searchicon

کپی شد

موافقان و مخالفان ابوذر غفاری

ابوذر غفاری هم مانند دیگر شخصیت های سرشناس تاریخی علاوه بر موافقان و دوستان، دشمنان و مخالفان زیادی داشت.

ابتدا به بعضی از موافقان او اشاره می شود:

ابن عباس می گويد: هنگامى كه مى خواستند ابوذر را به طرف ربذه روانه كنند، عثمان امر كرد در ميان مردم فرياد بزنند كسى حق ندارد با ابوذر سخن گويد و او را مشايعت كند. عثمان دستور داد مروان حكم وی را از مدينه بيرون نمايد. او هم ابوذر را با خود از مدينه بيرون برد و كسى هم از ترس عثمان در مشايعت او شركت نكرد.

در آن ميان حضرت على، حسن و حسين (عليهم السّلام)، عقيل، و عمار براى مشايعت او بيرون آمدند. ابوذر توقف كرد و مشايعت كنندگان با وى وداع كردند. ذكوان غلام ام هانى هم با او بود. ذكوان می گويد: من سخنان مشايعت كنندگان را حفظ كردم. نخست امير المؤمنين (علیه السلام) سخن گفت و از صبر، مقاومت، ايثار، حياء و كوشش ابوذر ستايش نمود. بعد از آن عقيل سخن گفت و اظهار داشت: اى ابوذر تو خود مى دانى ما شما را دوست مى داريم و تو هم ما را دوست مى دارى.[1]

از این بیان می توان دریافت که از جمله دوستان وی امیر المؤمنین، امام حسن، امام حسین (علیهم السّلام) و … می باشند.

اما در باره مخالفان او باید گفت: از آنجایی که ایشان گفتار حق را به صورت رُک و صریح بیان می نمود، بعضی از اطرافیان به خصوص عاملان حکومتی نگران بوده با او دشمنی می ورزیدند. به این ترتیب می توان گفت مخالفان زیادی داشته است.

در اینجا اشاره ای به بعضی از مخالفان مهم وی می شود:

ابوذر غفاری در شام از كارهاى معاويه كه از طرف عثمان حاكم شام بود انتقاد می کرد و اعمال خلاف او را براى مردم اظهار می داشت، از این رو معاویه یکی از مخالفان سرسخت ابوذر به شمار می رفت.[2]

یکی دیگر از مخالفان ابوذر غفاری، عثمان بن عفان؛ خلیفه سوم بود که فشارهای زیادی به او تحمیل کرد. عثمان او را وادار به زندگی در غربت و تبعید نمود. واقدى روايت مى كند كه صهبان گفت: من در نزد عثمان بودم كه ابوذر را بر عثمان وارد كردند. عثمان به او گفت: تو همان كسى هستى كه حاکمان را متهم به بی عدالتی می کنی؟ ابوذر گفت: من همانم كه تو را نصيحت كردم، ولى تو با من مكر و فريب نمودى. من عامل و حاكم تو را پند دادم، او نيز در عوض با من مكر نمود.[3]

[1]. يعقوبى‏، احمد بن أبى يعقوب، تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب، ج ‌2، ص ‌172 و 173؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: ابراهیم،‌ محمد ابوالفضل، ج ۸، ص ۲۵2؛ با استفاده از: ثقفى كوفى، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقيق، حسینی ارموی، جلال الدين، ص 364 – 368.

[2]. همان، ج ۸، ص ۲۵۶؛ بلاذرى، أحمد بن يحيى، كتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق: زكار سهيل و زركلى، رياض، ج 5، ص 542 و 543.

[3]. مسعودي‏، على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقيق: داغر، اسعد، ج 2، ص 341.