کپی شد
موضع امام سجاد (علیهالسلام) در «قیام توّابین»
نهضت توّابین و قیام مردم کوفه، نتایج نسبتاً خوبى براى مسلمانان حقطلب به دنبال داشت و زمینه را براى قیامهاى بعدى فراهم نمود و بیم و ترس را در دل امویان انداخت. هدف توّابین نیز مقدّس و عبارت بود از: ریشهکن نمودن ظلم و فساد، دفاع از دین و سپردن حکومت به دست صالحان و فرزندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، اما چون قیام توّابین حرکتى بىموقع، نسنجیده، خودسرانه و محدود بود، طبعاً امام سجاد (علیهالسلام) نمىتوانست موضع صریحى در حمایت از آنها داشته باشد؛ ولو اینکه از لابهلاى سخنرانىهاى آنها مىشود فهمید که توّابین، امام سجاد (علیهالسلام) را به عنوان رهبر دینى و امام قبول داشتند و مصممّ بودند قبل از پیروزى کامل، از ذکر نام او به عنوان امام و رهبر خویش خوددارى کنند؛ ولى در طول مبارزات، اشارات مبهم و مخصوصى به امامت آن حضرت مىنمودند که نمونه آن را در اشعارى که «عبداللّه بن الاحمر» سروده و در آن، از یک منادى که معروف همه است و دعوت کننده به خیر و رستگارى است، نام برده15 که مسلّما آن منادى، امام سجاد (علیهالسلام است)؛ زیرا محمد بن حنفیه سه سال بعد از قیام توّابین نامش به امامت بردهشد. ظاهرا توّابین مىخواستند حکومت را به اهلبیت (علیهمالسلام) واگذار کنند.[1] شاید بتوان گفت که قیام آنها با اذن غیر مستقیم امام عصر؛ یعنى امام سجاد (علیهالسلام) بوده است؛ اگرچه هیچ موضع صریحى که دلالت بر تأیید یا ردّ توّابین باشد، اتخاذ ننمود ـ به خاطر موانعى که ذکر شد و به خاطر قبول نداشتن شیوه مبارزه آنها ـ با اصل قیام که نهضتى ضدّ ظلم و براى اجراى عدالت بود، موافق بود.
ائمه معصومین (علیهم السلام) نهضتهاى عصر خویش را نه به طور مطلق ردّ کردند و نه پذیرفتند، بلکه آنها را که در چهارچوب اهداف امامت و بر اساس حق محورى حرکت کردند، تأیید و بقیه را ردّ نمودند. قیام توّابین چون در معیار حق مىگنجید، تاریخ هیچگونه ردّى را در مورد آن به امام سجاد (علیهالسلام) نسبت نداده است. دلیلى هم براى مخالفت وجود نداشت، چون این قیامها فوایدى داشت.
میرزا ابوالحسن شعرانى در ترجمه کتاب نفس المهموم، چنین بیان نمودهاست: «امام سجاد (علیهالسلام) از مردم کنارهگیرى کرده بود و حال او مانند حال امام زمان در عصر ما است. همانطورى که در زمان ما نمىشود در اجراى احکام ضرورى دین منتظر ظهور امام زمان (علیهالسلام) شد؛ مثل رسیدگى به ایتام و محجورین، قصاص، دفاع، حدود چون ترک اینها موجب فتنهها و تسلّط اشرار مىشود، با اینکه اینها از وظایف امام زمان (علیهالسلام) است؛ توّابین نیز وظیفه مجاهدت و توبه کردن داشتند با کشتن قاتلین سیدالشهداء (علیهالسلام). اگرچه امام سجاد (علیهالسلام) در قیام حضور نداشت و مصلحت در اقدام او نبود، ولى نهى نیز نفرمود و توّابین نیز تمسّک به آیه قرآن نمودند و اگر کسى حکم خدا را به وسیله قرآن یا اجماع یا عقل بداند، مثل این است که از لفظ [و زبان [امام شنیده باشد.»سکوت نخبگان و عواقب آن اگر چه توّابین جان و مال خویش را در راه هدفى مقدّس ـ که رضاى خداوند، انتقام خون شهداى کربلا، ریشه کن نمودن کانون فتنه اموى و سپردن امور جامعه به دست اهلبیت پیامبر (صلىاللهعلیهوآله) بودـ نهادند؛ اما آن همه خسارت و کشته، یک هزارم اثر حادثه کربلا را از خود برجاى نگذاشت؛ چون اگر رهبران توّابین و برجستگان قیام که خود از دعوتکنندگان حسین بن على (علیهماالسلام) بودند، آن حضرت را یارى مىکردند، حادثه کربلا به گونهاى دیگر رقم مىخورد.
[1]. ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج 2، ص 97.