کپی شد
موافقان و مخالفان حکومت صفویه
حکومت صفویه همانند سایر حکومتها موافقان و مخالفانی داشته است:
موافقان آن، مجموعهای از شاهزادگان، خواجهسرایان، وزرا، امرا، سپاهیان، مردم، عالمان، و دولتهای خارجی بودند که منافع خود، مردم و دین را در تأیید و همکاری با آنها میدیدند.
اما مخالفان آن نیز کم نبودند. بعضی از مخالفان، گروههای داخلی و بعضی نیز دشمنان خارجی بودند. در قدم اول، حکومتهایی که صفویه با آنها در ستیز و جنگ بودند؛ از قبیل آق قویونلوها، حکومت عثمانی، ازبکان، و کشور پرتغال از دشمنان و مخالفان صفویه محسوب میشدند. در بین مخالفان داخلی نیز میتوان به شاهزادگان، امرا و فرماندهانی که به دلیلی مورد غضب شاهان زمان خود قرار میگرفتند و یا سپاهیانی که حقوق آنها پرداخت نمیشد و یا مردمی بعضی نقاط کشور که بر اثر گرانی کالاها و.. دست به شورش میزدند (به عنوان نمونه در زمان شاه سلطان حسین) را برشمرد.
یکی از محققان معاصر در باره مخالفان صفویه مینویسد:
«دشمنی با صفویه از سوی گروههای مختلف بوده است. شاید نخستین مخالف جدی آنها نادرشاه بود. نادر بر آن بود تا با از میان بردن مشروعیت عرفی صفویان، راه را برای تأسیس سلسله جدیدی در تاریخ به نام خودش باز کند. او گرچه شجاعت شاه اسماعیل را داشت، اما به هیچ روی از پشتوانهای که شاه اسماعیل از آن برخوردار بود، نصیبی نداشت و آفتاب اقبالش با مرگش غروب کرد. اقدامات او اعتبار صفویان را در اذهان توده مردم ایران چندان خدشهدار نکرد؛ زیرا بعدها جنبشهای زیادی برای احیای دولت صفوی صورت گرفت؛ به عنوان مثال کریمخان زند، داعیه سلطنت نداشت و آن را متعلق به یکی از اعقاب خاندان صفوی میدانست. سپس قاجاران به قدرت رسیدند و به انحای مختلف کوشیدند تا یاد صفویان را که در اذهان ایرانیان بسیار قوی بود، از میان ببرند. این نکته شهرت دارد که ظلّّالسلطان[1] برای از بین بردن آثار صفویان در اصفهان تلاش زیادی کرد.
در آستانه تجدد، نویسندگان غربی، دوره صفوی را به دلیل مذهبیبودن آن مورد سرزنش قرار دادند. آنها به ویژه، به دلیل اعتنای دولت صفوی به فقه و مقابله با جریانات صوفیه، سخت با آن دشمنی میکنند. نمونه روشن این طرز فکر از «ادوارد براون»[2] است. نوع دیگر دشمنی با صفویه از سوی برخی از روشنفکران مذهبی بود. دلیل این حمله، به مسائل مذهبی و نوع تلقی از مذهب و آداب و رسوم مذهبی باز میگشت. در این نگرش، انتقاد اصلی آن بود که صفویه، گونه خاصی از تشیع را رواج دادهاند که با تشیع اصیل فاصله گرفته است. این دیدگاه در درجه اول، توسط دکتر شریعتی در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» تشریح شد. برخی دیگر از رهبران مذهبی نیز در دوره اخیر ولو به شکل محدود، صفویان را مورد انتقاد قرار دادهاند».[3]
[1]. مسعود میرزا ظلالسلطان؛ فرزند ناصرالدین شاه قاجار، یکی از شاهزادگان مقتدر و زورگوی دوره قاجاریه بود که ۳۴ سال متوالی امور اصفهان را در ید قدرت خود گرفت. وی در این دوره علاوه بر سرکوب سخت شورشهای گاه و بیگاه در اصفهان، تعداد بسیار زیادی از بناهای تاریخی دوره صفویه را به دلایل نامعلومی تخریب کرد. خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، «سایه استبداد و زورگویی ظل السلطان بر اصفهان».
[2]. ادوارد گرانویل براون (به انگلیسی: Edward Granville Browne) (زاده ۷ فوریهٔ ۱۸۶۲ – درگذشته ۵ ژانویهٔ ۱۹۲۶) خاورشناس و ایرانشناس پرآوازه بریتانیایی بود. او کتابهای زیادی در زمینهٔ تاریخ و ادبیات نگاشته است. ویکی پدیا، «ادوارد براون».
[3]. جعفریان، رسول، صفویه عصر جدید ایران، کیهان اندیشه، شماره 67، ص 136 و 137.