searchicon

کپی شد

مقصود پیامبر در حدیث قلم و قرطاس

حدیث معروف “دوات و قلم” یا “قرطاس” با سندهای متعدد در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده است. این حدیث و این ماجرا را بخاری شش بار و مسلم سه بار در کتاب خود آورده اند . متن این حدیث از صحیح بخاری به سند های مختلف این است:

1. “حدثنا قَبِيصَةُ حدثنا بن عُيَيْنَةَ عن سُلَيْمَانَ الْأَحْوَلِ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ عن بن عَبَّاسٍ (رضي الله عنهما) أَنَّهُ قال يَوْمُ الْخَمِيسِ و ما يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ بَكَى حتى خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ فقال اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلى الله عليه و سلم) وَجَعُهُ يوم الْخَمِيسِ فقال ائْتُونِي بِكِتَابٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا و لا يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا هَجَرَ رسول اللَّهِ (صلى الله عليه و سلم) قال دَعُونِي فَالَّذِي أنا فيه خَيْر مِمَّا تدعونني إليه”.[1]

2. “حدثنا قُتَيْبَةُ حدثنا سُفْيَانُ عن سُلَيْمَانَ الْأَحْوَلِ عن سَعِيدِ بن جُبَيْرٍ قال قال بن عَبَّاسٍ يَوْمُ الْخَمِيسِ و ما يَوْمُ الْخَمِيسِ اشْتَدَّ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلى الله عليه و سلم) وَجَعُهُ فقال ائْتُونِي أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا فَتَنَازَعُوا و لا يَنْبَغِي عِنْدَ نَبِيٍّ تَنَازُعٌ فَقَالُوا ما شَأْنُهُ أَهَجَرَ اسْتَفْهِمُوهُ فَذَهَبُوا يَرُدُّونَ عليه فقال دَعُونِي فَالَّذِي أنا فيه خَيْرٌ مِمَّا تدعونني إليه”.[2]

3. حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن مُوسَى حدثنا هِشَامٌ عن مَعْمَرٍ وحدثني عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِيِّ عن عُبَيْدِ اللَّهِ بن عبد اللَّهِ عن بن عَبَّاسٍ (رضي الله عنهما) قال لَمَّا حُضِرَ رسول اللَّهِ (صلى الله عليه و سلم) و في الْبَيْتِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ قال النبي (صلى الله عليه و سلم) هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ فقال عُمَرُ إِنَّ النبي (صلى الله عليه و سلم) قد غَلَبَ عليه الْوَجَعُ وَ عِنْدَكُمْ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ فَاخْتَصَمُوا منهم من يقول قَرِّبُوا يَكْتُبْ لَكُمْ النبي (صلى الله عليه و سلم) كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ وَ مِنْهُمْ من يقول ما قال عُمَرُ فلما أَكْثَرُوا اللَّغْوَ وَ الِاخْتِلَافَ عِنْدَ النبي (صلى الله عليه و سلم) قال رسول اللَّهِ (صلى الله عليه و سلم) قُومُوا قال عُبَيْدُ اللَّهِ فَكَانَ بن عَبَّاسٍ يقول إِنَّ الرَّزِيَّةَ كُلَّ الرَّزِيَّةِ ما حَالَ بين رسول اللَّهِ (صلى الله عليه و سلم) وَ بَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لهم ذلك الْكِتَابَ من اخْتِلَافِهِمْ وَ لَغَطِهِمْ؛[3] یعنی:” « هنگامى كه رسول خدا(ص) در آستانه رحلت از دنيا، قرار گرفت و اطراف حضرت گروهی از جمله عمر بن خطاب در خانه آن حضرت حاضر شده بودند ، فرمود: قلم و كاغذى بياوريد تا چیزی براى شما بنويسم كه به بركت آن، هرگز گمراه نشويد. عمر گفت: بيمارى بر پيامبر(ص) غلبه كرده (و العياذ باللّه هذيان مى گويد) و ما قرآن را داریم و براى ما كافى است. در ميان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضى مى گفتند: بياوريد تا حضرت بنويسد و هرگز گمراه نشويد. و بعضى سخن عمر را مى گفتند، هنگامى كه سر و صدا و غوغا در حضور آن حضرت و اختلاف زیاد شد، فرمودند : برخيزيد و از نزد من برويد. عبیدالله گفت : ابن عباس بعد از این قضیه بارها می گفت: مصیبت و تمام مصیبت این است که نگذاشتند پیامبر چیزی را که می خواست برای آنها بنویسد تا اختلاف نکنند و گمراه نشوند …”.

این حرکت که از بعضی از مسلمانان سر زد و در حضور آن حضرت نه تنها فرمان ایشان را اطاعت نکردند، بلکه با کمال بی ادبی اهانت نمودند برای  رسول خدا بسیار سخت و گران بود و لازم بود عکس العمل مناسبی از خود بروز دهند.

مطابق روایات بالا دو نوع عکس العمل ازآن حضرت نقل شده است:

1. فرمود: «قوموا عنّی و لاینبعی عندی التنازع»[4]؛ «از نزد من برخیزید (و دور شوید) که در محضر من نزاع و کشمکش سزاوار نیست».

این روایت مشخص می نماید که رسول خدا(ص) تا چه اندازه از اختلاف و سخنان جسارت آمیز آنان ناراحت شده است.

2. هنگامی که نزاع و کشمکش پیش آمد و حرف های زشتی به آن حضرت زده شد، فرمود:

«ذرونی فالذّی أنا فیه خیر ممّا تدعونی إلیه»[5]؛ «مرا به حال خودم واگذارید! چراکه این حالتی که من در آن هستم، بهتر از چیزی است که مرا بدان فرا می خوانید.

در هردو صورت معنی کلام رسول خدا(ص) واضح و روشن است؛ زیرا آن حضرت وظیفه امت خود را در تمام زمینه ها بیان کرده بودند. از جمله در زمینه امام و جانشین بعد از خود بارها و بارها امام علی (ع) را معرفی کرده بودند، اما اکنون می دیدند که عده ای در حضور ایشان به خاطر ریاست خود دارند اصل نبوت را زیر سؤال می برند و کسی را که قرآن در باره ایشان فرموده است: “ما ینطق عن الهوی” (سخنان او از روی هوی و هوس نیست) متهم به هذیان و یاوه گویی می کنند و …  به همین دلیل این اهانت بزرگ به ساحت مقدس نبوت را برنتافته و آنان را از پیش خود راندند.

برای آگاهی بیشتر در این زمینه به نمایه های زیر مراجعه فرمائید.

الف. نمایه: منع از نوشته شدن وصیت پیامبر (ص) سؤال 1527 (سایت اسلام کوئست: 1692).

ب. نمایه: شیعه و خلافت و جانشینی بعد از پیامبر(ص)، سؤال 1289 (سایت اسلام کوئست: 1273)

ج. نمایه: پیرامون حدیث قلم و دوات، سؤال 10163 (سایت اسلام کوئست:  10177).



[1]. بخاري جعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله، صحيح البخاری، د. مصطفى ديب البغا، ج 3، ص 1111، ش 2888، دار ابن كثير، اليمامة – بيروت – چاپ سوم، 1407 – 1987.

. صحيح البخاری، ج 4، ص 1612، ش 4168[2]

[3] . صحيح البخاري  ج 5   ص 2146 ، ش 5345، باب قول المريض قوموا عني.

[4] صحيح البخاري  ج 5   ص 2146 ش 5345 باب قول المريض قوموا عني

[5] صحيح البخاري  ج 4   ص 1612 ش 4168  ، صحيح البخاري  ج 3   ص 1111 ش 2888، اسم المؤلف:  محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة – بيروت – 1407 – 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا