searchicon

کپی شد

مناظرات و احتجاجات علمی امام رضا (علیه السلام)

از ویژگی‌های عصر امام رضا (علیه السلام)، گسترش و رواج مباحثات میان ادیان و مذاهب است؛ زیرا در آن عصر گرایش جامعه اسلامی و محافل علمی دینی به بحث و گفت­وگو، به جهت راه‌یابی مباحث مختلف فلسفی و كلامی به حوزه محافل اسلامی و همچنین رشد روحیه كاوشگری در میان مسلمانان، بیشتر شده بود. از آن‌جا كه مأمون دستور به ترجمه كتب فلسفی یونان داده بود، بسیاری از دانشمندان متوجه كتب فلسفه یونان شده و آنها را به زبان عربی ترجمه نمودند.[1] همین امر سبب شد فلسفه یونان كه عمدتاً برگرفته از آراء و نظریات حکمای یونان بود، وارد مباحثات آزاد میان ادیان و مذاهب گردد و محافل علمی اسلامی را دچار تحرک در مباحثات علمی نماید.

به دنبال نهضت ترجمه، آن چه که مایه نگرانی بود این که در بین این مترجمان، افرادی متعصب و سرسخت از مذاهب دیگر؛ مانند زردشتی،[2] صابئی، نسطوری،[3] برهمن‌های هند[4] و رومیان وجود داشتند و این فرصتی بود برای نشر افکار مسموم خود و القاء آن به جوانان و افراد ساده‌دل و همین‌طور محتوای خود این کتب نیز می‌توانست شبهاتی به همراه داشته باشد.

امام رضا (علیه‌السلام) با آگاهی از این خطر و با حضور فعال در جلسات بحث های علمی، سعی کردند جلوی هرگونه انحراف احتمالی را بگیرند و برتری مکتب اهل‌بیت (علیهم السلام) را نشان دهند.[5]

امام رضا (علیه السلام) در زمان ولایتعهدی خود در خراسان، مناظرات مختلفی را با افراد و گروه­های متعددی انجام دادند که اکثر آنها توسط مأمون صورت می­گرفت. دستگاه خلافت عباسی، مخصوصاً شخص مأمون، با اهدافی خاص، از اندیشوران مذاهب و فرقه های گوناگون؛ مانند جاثلیق،[6] رأس الجالوت،[7] هربز اکبر،[8] عمران صابی[9] و … دعوت می کرد و آنان را رو در روی امام (علیه السلام) قرار می داد. با مطالعه در شخصیت، روحیات و افکار مأمون، آشکار می شود که او از تشکیل چنین جلسات و همایش­هایی، اهدافی سیاسی را دنبال می کرد. مأمون هر چند شخصاً به مباحثات علمی علاقه­مند بود، ولی به عنوان خلیفه، شخصی نبود که بخواهد با این­گونه مباحثات و مناظرات، عظمت و حقانیت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به نمایش بگذارد و شخصیتی را که مورد توجه انقلابی های آل علی (علیه السلام) بود، در جامعه مطرح کند و علم و شکوه و شایستگی و برتری آنان را به دیگران بنمایاند، بلکه در پس این تلاش­­ها، اهدافی سیاسی داشت و چه بسا بی میل نبود که در این نشست­ها، برای یک­بار هم که شده، امام از پاسخ­گویی به پرسش­ها عاجز بماند!

از حسن بن محمد نوفلى نقل شده است: «سليمان مروزى» متکلّم مشهور منطقه خراسان، بر مأمون وارد شد، مأمون او را بسيار احترام نمود و به او هدايايى داد و گفت: پسر عمويم على بن موسى الرّضا (علیهما السلام) از حجاز نزد من آمده است و علم كلام و متكلّمان را دوست دارد، اگر مانعى نیست، روز ترويه[10] براى مناظره با او نزد ما بيا. سليمان (از روی غرور) گفت: ای امير مؤمنان! دوست ندارم در مجلس شما، و در حضور بنى هاشم از چنين كسى سؤالاتى كنم؛ چرا كه در مقابل ديگران در بحث با من شكست مى‏خورد، و نيز صحيح نيست كه با او زياد بحث و جدل‏ كنم. مأمون گفت: من فقط به اين دليل كه قدرت تو را در بحث و مناظره مى‏دانستم به دنبالت فرستادم و تنها خواسته من اين است كه او را هرچند در يک مورد، مجاب كنى و ادلّه او را ردّ نمایى، سليمان گفت: بسيار خوب، من و او را با هم رو به رو كن و ما را به هم واگذار و خود شاهد باش… .[11]

انگیزه مأمون از برگزاری این گونه مناظره ها، هرچند مورد اختلاف پژوهش­گران و صاحب نظران است،[12] اما در این نكته نمی توان تردید كرد كه غلبه امام بر حریفان و طرف­­های مناظره، با استناد بر كتاب­های خودشان و بر اساس منطقی محكم و استوار، در نهایت به اثبات حقّانیت و احیای اسلام، مجاب شدن مدعیان گوناگون، اثبات برتری و حقّانیت ائمّه اهل بیت (علیهم السلام) و پیروان و شیعیان آنها منجر شد. در پی این مناظره­ها بود كه یكی از پویاترین كانون های علوم اسلامی، به ویژه شیعی، در خراسان پا گرفت و در دوره­های بعد، به ایفای نقشی حیاتی در پاسداری از اسلام و تشیع و ترویج آن پرداخت. ارزش هرچه بیشتر این مناظره­ها، به ویژه با استناد بر كتب مقدّسی همچون تورات، انجیل و زبور، زمانی به خوبی روشن می شود كه شرایط شگفتِ حاكم بر منطقه عمومی خراسان بزرگ از نظر تنوّع فرقه ها و نحله های دینی و مذهبی گوناگون و چالش­هایی كه از این ناحیه متوجه اسلام و جامعه مسلمانان بود، مورد توجه قرار گیرد.

امام (علیه السلام) هم که از قصد مأمون آگاهی داشت، می فرمود: «…هنگامی ­که من با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجیل به انجلیشان، با اهل زبور به زبورشان، با ستاره پرستان به شیوه عبرانیشان، با زردشتیان به شیوه پارسیشان، با رومیان به سبک خودشان و با اهل بحث و گفت­وگو به زبان خودشان استدلال نمودم و همه را به تصدیق خود وادار ساختم و در بحث بر همگى پيروز شدم و همه آنان سخنان مرا پذيرفتند، مأمون خود خواهد فهمید که راه خطا را برگزیده است و یقیناً پشیمان خواهد شد…».[13]

عبدالسلام هروی که در بیشتر نشست­ها و مناظرات حضور داشته است، می گوید: «هیچ کس را از حضرت رضا (علیه السلام) داناتر ندیدم و هیچ دانشمندی آن حضرت را ندیده، مگر این که به برتری علم او گواهی داده است. در محافل و مجالسی که گروهی از دانشوران و فقیهان و دانایان ادیان مختلف حضور داشتند، بر تمامی آنان غلبه یافت، تا آن جا که آنان به ضعف علمی خود و برتری امام (علیه السلام) اذعان و اعتراف داشتند».[14]



[1]. ر.ک: پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص 498 – 500 و 505 – 508.

[2]. پیروان زرتشت، پیامبر ایران باستان. سه رکن مهم دين زرتشت، منش نيک، کردار نيک و گفتار نيک است. ر.ک: خاتمى، احمد، فرهنگ علم کلام، ص 127.

[3]. نسطوريّه، به فرقه‏اى از نصارا که پيرو اسقف قسطنطنيه به نام «نسطوريوس» اند می گویند که به اتهام فساد عقيده از کليسا اخراج شد و در حال تبعيد درگذشت. به نظر او مسيح داراى دو شخصيت، يکى بشرى و ديگرى الهى است و اين دو شخصيت از هم جدا مى‏باشد. شهرستانى در ملل و نحل آورده است که نسطوريه، اصحاب «نسطور» حکيم اند که در زمان مأمون ظاهر شد و به فکر خود در انجيل تصرف کرد و نسبت او به «نصارى»، نسبت «معتزله» با اين «شريعت» است. نسطور می گويد: حق تعالى يکى است که سه «اقنوم»؛ يعنى وجود و علم و حيات دارد و اين «اقنوم» ها بر ذات حق تعالى نه زايد است و نه عين ذات. واضح است که «نسطور»ى که به گفته شهرستانى در زمان مأمون ظاهر شد، غير از نسطوريوس است که در سده پنجم مسيحى می زيسته است. ر.ک: همان، ص 215.

[4]. دين و آیين برهمائى، دين هندوان قديم است كه به سه خدا يا رب النوع معتقد بودند: 1- برهما (خداى بزرگ) 2- ويشنو (محافظ) 3- شيوا (مخرب). ر.ک: همان، ص 77.

[5]. ر.ک: همان، ص 508 و 509.

[6]. لقب پيشواي عيسويان. ر.ک: سیرۀ پیشوایان، ص 516.

[7]. لقب پيشواي يهود. ر.ک: همان.

[8]. لقب پيشواي زردشتی. ر.ک: همان.

[9]. عمران صابی چنان که از نامش پیدا است، از مذهب صابئین دفاع می کرد. ر.ک: همان.

[10]. روز هشتم ماه ذی الحجه. انتخاب این روز شاید برای اجتماع گروه بیشتری از علما بوده است.

[11]. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج ‏1، ص 179.

[12]. ر.ک:  سیرۀ پیشوایان، ص 511 – 515.

[13]. عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج ‏1، ص 156.

[14]. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدى، ج ‏2، ص 64.