searchicon

کپی شد

موضوع علم منطق

هر علم دارای مبادی است، یکی از مبادی مهم هر علم “موضوع علم” است. قبل از این که به گفتگو پیرامون موضوع منطق و علت تغییر موضوع منطق توسط ابن سینا بپردازیم. سزاوار است خود موضوع را در چشم اندازی وسیع نظاره کرده، تعریف، تقسیمات، جایگاه آن را در یک دانش و ضرورت آن را  بررسی کنیم.

موضوع علم: “هر دانشی مجموعه ای از داده ها و اطلاعات است که حول یک محور گرد آمده و نام یک علم را گرفته اند، محور مزبور، موضوع آن علم می باشد. به بیان دیگر موضوع علم محور اساسی مباحث آن علم است. بنابراین عامل اتحاد معلومات گوناگون در تحت عنوان یک دانش و افتراق آنها از سایر علوم؛ همانا موضوع علم می باشد، از این رو هر علمی بدان محتاج است.[1]

تعریف موضوع:

شیخ الرئیس در بیان موضوع می گوید: «موضوعات چیزهایی هستند که آن دانش از احوال آنها و عوارض ذاتیه شان گفتگو می کند».[2]

ابن سینا مسائل هر علم را نیز این گونه تفسیر می کند: «مسائل قضایایی هستند که محمولات آنها عوارض ذاتیه برای موضوعات علوم یا نوعی از آن یا عوارض ذاتیه آن می باشد و در هر علمی آنچه مشکوک بوده و تحصیلش طلب می گردد، همین مسائل است».[3]

بر این اساس اگر از دریچۀ چشم ابن سینا، علوم را نگاه کنیم، درمی یابیم که هر دانش به دنبال کشف مجهولات خاصی می گردد که همگی احوال و عوارض یک چیز هستند. از این رو؛ پیکرۀ هر علم را اطلاعات در مورد این امر تشکیل می دهد، این اطلاعات در قالب قضایا؛ یا همان مسائل علم، خود را نشان می دهد، بنابراین سنگ بنای هر دانش در قضایا است که به آنها مسائل علم گویند و همه این قضایا به نحوی از یک چیز خبر می دهند که آن را «موضوع علم» نام می نهند.

بعد از تقسیم علم به تصور و تصدیق توسط فارابی[4] منطق هم که ابزار کشف مجهولات در علوم بود با تغییر موضوع مواجه شد.

در واقع موضوع منطق، “معلوم” است از آن جهت که ما را به مجهول می رساند، اما چون معلومات حصولی (با این تقسیم) به دو قسم تقسیم می شوند، قهراً موضوع در تحقق خارجی دو نوع از افراد پیدا می کند، قسمی تصوری و قسمی تصدیقی.

با این تقسیم؛ منطق به تبع مسئولیت خود می بایست از هر دو قسم معلومات بحث کند تا ذهن از خطا در این دو محور حفظ شود. به همین علت موضوع منطق می بایست به چیزی تغییر پیدا کند که این مسائل در محور آن جمع شوند. ابن سینا با تأمل در این تقسیم  موضوع علم منطق را از معقولات ثانیه به معرٌف و حجٌت تغییر داد. در بخش معرّف منطق؛ یک سری قواعد؛ برای درست تعریف کردن مفردات بیان می شود و در قسمت حجت، مباحث مربوط به استدلال و حفظ از خطاء در آن بررسی می گردد.

اما برخی از منطقیان بر این باورند که موضوع منطق همان معقولات ثانی منطقی است. در توضیح این گفتار باید گفت:  معقولات، یعنی معانی کلیه؛ به دو قسم اوٌلی و دومی تقسیم می شوند. معقولات اولی آن مفاهیم کلیه ای هستند که ذهن در برخورد با عالم خارج به دست می آورد مثل مفهوم انسان (مفاهیم حقیقی) در مقابل، معقولات ثانی مفاهیم کلیه ای هستند که از تحلیل عقلی «معقولات اولی» حاصل می گردند (اعتباریات نفس الامری). معقولات ثانی به نوبۀ خود، به دو نوع فلسفی و منطقی تقسیم می گردند. اگر در معقولات ثانی نظر عقل به حیثیت خارجی مفهوم باشد، معقول ثانی را فلسفی گویند و اگر متوجه وجهۀ ذهنی آن باشد آن را منطقی نامند.[5]

از این رهگذر آشکار می گردد که تمام بخش های اساسی منطقی، غیر از بخش کوچکی که مربوط به الفاظ است، در اطراف و احوال معقولات ثانی منطقی می باشد، بنابراین موضوع منطق از دیدگاه این اشخاص، همچنان “معقولات ثانی منطقی” است.

برای اطلاع بیشتر، نک:

1. سؤال 1307 (سایت اسلام کوئست: 2582).

2. هادوی تهرانی، مهدی،گنجینه خرد، ج 1، ص 292- 300.



[1] هادوی تهرانی، مهدی،گنجینه خرد، ج 1، مبادی منطق، ص270.

[2] همان،ص272 به نقل از منطق شفاء، ج سوم ، ج 5، کتاب البرهان، ص 155.

[3] منطق شفاء،ج سوم ،ج 5،کتاب البرهان،ص 155.

[4] مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی (منطق و فلسفه)، ص 38.

[5] هادوی تهرانی، مهدی، گنجینه خرد، ج 1، مبادی منطق، ص 295.