کپی شد

موضع گیری امام (ع) در مقابل هارون الرشید

با این‌که هارون مشهور به جباریت، قساوت قلب و دشمنی، به ویژه با علوی‌ها بود، در عین حال در تاریخ شاهدیم که امام کاظم(ع) هیچ اهمیتی برای هارون قایل نبود و هیچ ترس و هراسی از وی نداشت و در مقابل هارون در نهایت عزّت و شجاعت می‌ایستاد و در راستای مسئولیتش کوچک‌ترین عقب‌نشینی و ضعفی از خود نشان نمی‌داد. تاریخ شاهد این مدعاست. در این‌جا به نمونه‌هایی از این برخورد امام(ع) در مقابل هارون الرشید می‌پردازیم:

1. هارون الرشید و تظاهر انتساب به پیامبر اکرم(ص)

خطیب بغدادی در کتاب تاریخ خود نقل می‌کند که: هارون الرشيد به حج و به زيارت مرقد پيامبر(ص) آمد. عده‌اى از قريش و سران قبايل و نيز موسى بن جعفر(ع) با وى همراه بودند. چون هارون به مزار پيامبر رسيد گفت: سلام بر تو اى رسول خدا! اى پسر عمويم! وى می‌خواست با اين عبارت به اطرافيان فخر بفروشد. در اين هنگام موسى بن جعفر(ع) به قبر پيامبر نزديک شد و گفت: «سلام بر تو اى پدر»! چهرهٔ رشيد دگرگون شد و گفت: اى ابو الحسن! افتخار حقيقى همين است.[1]

2. ترسیم حد و مرز «فدک» از جانب امام کاظم(ع)

زمخشری می‌گوید: هارون الرشید به امام موسی بن جعفر(ع) عرض کرد: یا ابالحسن! حد و مرز فدک را مشخص کن تا آن را به شما برگردانم. حضرت از این کار ابا کرد، تا این‌که هارون اصرار ورزید، آن‌گاه امام(ع) فرمود: «من حد و مرز واقعی آن را مشخص می‌کنم. اگر این کار را بکنم تو آن را برنمی‌گردانی!» هارون گفت: مگر حدود آن کجاست! به حق جدّت مشخص کن. پس امام(ع) فرمود: «مرز اوّلش تا عدن است». در این هنگام رنگ هارون تغییر کرد، گفت: ادامه بده فرمود: «مرز دومش سمرقند است»، با شنیدن این حرف چهره‌اش تاریک شد. امام(ع) فرمود: «مرز سومش آفریقاست»، رنگش سیاه شد، گفت: ادامه بده. امام فرمود: «مرز چهارمش تا خزر و ارمنستان است». این‌جا بود که هارون گفت: بفرما جای من بنشین! بنابراین، چیزی برای ما باقی نمی‌ماند! امام(ع) فرمود: «به تو گفتم اگر حدّ فدک را مشخص کنم، تو آن‌را به ما باز پس نمی‌دهی. از این‌جا بود که هارون تصمیم به قتل حضرت گرفت».[2]

3. اثبات نسبت با رسول اکرم(ص)

روزی هارون الرشید از امام کاظم(ع) پرسید: چگونه شما می‌گویید فرزندان رسول الله(ص) هستید، در حالی‌که فرزندان علی(ع) هستید. چون مرد از طرف پدر منسوب به جدّ می‌شود، نه از طرف مادر. امام(ع) در جواب، این آیهٔ مبارکه را قرائت فرمود: «… و از فرزندان او، داوود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم) اين‌گونه نيكوكاران را پاداش مى‏دهيم! و (همچنين) زكريّا و يحيى و عيسى و الياس را همه از صالحان بودند».[3] در حالی‌که برای حضرت عیسی(ع) پدری نیست، همانا وی از طرف مادر به انبیا منتسب شد. این‌گونه ما ملحق به فرزندان پیامبر(ص) می‌شویم از طرف مادرمان حضرت زهرا(س). همچنین خدای متعال فرمود: «هر گاه بعد از علم و دانشى كه (دربارهٔ مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».[4] پیامبر(ص) هنگام مباهلهٔ با نصاری هیچ‌کس را دعوت نکرد، مگر علی، فاطمه و حسن و حسین(ع) پس حسنین فرزندان پیامبر(ص) هستند.[5]



[1]. ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن محمد، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، ج ‏9، ص 88.

[2]. زمخشری، محمود، ربیع الابرار، باب البلاد و الدیار و الابنیة  و ما يتصل بها من ذکر العمارة والخراب وحب الوطن: «کان الرشيد يقول لموسى الکاظم بن جعفر: يا أبا الحسن خذ فدک حتى أردها عليک، فيأبى، حتى ألح عليه فقال: لا آخذها إلا بحدودها، قال: و ما حدودها؟ قال: يا أمير المؤمنين أن حددتها لم تردها، قال: بحق جدک إلا فعلت، قال: أما الحد الأول فعدن، فتغير وجه الرشيد و قال: هيه، قال: و الحد الثانی سمرقند، فاربد وجهه، قال: و الحد الثالث أفريقية، فاسود وجهه و قال: هيه، قال: و الرابع سيف البحر مما يلی الخزر و أرمينية، قال الرشيد: فلم يبق لنا شیء فتحول فی مجلسى؛ قال موسى: قد أعلمتک أنی أن حددتها لم تردها فعند ذلک عزم على قتله»؛ سبط بن جوزی، تذكرة الخواص من الأمة في ذكر خصائص الأئمة، ص 314.

[3]. انعام، 84.

[4]. آل عمران، 61.

[5]. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة فی معرفة الأئمة(ع)، ج 2، ص 950.