searchicon

کپی شد

مکه در عصر جاهلیت

مکه در نیمه‌های جاده بین یمن و شام در یکی از دره‌های جبل سراة، قرار داشت؛ شهری که در عصر جاهلی زمام‌دار قافله‌های بازرگانی و نیز بزرگ‌ترین مرکز دینی مشرکان جاهلی بود. بعد از آن‌که قبایل جرهم و بقایای اقوام، که در آن ساکن بودند، منقرض شدند، قبیله یمنی خزاعة به مکه وارد شدند؛ برای آن‌که بر این مرکز تجاری مهم سیطره داشته‌باشند. پیش از اواسط قرن پنجم میلادی قبیله قریش به‌رهبری قُصَیّ پیدا شدند و خزاعة را از مکه بیرون رانده، بر آن مستولی شدند. به‌هرحال پس از استیلای حبشیان مسیحی بر یمن، موقعیت مکه تثبیت شد و عرب بت‌پرست دل به‌مکه سپرد و اشرافیت عرب شمالی و جنوبی دور از دسترس دشمنان بدین مرکز، پناه جستند. هنگامی‌که ابرهه؛ والی حبشه بر یمن، در سال 670 یا 671 میلادی خواست مکه را تصرف کند و به‌عدم موفقیت سخت و سریعی دچار آمد، تقدس مکه در نظر اعراب بالا رفت و بر بزرگ‌داشتش افزوده شد و آن شهر را سمبل استقلال و عزت و قدرت خود شمردند که به‌هیچ قدرت‌مند بیگانه‌ای تسلیم نشده است.[1]

از طرفی اصطکاک مداوم روم و ایران زمینه شکوفایی تجاری مکه را آماده کرد، چراکه راه عراق و شام بسته بود؛ لذا بیشتر مال‌التجاره شمال و جنوب وارد شهر مکه می‌شد. کاروان‌های مکی بیابان‌های عربستان را از جنوب تا یمن و حضرموت و از شرق تا حیره و از شمال تا بصری در شام و غزه در مصر درمی‌نوردیدند و در عین حال (اهل) مکه پرستاران کعبه و مقدساتش بودند و برتری مکیان از این‌جا بود و بیشتر اعراب بر سیادت ایشان اقرار داشتند. ابن فقیه گوید: «اهل مکه در جاهلیت هرگز باجی نپرداختند و قبایل خزاعة و ثقیف و عامربن صعصعة، تابع ایشان بودند. مکیان اعراب را موظف کرده‌بودند که وقتی به حدود شهر رسیدند، محرم شوند و توشه‌های خود را بیندازند. گذشته از این‌ها، [سران] مکیان مقتدرترین و محترم‌ترین افراد عرب و بر همگان حکمروایی داشتند.[2] در مکه از اعرابی که وارد آن‌جا می‌شدند، ورودیه‌ای به‌عنوان «حریم» می‌گرفتند؛ هم‌چنان‌که از بازرگانان خارجی که در آن شهر گرد می‌آمدند، عوارضی دریافت می‌کردند.

آن‌چه گذشت تأکیدی بر منزلت، مقام و سیادت مکه است، چراکه هم مرکز تجارت بود و هم جای‌گاه عبادت و هم‌چنین نشان‌گر این است‌که مکه در جهان آن‌روز شهری پویا بوده و در انزوا به‌سر نمی‌برده است.

 

[1]. ﺟﺎﺣﻆ، ﻋﻤﺮوﺑﻦ ﺑﺤﺮ، کتاب الحيوان، مُحَشِّی: عيون سود، محمد باسل، ص 128.

[2]. ابن الفقيه، احمد بن محمد، كتاب البلدان، تحقيق: الهادى، يوسف، ص 75.