کپی شد
موضوع علم فلسفه
موضوع هر علمی، عبارت است از آن چیزی که همه بحث های آن علم، در اطراف آن دور می زند؛ به عنوان نمونه موضوع علم ریاضی، عدد است؛ یعنی همه بحث های علم ریاضی به نحوی حول محور عدد است یا موضوع علم پزشکی بدن است؛ یعنی مباحث علم پزشکی، پیرامون بدن است.[1]
اساسا تمامی علوم و دانش ها، هر یک، موجودات را از جنبه خاصی مورد بررسی قرار می دهند که این جنبه، همان موضوع آنها است: علم زیست شناسی موجودات را از آن حیث که حیات دارند؛ علم فیزیک، موجودات را از آن حیث که حرکت دارند و علم شیمی، موجودات را از جنبه خواص شیمیایی مورد بررسی قرار می دهند. بر این اساس، موضوع علم زیست شناسی، حیات موجودات؛ موضوع علم فیزیک، حرکت موجودات و موضوع علم شیمی، خواص شیمیایی موجودات است.
فلسفه نیز از این قاعده مستثنا نیست و موضوعی دارد. به همین دلیل باید موجودات را از جنبه ای خاص، همانند علوم دیگر مورد بررسی قرار دهد، اما این جنبه چیست؟ این جنبه از موجودات، همان «وجود موجودات» است و فلسفه، موجودات را از آن جنبه که وجود دارند، بررسی می کند؛ یعنی، فلسفه به موجودات می پردازد از آن حیث که وجود دارند، نه از آن حیث که حیات دارند یا حرکت دارند یا خواص شیمیایی دارند و یا… .[2]
به بیان دیگر، موضوع علم فلسفه، «موجود بما هو موجود» است؛ یعنی همه بحث ها و مسائل فلسفى بر محور «موجود بما هو موجود» دور مىزند. به تعبير ديگر، موضوع فلسفه، «هستى» است و بحث هاى فلسفى پیرامون هستی است.[3]
منظور از موجود بما هو موجود نیز، عدم اختصاص آن به امرى از امور است؛ يعنى موجود، بدون لحاظ اين كه آن موجود گیاه است یا معدن، حيوان است یا انسان، كم است یا كيف و…؛ زيرا بحث از موجود با لحاظ این قیود، علم خاص به آن موجود را تشکیل می دهد: گیاه شناسی، معدن شناسی، ریاضیات، طبیعیات و…، در حالی که موضوع علم فلسفه هيچ يک از اينها نيست، در علم فلسفه، بحث در موجود و احکام و ویژگی های آن، بدون اين كه مقيد به وجود خاصی باشد، است.[4]
[1]. ر.ک: مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 5، ص 157.
[2]. ر.ک: دانشنامه رشد، موضوع فلسفه.
[3]. ر.ک: مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج 5، ص 157.
[4]. ر.ک: سجادى، سيد جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفى ملاصدرا، ص 381.