيامين و برائت ساحتِ او را از سرقت، ذكر فرموده و در پایان تقاضاى بازگشت او را به خود نموده، با بيانى كه موجب ترحّم و عطوفت است و آنكه برادران هنگام ورود، نامه را تقديم (به عزیز مصر؛ یعنی حضرت یوسف علیه السلام) و تقاضاى تصدق بر آنها به رهایى برادر را نمودند و حضرت يوسف (علیه السلام) نیز نامه را گرفت و بوسيد و به ديده گذارد و گريه كرد.[7]
[1]. بقره، 132 و 133؛ جعفرى، يعقوب، كوثر، ج 1، ص 359.
[2]. مصطفوی، حسن، تفسير روشن، ج 2، ص 189.
[3]. عن عليّ عليه السّلام: إنّكم مؤاخذون بأقوالكم فلا تقولوا إلّا خيرا، تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، محقق / مصحح: درايتى، مصطفى، ص 165.
[4]. بلاذرى، أحمد بن يحيى بن جابر، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق: سهيل زكار و رياض زركلى، ج 11، ص 55.
[5]. وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ، یوسف، 67.
[6]. ثقفی تهرانی، محمد، تفسير روان جاويد، ج 3، ص 162.
[7]. همان، ص 174 و 175.