searchicon

کپی شد

مقاله علامه امینی

چکیده مقاله علامه امینی

شیخ عبدالحسین، فرزند شیخ احمد، فرزند شیخ نجف‌قلى، فرزند شیخ عبدالله(سرمست)، جدّ علامه امینی، «مولا نجفقلی»، مشهور به «امین الشرع» بود. او در سال ۱۲۸۷قمری در قریه «سردها» از نواحی تبریز متولد شده‌بود.

پدر بزرگوارش از فقها و مجتهدین زمان خود و در زهد و تقوا زبان‌زد عموم بود و مردم به ایشان همواره به دیده احترام می‌نگریستند.

مادر علامه زنی مؤمن و پاکدامن بود. علامه همسری داشت عاشق، این عشق به قدری بود که در دوره‌های سفر علامه به تهران و دوری خانواده از ایشان هیچ‌یک از فرزندان جرأت انتقاد از پدر را نداشت.

علامه هشت فرزند داشت که پنج پسر با نام‌های محمد هادی، رضا، صادق، احمد، محمد و سه دختر می‌باشند.

صاحب الغدیر، پس از 68 سال تلاش و کوشش، در ظهر روز جمعه 12 تیر ماه 1349 شمسی  (28 ربیع الثانی 1390ق) به دیدار یار شتافت.

عبدالحسین نخست آیات قرآنی و سوره‌های کوتاه از مادر فرا گرفت، سپس آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طی سال‌ها، آموزش ادبیات فارسی و عربی، منطق، فقه و اصول انجام گرفت.

عبدالحسین پس از گراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه علوم دینی نزد علمای بزرگ در تبریز، برای تکمیل مراتب علمی به نجف اشرف رفت و در محضر علمای بزرگ آن شهر، بهره فراوان گرفت.

وی پس از فراگرفتن قرآن و مقدمات علوم در مدارس تبریز، به تحصیل فقه و اصول پرداخت و در درس سید محمد مولانا، مؤلف مصباح السالکین، و سید مرتضی خسروشاهی و شیخ حسین، در تبریز و نجف از اساتید بزرگی بهره‌مند شد.

مشهورترین اثر علامه امینی، کتابی است در اثبات امامت و خلافت بلافصل امیرالمومنین با استناد به واقعه غدیر و بررسی سند و دلالت حدیث غدیر.

کتاب دیگر علامه شهداء الفضیلة است که مشتمل بر زندگینامه ۱۳۰ تن از عالمان مسلمان و شیعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجری است، که به شهادت رسیده‌اند. امینی آثار دیگری نیز به رشته تحریر درآورده است.

علامه امینی با همت بلند کاری کردند که در حد کـار یـک ملت بود؛ لذا با انتشار کتاب وزین الغدیر، وی همواره مورد تمجید مراجع تقلید، دانشمندان و مصلحان جهان قرار گرفت و هرکس به نحوی از با هر وسیله‌ای که در اختیار داشت با بیان یا با قلم او را ستود.

با همتی که علامه امینی داشته هدفش تنها نوشتن کتاب الغدیر نبود، بلکه اهداف و آرزوهایی داشت که به انجام برخی از آن موفق شد، و برخی دیگر نیز با تمام شدن عمرش موفق به انجام آن نشد.

امینی به عبادت و راز و نیاز، نمازهای مستحبی و قرآن خواندن، بسیار مشتاق بود؛ نماز شب می‌خواند و پس از نماز صبح، یک جزء کامل قرآن را با تدبر تلاوت می‌کرد. گفته شده امینی ۴۰ سال در نجف ساکن بود و خانه شخصی نخرید.

او از‌ مدح و تمجید گـریزان بود. و شخصی شجاع، اهل تـوسل و عبادت و در نوشتن الغدیر و دیگر کتاب‌ها ‌امـانتداری را حفظ نمود.

زندگی نامه علامه امینی

عبدالحسین امینی فرزند میرزا احمد امینی در سال ۱۳۲۰ قمری در تبریز زاده شد. پدرش از علمای تبریز بود.[i]

جدّش «مولا نجفقلی»، مشهور به «امین الشرع» بود.[ii]

او تحصیل را از محضر پدرش آغاز نمود و ادبیات عرب، منطق و تا اندازه‌ای فقه و اصول را از او آموخت.[iii] و از استادان بزرگی بهره برد.

علامه امینی در جریان جمع‌آوری احادیث و اسناد مرتبط با نگارش کتاب الغدیر، از کتابخانه‌های مختلف جهان اسلام دیدار کرد. بزرگ‌ترین کتابخانه نجف در زمان او، تنها چهار هزار جلد کتاب داشت و همین نقص او را بر آن داشت تا کتابخانه‌ای عظیم در نجف برپا کند.[iv] او در جمادی الاولی سال ۱۳۷۳قمری در ۵۳ سالگی، به تهیه کتاب‎ها مشغول شد.[v]

مشهورترین اثر امینی، کتابی است در اثبات امامت و خلافت بلافصل امیرالمومنین (علیه السلام) با استناد به واقعه غدیر و بررسی سند و دلالت حدیث غدیر.[vi] او برای بررسی منابع واقعه غدیر، در کتابخانه‌های عراق، ایران، هند، سوریه و ترکیه، به مطالعه، نسخه‌برداری و پژوهش پرداخته است.[vii]

کتاب شهداء الفضیلة، مشتمل بر زندگینامه ۱۳۰ تن از عالمان مسلمان و شیعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجری است، که به شهادت رسیده‌اند.[viii]

نسب و خاندان علامه امینی

شیخ عبدالحسین، فرزند شیخ احمد، فرزند شیخ نجف‌قلى، فرزند شیخ عبدالله(سرمست)،[ix] جدّ علامه امینی، «مولا نجفقلی»، مشهور به «امین الشرع» بود.[x]

امین الشرع در سال ۱۲۵۷ قمری به دنیا آمد و مدتی از زندگی خود را در سردها (یکی از روستاهای شهرستان سراب) گذرانید و سپس به تبریز مهاجرت نمود[xi] و برای همیشه در آن‌جا مقیم شد. و خود را به علم و ادب و پرهیزکاری آراسته بود. او شیفته جمع آثار ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) بود. از آن‌جا که از ادب فارسی و ترکی بهره وافر برده بود، قصایدی چند به این دو زبان داشت. او قصائدی در مدح امامان شیعه دارد که هم اکنون در دست است. او در شعر خود به «واثق» تخلص می‌کرد و نقش مهر او- آن‌طوری که در پشت بعضی از رسائلش مشهود است- «الواثق بالله الغنی عبده نجفقلی» بوده است. وی در سن ۸۳ سالگی در شب جمعه هفتم جمادی الاولی سال ۱۳۴۰ قمری یک ساعت پیش از اذان صبح- دیده از جهان فروبست و به صورت امانت در محل وفات خود (تبریز) دفن گردید. امین الشرع پس از انتقال به نجف اشرف در وادی السلام نجف به خاک سپرده شد.[xii]

والدین علامه امینی

عبدالحسین امینی فرزند میرزا احمد امینی. پدرش از علما[xiii] و دانشمندان نامی تبریز است که در سال ۱۲۸۷ قمری در قریه «سردها» از نواحی تبریز متولد شده‌بود.[xiv]

شیخ احمد مقدمات علوم دینی را نزد پدر بزرگوارش در تبریز کسب نمود و سپس از سال ۱۳۰۴ قمری برای ادامه تحصیل به شهر آمده از دیگر اساتید موجود در تبریز استفاده کرد و نزد افاضل تبریز نظیر میرزا اسدالله بن حاج محسن تبریزی- که از نوادر فقها و از عالمان جامع معقول و منقول زمان خود بود- به شاگردی پرداخت.[xv]

و به مرتبه‌ای از دانش‌پژوهشی رسید که صلاحیت علمی آن بزرگ از طرف آیت‌الله میرزا علی آقای شیرازی و فقیه برجسته حاج میرزا علی ایروانی مورد تأیید واقع شد.[xvi]

پدر بزرگوارش از فقها و مجتهدین زمان خود و در زهد و تقوا زبانزد عموم بود و مردم به ایشان همواره به دیده احترام می‌نگریستند.[xvii]

او عالمى مقبول و مشهور گردید و امامت جماعت یکى از مساجد آن دیار را عهده‌دار شد. وى در سال 1360 قمری، براى زیارت، به نجف اشرف مشرف گردید و مورد استقبال علماى آن‌جا قرار گرفت. سرانجام در سال 1370 قمری، در همان خاک پاک، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.[xviii]

شیخ احمد امینی به قدری سلیم النفس و خلیق بود که کسی او را در طول عمرش- جز در مسائل مذهبی- خشمگین ندیده بود. چنان به آداب اخلاقی متخلق بود که اطرافیان را به اعجاب وامی داشت. با آن‌که از مقام علمی شایسته‌ای برخوردار بود همواره از شهرت و معروفیت دوری می‌جست و از هرگونه تظاهر و ریا پرهیز می‌کرد. سید میرزا ابوالحسن انگجی تبریزی (متوفای ۱۳۵۷ هجری) که از مراجع عظام زمان خویش بود؛ همواره در مجالس و محافل خود می‌گفت: «شیخ میرزا احمد امینی از کسانی است که در زهد و تقوایش شکی نیست و بدون تردید فردی مجتهد است منتها از خوف تظاهر به ریا و از ترس شهرت طلبی همیشه فضائل خویش را مخفی می‌نماید».

از تالیفات وی- که شیخ آقا بزرگ در کتاب نقباء البشر و هم‌چنین عمر رضا کحاله در معجم المؤلفین نیز به آن اشاره نموده‌اند- کتاب تعلیق او بر مکاسب شیخ مرتضی انصاری است. نوشته‌های دیگری چون تعلیق بر لمعه و رساله‌ای در فقه نیز از آثار علمی اوست. از جمله علمایی که به او اجازهٔ روایت اعطا نموده‌اند آیات زیر می‌باشند: ۱- سید میرزا علی شیرازی (متوفای ۱۳۵۵ هجری). ۲- سید ابوالحسن موسوی اصفهانی (متوفای ۱۳۶۵ هجری). ۳- شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (متوفای ۱۳۶۱ هجری). ۴- سید حسین طباطبائی بروجردی (متوفای ۱۳۸۰ هجری مطابق با ۱۳۴۰ هجری شمسی). ۵- شیخ میرزا علی ایروانی (متوفای ۱۳۵۴ هجری). ۶- شیخ میرزا رضی بن محمد حسن زنوزی تبریزی (متوفای ۱۳۶۰ هجری). ۷- شیخ میرزا احمد مجتهد تبریزی قراچه داغی. ۸- شیخ میرزا فتاح شهیدی (متوفای ۱۳۷۲ هجری). ۹- شیخ میرزا خلیل آقا مجتهد بن میرزا حسن (متوفای ۱۳۶۸ هجری).

شیخ احمد در سن ۸۳ سالگی در بیست و نهم ربیع الاول سال ۱۳۷۰ هجری (مطابق با هفدهم دیماه ۱۳۲۹ هجری شمسی) در تهران وفات یافت و در شهر قم در «قبرستان نو» به‌خاک سپرده شد.[xix]

مادر علامه زنی مؤمن و پاکدامن بود. مادرش می‌گوید: شیر دادن من به فرزندم عبدالحسین با شیر دادن به دیگر فرزندانم فرق داشت؛ زیرا هرگاه می‌خواستم به وی شیر دهم گوئی نیروئی مرا وا می‌داشت که وضو سازم و با وضو به وی شیر بدهم!.[xx]

ولادت علامه امینی

آیت‌الله حاج شیخ عبدالحسین تبریزی نجفی معروف به «علامه امینی»، سال ۱۳۲۰ قمری در خانواده علم و تقوا[xxi] در شهرستان سراب در روستای «سردها» زاده شد.[xxii]

اسم و کنیه علامه امینی

نام علامه عبدالحسین[xxiii] و با توجه به این‌که جدّش «مولا نجفقلی»، مشهور به «امین الشرع» بود؛ از همین رو خانواده او «امینی» خوانده شده‌اند.[xxiv]

خانواده علامه امینی

جناب علامه امیتی دارای همسر و فرزندان بوده است.

پشت هر مرد موفق زنی است عاشق، علامه نیز همسری داشت عاشق او، این عشق به قدری بود که در دوره‌های سفر علامه به تهران و دوری خانواده از ایشان هیچ یک از فرزندان جرأت انتقاد از پدر را نداشت.

در شب ازذواج علامه وقتی که عموی همسرش دست عروس و داماد را در دست هم‌دیگر گذاشت و برادرزاده‌اش را به علامه سپردند، علامه امینی که دیگر علامه شده بودند، دست همسرش را جلوی همه بوسید، فرزندش می‌گوید: پدرم تا آخر عمرش همین احساس را داشت و جز محبت و احترام از پدر و مادرمان نسبت به هم‌دیگر چیزی ندیدیم.[xxv] و با تعبیرهای رسا و درست مانند «همواره حرف مادرجانت را گوش کن»[xxvi] بچه را نسبت به مادرشان سفارش می کرد.[xxvii]

علامه هشت فرزند داشت که پنج پسر با نام‌های محمد هادی، رضا، صادق، احمد، محمد و سه دختر می‌باشند.[xxviii]

وفات علامه امینی

تلاش بی‌وفقه علامه امینی در دوران زندگیش باعث ضعف جسمانی ایشان شده که منجر به بیماری و زمینگیر شدنشان در دو سال آخر عمر ایشان شد. خستگی‌ها و تحمل رنج‌ها در راه اعتلای دین اسلام و مذهب تشیع و تحصیل و تدریس معارف اهل بیت (علیهم السلام) در ظهر روز جمعه 12 تیر ماه 1349 شمسی (28 ربیع الثانی 1390ق) به پایان رسید و صاحب الغدیر، آن پیر فرزانه و پرمایه، پس از 68 سال تلاش و کوشش، به دیدار یار شتافت تا از دست صاحب غدیر و از چشمه زلال کوثر بیاشامد و غبار خستگی را از تن بزداید. او رفت، اما کتاب الغدیرش چراغ خانه دل‌های با صفا و مشعل هدایت امت تا طلوع خورشید ولایت شد.

استاد جلال الدین همایی می‌گوید: کثرت کار و زحمت بی‌شماری که امینی در راه خدمت به مذهب کشید، کم کم قوای بدنی او را ضعیف ساخت تا منتهی به مرگ ایشان گردید.

هنگام احتضار لب‌های علامه را با آب مخلوط به تربت مقدس کربلا مرطوب ساختند.

گفته شده در لحظات پیش از مرگ مناجات التائبین امام سجاد(علیه السلام) را خوانده است.[xxix] و فرزندشان  حاج شیخ رضا امینی دعاهای عدیله، مناجات متوسلین و مناجات المعتصمین را می‌خواند و علامه هم با حزن و اندوه و در حالی‌که اشک از چشمانشان سرازیر بود، دعاها را تکرار می‌کردند.

آخرین سخنانی‌که در لحظه‌های آخر زندگی بر لبان آن مرد بزرگ جاری شد، این بود: “اللهم هذه سکرات الموت قد حلّت فاقبل الیّ بوجهک الکریم، و اعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی أنفسهم  … . »؛ «خداوندا! این سکرات مرگ است که به سویم می‌آید. پس به سوی من نظری کن و مرا با آن‌چه صالحان را کمک می‌کنی، کمک نما».[xxx]

در ساعات آخر، مناجات خمسه عشر امام سجاد (علیه‌السّلام) را بر لب داشت و چون فصل مربوط به مناجات تائبین را به پایان رساند، دارفانی را وداع گفت.[xxxi]

بامداد روز شنبه 13 تیر ماه، پیکر علامه از خیابان شاهپور تا سه راه بوذر جمهری و از آن‌جا تا مسجد ارک تشییع شد. مردم همانند کسی‌که عزیزترین کس خود را از دست داده‌باشند، در تشییع پیکر امین خود شرکت کردند به گونه‌ای که؛ «میدان ها و خیابان‌ها پر از جمعیت بود؛ همه سیاهپوش و غرق در تجلیل علم».

پس از تشییع باشکوه در تهران، جنازه شریف علامه با هواپیما از تهران به بغداد برده شد[xxxii] و از آن‌جا به نجف اشرف انتقال یافت و با تشییعی باشکوه، و پس از گرداندن پیکر بر گرد آستان مقدس علوی، به وصیت خودشان، در سرداب مخصوص جنب کتابخانه عمومی حجره‌ای از کتابخانه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که خود بنیان‌گذار آن بود به خاک سپرده شد. .[xxxiii] در پی رحلت امینی، در نجف و شهرها و اماکن مختلف ایران و دیگر کشورهای اسلامی، چنان‌که شایسته او بود، از سوی علما و مراجع بزرگوار مجالس ترحیم و تکریم برپا گشت و شیفتگان ولایت در ماتم او عمیقا به سوک نشستند.[xxxiv]

پس از مراسم خاکسپاری، مردم تا مدت‌ها در شهرهای بزرگ ایران، عراق و دیگر کشورهای اسلامی، مجلس‌های ترحیم برگزار و از مقام علمی و معنوی آن بزرگمرد عرصه علم و تقوا تجلیل کردند.

هرچند پیکر خسته صاحب الغدیر از میان شیفتگان ایشان پنهان گشت، ولی الغدیر او مانند نگینی درخشان در عرصه دین و دانش باقی مانده‌است. به تعبیر استاد جلال الدین همایی: «علامه امینی در واقع نمرده، بلکه حیات جاودانی یافته است.[xxxv]

امینی در وصیت‌نامه‌اش خواست کسی را نایب او قرار دهند تا ده سال به کربلا برود. وی هم‌چنین وصیت کرده‌بود ده سال مجلس عزا در روزهای شهادت فاطمه(سلام الله علیها) برگزار کنند.[xxxvi]

تحصیلات علامه امینی

علامه امینی نخست آیات قرآنی و سوره‌های کوتاه را نزد مادر فرا گرفت، سپس آموزش علوم توسط پدر شروع شد و در طی سال‌ها، آموزش ادبیات فارسی و عربی، منطق، فقه و اصول انجام گرفت. وی همان‌گونه که دروس متداول حوزه‌های علمیه را فرا می‌گرفت، به حفظ اشعاری چون «الفیه ابن مالک» در علم نحو می‌پرداخت، او تحصیل را از محضر پدرش آغاز نمود و ادبیات عرب، منطق و تا اندازه‌ای فقه و اصول را از او آموخت.[xxxvii]

در سایه هدایت پدر، اشعاری هم از بزرگان دین حفظ کرد. از اولین شعرهایی که پدر، فرزند و شاگردش را به آموختن و حفظ آن تشویق کرد، شعری از حضرت علی (علیه‌السّلام) بود.

او می‌دانست همان‌گونه که برای علم نحو ابیاتی قرار داده شده است تا با حفظ آن‌ها اصول آن علم به آسانی در دست باشد، باید اصول اعتقادات را هم از این طریق به شاگردان مکتب توحید آموخت.

علامه کتاب‌های مختلفی در حدیث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آن‌ها بهره برد و مسایل مشکل را با استاد در میان نهاد و به حال آن‌ها پرداخت. اهتمام به قرآن و حدیث، به خصوص به نهج‌ البلاغه، وی را عاشق امام علی (علیه‌السّلام) کرد. چه نیک به یادداشت، آن سخن گرانمایه را که: «هیچ آیه‌ای در قرآن کریم نیست که اول آن «یا ایها الذین آمنوا» باشد، مگر آن‌که علی ابن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) سردار مخاطبان آن آیه و امیر و شریف و اول ایشان است». قرآن و نهج البلاغه دو کتاب گرانقدر برای این محصل جوان بود. وی این دو کتاب را بارها مطالعه کرده و در معانی آن دقیق شده‌بود. گاهی در مطالعه این دو کتاب می‌گریست.

وی پس از فراگرفتن قرآن و مقدمات علوم در مدارس تبریز نزد علمای بزرگ[xxxviii] و تحصیل فقه و اصول در درس سید محمد مولانا، مؤلف مصباح السالکین، و سید مرتضی خسروشاهی و شیخ حسین، مؤلف هدایة الانام حاضر شد.[xxxix] سپس برای تکمیل مراتب علمی به نجف اشرف رفت و در محضر علمای بزرگ آن شهر، بهره فراوان گرفت و خیلی زود به مقام عالی فقاهت نایل آمد.[xl]

اساتید علامه امینی

مرحوم امینی در تبریز و نجف از اساتید بزرگی بهره‌مند شد که عبارتند از:

الف) اساتید علامه امینی در حوزه علمیه تبریز:

  1. 1. والدش، شیخ احمد امینى (متوفاى 1370 ق)؛

.2آیت‌الله سید محمد بن عبدالکریم مولانا (متوفاى 1363 ق)؛

.3آیت‌الله سید مرتضى خسروشاهى (متوفاى 1376 ق)؛

.4آیت‌الله شیخ حسین توتونچى (متوفاى 1360 ق)؛

.5آیت‌الله شیخ على ‌اصغر ملکى تبریزى.

ب) اساتید علامه امینی در حوزه علمیه نجف اشرف‌:

امینی در ۲۲ سالگی[xli] از تبریز به نجف رفت و در درس بزرگان حوزه حاضر شد.[xlii]

  1. 1. آیت‌الله سید محمدباقر فیروزآبادى (متوفاى 1345 ق)؛

.2آیت‌الله سید ابوتراب خوانسارى (متوفاى 1346 ق)؛

.3آیت‌الله میرزا على ایروانى (متوفاى 1354 ق)؛

.4آیت‌الله میرزا ابوالحسن مشکینى (متوفاى 1358 ق(.[xliii]

اجازه اجتهاد و اجازه روایت علامه امینی

با توجه به دقت، تحقیق و دانش علامه، وی مورد توجه علمای بزرگ قرار گرفت و موفق به دریافت اجتهاد و اجازه روایت از آنان شد.

امینی از سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمدحسین نایینی، محمدحسین غروی اصفهانی[xliv] و شیخ عبدالکریم حائری یزدی، اجازه اجتهاد دریافت كرد. با توجه به تاریخ درگذشت مراجع مورد اشاره (که بین ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۴ق بوده است)، علامه امینی پیش از ۳۵ سالگی اجازه اجتهاد و روایت داشته است. او سپس به تبریز بازگشت، اما پس از چندی دوباره به نجف رفت.[xlv]

الف) اساتیدى که به ایشان اجازه اجتهاد دادند:

  1. 1. آیت‌الله سید على، فرزند میرزاى شیرازى (متوفاى 1355 ق)؛

.2آیت‌الله میرزاى نائینى (متوفاى 1355 ق)؛

.3آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائرى (متوفاى 1355 ق)؛

.4آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانى (متوفاى 1365 ق)؛

  1. 5. آیت‌الله شیخ محمدحسین اصفهانى (متوفاى 1361 ق)؛
  2. آیت‌الله شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء (متوفاى 1373).

ب) مشایخ روایى ایشان‌:

  1. 1. آیت‌الله سید على، فرزند میرزاى شیرازى (متوفاى 1355 ق)؛
  2. 2. آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانى (متوفاى 1365 ق)؛
  3. 3. آیت‌الله حاج آقا حسین قمى (متوفاى 1366 ق)؛

.4آیت‌الله شیخ على‌اصغر ملکى تبریزى؛

  1. 5. شیخ على بن ابراهیم قمى (متوفاى 1373 ق)؛

6شیخ محمدعلى بن اردوبادى (متوفاى 1380 ق)؛

.7آقابزرگ طهرانى، (متوفاى 1389 ق)؛

.8میرزا یحیى خوئى (متوفاى 1364 ق)؛

.9آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (متوفاى 1355 ق)؛

  1. 10. آیت‌الله شیخ على زاهد قمى (متوفاى 1373 ق).[xlvi]

تألیفات علامه امینی

مشهورترین اثر علامه امینی، کتابی است در اثبات امامت و خلافت بلافصل امیرالمومنین (علیه السلام) با استناد به واقعه غدیر و بررسی سند و دلالت حدیث غدیر.[xlvii]

امینی گفته است: چهل سال از عمر خود را برای نوشتن این کتاب یازده جلدی صرف کرده و برای بررسی منابع واقعه غدیر، در کتابخانه‌های عراق، ایران، هند، سوریه و ترکیه، به مطالعه، نسخه‌برداری و پژوهش پرداخته‌است.[xlviii] به گفته سید جعفر شهیدی به نقل از خود امینی، او برای تألیف الغدیر، ده هزار جلد کتاب را از ابتدا تا انتها خوانده‌است.[xlix]

آثار مکتوب امینی، همه، ارجمند و خواندنی است، اما، در آن میان، «الغدیر» کتابی دیگر است و این دائره‌المعارف سترگ را باید «شاهکار» او بلکه شاهکار بزرگ شیعه در عصر حاضر شمرد. نگارش «الغدیر»، تقریبا حدود ۴۰ سال از عمر امینی را به خود اختصاص داده[l] و برای نوشتن آن، به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعات مکرر داشته‌است.[li]

الغدیر، برای امینی، فراتر از یک کتاب، بلکه فلسفه زندگی بود. برخی وی را به سنت معمول فقیهان، به جای نگارش الغدیر، به نوشتن رساله عملیه (توضیح المسائل) تشویق می‌کردند و او (با‌ توجه به تأ‌مین کامل این نیاز توسط فقهای بزرگ عصر) می‌فرمود  :رساله من، توضیح المسائل من، و برنامه من همین کتاب الغدیر است![lii]

علامه برای تأ‌لیف الغدیر، منابع مورد نیاز موجود در کتاب‌خانه‌های عمومی و خصوصی نجف اشرف را به دقت بررسی کرد و با تلاشی تحسین‌برانگیز و در عین‌حال حیرت‌آور، مصادر مربوط به ماجرای غدیر و مناقب آل‌الله (علیهم‌السّلام) را در کتابخانه‌های مهم کشورهایی که سفرکرده مطالعه و احیانا استنساخ نمود.[liii]

کتاب دیگر علامه شهداء الفضیلة است که مشتمل بر زندگینامه ۱۳۰ تن از عالمان مسلمان و شیعه از قرن چهارم تا چهاردهم هجری است، که به شهادت رسیده‌اند.[liv] امینی برای نوشتن این کتاب، از کتابخانه‌های عراق و ایران بهره برد[lv] و در سال ۱۳۵۵قمری، منتشر کرد تا امت اسلامی هم‌چنان سرفراز و استوار در مقابل فتنه‌های دشمنان ایستادگی نمایند.

زمانی که استعمارگران با ترتیب‌دادن جنگ‌های جهانی در صدد برآمدند تا ملل اسلامی را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خویش در آورند. امینی با تألیف کتاب شریف شهداء الفضیلة بزرگ اسوه‌های شجاعت و ایثار را در مقابل مردم غیور مسلمان سامان داد و آنان را به پایداری و استقامت فرا خواند. [lvi]

محقق امینی آثار دیگری نیز به رشته تحریر درآورده است که عبارتند از:

تحقیق و تعلیق بر کتاب کامل الزیارات اثر ابن قولویه که در سال ۱۳۵۶قمری در نجف چاپ شد.[lvii]

ادب الزائر لمن یمّم الحائر، شرح آداب زیارت امام حسین (علیه السلام) که در نجف چاپ شد.

سیرتنا و سنتنا سیرة نبینا و سنته، بحث مستند درباره ولایت و محبت خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و گزارش بُعد تاریخی عزاداری عاشورا[lviii]. او در این کتاب، با استناد به منابع اهل سنت، عزاداری و گریه برای امام حسین (علیه السلام) را سنت نبوی می‌داند و شیعه را در این امر پیرو پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) معرفی می‌کند.[lix]

اعلام الانام فی معرفه الملک العلام، در توحید، به فارسی.

تفسیر سوره حمد. فصل اول این کتاب در تفسیر سوره است و فصل دوم، در تحلیل و بیان ظرائف آن. این کتاب در ۱۳۹۵قمری در تهران چاپ شد.

تفسیر آیه «ولله الاسماء الحسنی».

تفسیر آیه «و کنتم ازواجا ثلاثة».

تفسیر آیه عالم ذر.

تفسر آیه «قالوا ربنا امتنا اثنتین».

ثمرات الاسفار.

رساله‌ای در علم درایه.

رساله‌ای در نیت.

ریاض الانس (در ۲ جلد، هر جلد ۱۰۰۰ صفحه، توصیف و معرفی کتاب‌ها و نسخه‌های خطی که مؤلف دیده‌است).[lx]

حاشیه بر فرائد الاصول شیخ انصاری.

حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری.

رساله‌ای در حقیقت زیارات (در پاسخ علمای پاکستان(.

العترة الطاهرة فی الکتاب العزیز.[lxi] (تفسیر گونه‌ای است شامل بیان مبادی فلسفه سیاسی در اسلام، یعنی متضمن شرح آیاتی است از قرآن کریم، که درباره خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، نازل شده‌است و دارندگان حق اولویت و مولویت را به اوصاف شناسانده است).[lxii]

نظرة فی كتاب منهاج السنة النبویة این کتاب در حقیقت بخشی از جلد سوم کتاب الغدیر است که به سبب آن‌که موضوع آن پاسخ‎های علامه امینی به شبهات ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه است به صورت مستقل با این عنوان چاپ شده است.

السجود علی التربة الحسینیه عند الشیعة الامامیه.[lxiii]

الغدیر علامه امینی مایه وحدت

شاید برخی تصور کنند که کتاب الغدیر مانع وحدت مسلمانان است، اما این تفکر درستی نیست.

مرحوم شهید مطهری (رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه) قبل از انقلاب یک مقاله مفصلی درباره کتاب «الغدیر» علامه امینی نوشتند و ثابت کردند که الغدیر علامه امینی، وسیله‌ وحدت مسلمانان است. بعضی خیال می‌کردند کتاب الغدیر ممکن است مایه افتراق بشود. ایشان می‌گوید: اگر درست فکر کنیم، درست عمل کنیم و سنجیده پیش برویم، کتاب الغدیر مایه وحدت دنیای اسلام است. برادران اهل سنت ما هم می‌توانند در یک محیط خالی از پیش‌داوری به منابع غدیر مراجعه کنند؛ یا می‌پذیرند، یا نمی‌پذیرند. در هر دو صورت، چه بپذیرند و چه نپذیرند، این معنا مسلّم است که قضیه غدیر هیچ‌گونه جنگ و دعوایی بین پذیرنده و نپذیرنده به‌وجود نمی‌آورد و اختلافات را ایجاب نمی‌کند. برای شیعیان هم همین‌طور است. شیعیان هم خدا را شکر کنند که از طرف پروردگار به نعمت این اعتقاد و معرفت متنعم شدند. آن برادرهایی هم که این حقیقت را قبول نکردند، یا مراجعه نکردند، یا اطلاع ندارند و یا نتوانستند ذهن‌هایشان را قانع کنند، آن‌ها هم اعتقادی ندارند. این، اختلاف و درگیری را ایجاب نمی‌کند.[lxiv]

پاداش الغدیر علامه امینی

پس از سال 1364 قمری، که مجلدات اولیه کتاب شریف «الغدیر» منتشر گردید، شخصیت علامه امینى کاملا جهانى شد.[lxv]

آیت‌الله سید محمدتقی آل بحرالعلوم نقل می‌کند: پس از وفات امینی پیوسته در این فکر بودم که علامه امینی عمرش را قربانی و فدای مولا علی (علیه‌السّلام) ساخت. مولا در آن عالم با وی چه خواهد کرد؟ این فکر مدت‌ها در ذهنم بود، تا این‌که شبی در عالم رو‌یا، دیدم گویی قیامت برپا شده و عالم حَشر است و بیابانی سرشار از جمعیت، ولی مردم همه متوجه یک ساختمانی هستند. پرسیدم: آن‌جا چه خبر است؟ گفتند: آن‌جا حوض کوثر است. من جلو رفتم و دیدم حوضی است و باد امواجی در آن پدید آورده و متلاطم است.

علی بن ابی‌طالب (علیهما‌السّلام) کنار حوض ایستاده‌اند و لیوان‌های بلوری را پر ساخته و به افرادی که خود می‌شناسند، می‌دهند در این اثنا همهمه‌ای برخاست. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند: امینی آمد! به خود گفتم: بایستم و رفتار علی (علیه‌السّلام) با امینی را به چشم ببینم، که چگونه خواهد بود؟ ۱۰- ۱۲ قدم مانده بود که امینی به حوض برسد، دیدم که حضرت لیوان‌ها را به جای خود گذاشتند و دو مشت خود را از آب کوثر پر ساختند و چون امینی به ایشان رسید به روی امینی پاشیدند و فرمودند: خدا روی تو را سفید کند، که روی ما را سفید کردی! از خواب بیدار شدم و فهمیدم که امام علی (علیه‌السلام) پاداش تأ‌لیف الغدیر را به مرحوم امینی داده است.[lxvi]

ستایش بزرگان از الغدیر علامه امینی

درباره مباحث مربوط به شیعه، کتب استدلالىِ قوی‌ای نوشته شده‌است! کتاب‌های مرحوم «شرف‌الدّین» و نیز «الغدیرِ» مرحوم علاّمه امینی در زمان ما، سرتاپا استدلال، بتون‌آرمه و مستحکم است.[lxvii]

سال ۱۳۶۴ قمری/ ۱۳۲۴ شمسی چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز می‌شود و تا نه جلد آن به طبع رسیده و در سراسر ممالک اسلامی و غیر آن منتشر می‌گردد. با انتشار کتاب «الغدیر» سیل نامه‌ها و ستایش‌ها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال می‌شود. این تقریظ‌ها گاه از دانشمندان بزرگ شیعه و اهل‌سنت است و گاه از پادشاهان کشورهای اسلامی.

نکته واحدی که در تمام ستایش‌ها به چشم می‌خورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامی و بنیان حکومت دینی و مذهبی اسلام. پادشاهان فرصت‌طلب در صدد هستند تا این جنبش دینی را به نفع خود به پایان رسانند، ولی دانشمندان از جایگاهی بی‌غرضانه به مساله می‌اندیشند و در حقیقت زنجیر متصل به وحی را بعد از قرن‌ها به راهنمایی مصلح بزرگ حضرت علامه امینی می‌یابند.

شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت «اریحا» از نواحی حلب، بر این کتاب تقریظ زده و مستبصر شد و از اطراف و اکناف ایشان را جهت سخنرانى دعوت نمودند.[lxviii] وی نامه‌ای ادیبانه به مؤلف «الغدیر» نگاشته و در آن این‌گونه می‌گوید: «آقای من، کتاب «الغدیر» را دریافت کردم و آن‌را مورد مطالعه قرار دادم… قبل از آن‌که در امواج انبوه معانی آن وارد شوم نیروی فکر و اندیشه‌ام در آن شناور گشت و شمه‌ای از آن را با ذائقه روحی خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائی است که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانی از آب باران صاف‌تر و گواراتر و از مشک خوشبوتر است».[lxix]

ویژگی‌های الغدیر علامه امینی

علامه با نقد آثار و تألیفات کسانی چون «ابن تیمیه»، «آلوسی»، «قصیمی» و «رشید رضا» در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامی را در جهان اسلام بگستراند و تخم‌های نفاق و تفرقه را بخشکاند. وی در پی اسناد حدیث غدیر، بیست و چهار کتاب تاریخی، بیست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامی را می‌یابد که به نقد حدیث غدیر پرداخته‌اند. آن‌گاه راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را به ترتیب حروف الفبا ذکر می‌کند.

وی یکصد و ده تن از اصحاب را نام می‌برد که حدیث غدیر را روایت کرده‌اند و به نام هشتاد و چهار تابعی اشاره می‌نماید. سپس طبقات راویان حدیث غدیر از علما را بر می‌شمارد از علمای قرن دوم هجری تا قرن چهاردهم سیصد و شصت تن را ذکر می‌کند که به نقل از حدیث غدیر موفق شده‌اند و علامه مجاهد برای یافتن مدارک معتبر بارها به اقصی نقاط جهان مسافرت می‌نماید تا آن‌چه را که از دین الهی در مورد خلافت کبری فرود آمده، به امت اسلام برساند. وی نخست در کتاب الغدیر به آیاتی که در خصوص امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) فرود آمده، می‌پردازد، برخی از این آیات نورانی عبارتند از: آیه تبلیغ،[lxx] آیه اکمال دین،[lxxi] آیات سوره معارج[lxxii] آیه ولایت[lxxiii] و سوره هل اتی.

هم‌چنین احادیث نبوی و سخنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را با آمیختگی شگرفی در آغاز و انجام سخن و یا در مقام استدلال و تأیید و تضمین یادآور می‌شود که بعضی از این احادیث به قرار زیر می‌باشند:

حدیث غدیر و ولایت، حدیث اخاء، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث علی مع الحق و الحق مع علی، حدیث تبلیغ، حدیث انذار العشیره، حدیث ان علیا اول من اسلم و آمن و صلی، حدیث رد الشمس، حدیث سد الابواب و صدها حدیث دیگر که در فضل و بزرگی وصی بر حق حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌)، بر زبان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) جاری گشته است.[lxxiv]

آثار تألیف‌شده درباره علامه امینی

پس از انتشار کتاب وزین الغدیر علامه امینی، این کتاب مورد ستایش جدی دانشمندان بزرگ جهان قرار گرفت و سخنرانان با بیان و نویسندگان با قلم این کتاب را ستودند و کتاب‌هایی در این زمیته به رشته تحریر در آمد که در ادامه به آن پرداخته‌می‌شود.

  1. حماسه غدیر، نوشته محمدرضا حکیمی، تحقیقی است در مورد آثار اعتقادی و اجتماعی واقعه غدیر.
  2. ربع قرن مع العلامة الامینی (خاطرات)، نوشته حسین شاکری.
  3. همرهی خضر، نوشته حسین شاکری. او ۲۵ سال همراه امینی بوده و این کتاب را به فارسی نوشته است. اسم کامل کتاب، همرهی خضر (بیست و پنج سال همراه علامه امینی) است. مؤلف در این کتاب ۱۱۷ صفحه‌ای، به زندگی و سفرهای علامه امینی پرداخته و توضیحات کاملی از آن ارائه کرده‌است.
  4. یادنامه علامه امینی زیر نظر سید جعفر شهیدی و محمدرضا حکیمی خراسانی تدوین شده و مجموعه بیست مقاله است به قلم چهره‌های حوزوی و دانشگاهی درباره عبدالحسین امینی. شهیدی و حکیمی در ۲۸ صفحه اول این کتاب، به زندگی امینی پرداخته‌‎اند.
  5. امین شریعت (یادنامه)، ویژه‌نامه همایش رونمایی از کتاب المقاصد العلیة فی المطالب السنیة است که به کوشش جمعی از نویسندگان و از سوی بنیاد محقق طباطبایی در سال ۱۳۹۱شمسی در قم چاپ شده است.

گفت‌وگو با محقق طباطبائی درباره علامه امینی.

  1. سلامِ قطره، به دریادلِ غدیری، شعری از مهدی اخوان ثالث درباره علامه امینی.
  2. علامه امینی مصلح نستوه، نوشته علیرضا سیدکباری، حاوی زندگی‎نامه عبدالحسین امینی.
  3. علامه امینی جرعه نوش غدیر، نوشته مهدی لطفی، در ۲۵۶ صفحه چاپ شده و به زندگی علامه امینی پرداخته است.
  4. یک مسافرت تاریخی، گزارشی از سفر یک‌ماهه علامه امینی به اصفهان، با گردآوری فرهنگ نخعی چاپ شده‌است.
  5. الحجة الأمینی طاب ثراه؛ زندگینامه‌ای تازه‌یاب از علامه امینی را سید محمدصادق بحرالعلوم نوشته و محسن صادقی آن را تصحیح و چاپ کرده‌است.
  6. چند نکته‌ای درباره کتاب المقاصد العلیة، نوشته حسن انصاری.
  7. سالشمار زندگانی علامه امینی، نوشته عبدالحسین طالعی.
  8. راهنمای پژوهش درباره علامه امینی و آثارش، نوشته حمید سلیم گندمی.[lxxv]

 

علامه امینی از نگاه دیگران

علامه امینی با همت بلند، کاری کردند که در حد کـار یـک ملت بود؛ لذا با انتشار کتاب وزین الغدیر، وی همواره مورد تمجید مراجع تقلید، دانشمندان و مصلحان جهان قرار گرفت و هرکس به نحوی و با هر وسیله‌ای که در اختیار داشت با بیان یا قلم او را ستود؛ برای‌ آن‌که بیش‌تر با ویژگی‌های علّامه امینی آشنا شویم بـهتر اسـت تـا برخی از آرای علمای‌ بزرگ‌ اسلامی‌ دربارۀ او ذکر شود:

  1. آیت‌الله‌ موسوی اردبیلی در دیدار اعضای ستاد کنگرۀ علّامه امینی نـقل کـرده‌اند: «به یاد دارم که روزی‌ خدمت‌ مرحوم آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی حرکت می‌کردیم. مطلبی از‌ ایـشان پرسـیده بـودم‌. وقتی‌ جوابم را گرفتم، می‌خواستم خداحافظی کنم که‌ فرمودند‌: «علّامه‌ امینی از ایران برگشته‌اند نمی‌خواهید، به دیـدن‌ ایـشان‌ برویم؟» عرض کردم: «امروز روز درس است، اگر اجازه بفرمایید، ما روز دیگری می‌رویم‌ و امروز‌ بـه درس‌هایمان مـی‌رسیم.» فرمود: «مطمئن‌ باشید‌، ثواب زیارت‌ ایشان‌ از‌ ثواب همۀ این درس‌ها بیش‌تر است‌«. [lxxvi]
  2. آقابزرگ تهرانی: از‌ خصوصیات‌ علّامه، مـحبت و ارادت کـامل به آل محمد‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌باشد‌ که‌ زبان‌زد‌ همه‌ است‌ و می‌توان گفت: الغدیر اثری از آثار آن مـحبت‌ها مـی‌باشد و به خاطر همین علاقه بـه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) اسـت که ایشان، عـلاقه خـاصی به شنیدن مصائب‌ امام حسین (علیه‌السّلام) و اصحابش دارند‌ و بر مصائب امام حسین (علیه‌السّلام) با صدای بلند گریه می‌کند و خطبا و حاضران مـشاهده مـی‌کنند که در حین ذکر مصیبت، حال‌ ایـشان مـتغیر می‌شود و از گـریه ایـشان هـمه متأثر می‌شوند و به گـریه ایشان‌، گریه می‌کنند. به حقیقت می‌توان گفت: مجلسی که ایشان در آن مجلس حاضر است و ذکر مـصیبت آل مـحمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌شود، گویا یکی از آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در آن مجلس حـاضر مـی‌باشد‌، و‌ ایـن‌ حـالت در‌ ایـشان به اوج خود مـی‌رسد، زمـانی که خطیب، مصیبت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) را بیان می‌کند، در این زمان صورت‌ ایشان‌ سرخ مـی‌شود و گـریه مـی‌کند، همانند‌ کسی‌ که به ناموس او اهانت شـده بـاشد… بـعد از‌ ایـن‌که بـه مـحتوی و عظمت علمی کتاب الغدیر پی بردم، دست به دعا برداشته و از خدا‌ طلب‌ نمودم که بقیه عمر‌ مرا‌ به علّامه امینی ببخشد، تا ایشان صورت واقع الغدیر بدهد، و‌ ایـن تقریظ را به علّامه امینی نوشتم: من از وصف این کتاب قیّم قاصر هستم، و شان «الغدیر» بالاتر از این‌ است‌ که بشود آن‌را توصیف نمود. تنها عملی که از دست بنده می‌آید، این است کـه از خـدا می‌خواهم، عمر مؤلف را طول دهد و عاقبت ایشان را ختم به خیر‌ نموده‌ و با خلوص‌ نیّت از خدای می‌خواهم که بقیه عمر مرا به عمر شریف مؤلف اضافه کند».[lxxvii]
  3. شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت «اریحا» از نواحی حلب که بر این کتاب تقریظ زده و مستبصر شد و از اطراف و اکناف ایشان را جهت سخنرانى دعوت نمودند.[lxxviii] در بخشی از نامه‌اش به علامه امینی می‌نویسد: به راستی روش و اخلاقی را از آل محمد(صلی الله علیه و آله) ارث برده‌اید که مانند آن را از غیر شما نخواهیم یافت، مگر تعداد قلیلی از پارسایان با اخلاص.[lxxix]
  4. حضرت آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (رحمة‌الله‌علیه):

کتاب ارجـمند‌ شـهیدان‌ راه فـضیلت را با امعان نظر نگریستم و دیدم با حسن ظنی که‌ به‌ مؤلف‌ امینش – علّامه‌ امـینی – دارم، مـطابقت دارد. این پرچمدار دانش و ادب و قهرمان جنبش فکری اسلامی، همان‌گونه‌ است‌ که‌ زیبندۀ دانش و فـضیلت و رأی و بـصیرت اسـت. [lxxx]

  1. مرحوم آیت‌الله سید عبدالهادی شیرازی (رحمة‌الله‌علیه) در نامه‌اش می‌نویسد: اگر‌ ما از نزدیک، وضع علّامه را مشاهده نـکرده‌بـودیم که او به تنهایی به تأ‌لیف چنین کتابی (الغدیر) قیام کرده، تصور مـی‌کردیم کـه کتاب الغدیر، تألیف یک جمعیتِ علمی اسـت‌ کـه‌ هـر کدام به نوشتن قسمتی از آن پرداخته است.[lxxxi]
  2. آیت‌الله فـاضل لنـکرانی:

عـلّامه امینی با صرف دقت و تحمل مشقت‌ها و مسافرت‌های‌ متعدد‌، توانست یکی از بزرگ‌ترین خـدمات ارزنـده‌ را به عالم تشیع‌ بنماید‌ و تا حدّ قابل اعتنایی از‌ مظلومیت‌ مکتب تشیع که امام آن نیز اول مظلوم عـالم بـود، بکاهد. حقیقتاً کتاب‌ الغدیر‌ مخصوصاً با قلم رسا و مطابق‌ روزش‌، توانسته‌ جـمیع شـبهات را‌ در‌ رابطۀ با مسئله امامت‌ و وصایت‌ بلافصل‌ امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) پاسـخی مـتناسب که مقبول عقل سلیم و منطقی خالی از تـعصب اسـت بدهد. [lxxxii]

  1. آیت‌الله صافی گلپایگانی: در عصر حاضر‌ و قرن‌ چهاردهم، عـلّامه‌ امـینی یکی‌ از مفاخر بزرگ و نوابغ عـلم و ادب و خـادمین موفق اسـلام بـود. تـلاش مداوم و کوشش بی‌وقفۀ‌ آن‌ عـالم جـلیل، در معرفی حقایق اصل‌ و اصیل‌ اسلام‌ و معارف‌ حق‌ این دین حنیف‌ و مکتب‌ پربـار و یـگانه اَعدال قرآن کریم، اهل بیت (علیهم‌السّلام)، کـم‌نظیر بود. [lxxxiii]
  2. شیخ عباس قـمی‌:

عـلّامه بزرگوار و مجاهد عالی‌قدر مرحوم حاج شیخ عبدالحسین فرزند احمد‌ امینی‌ تبریزی‌ از اعاظم علما و اکابر دانشمندان معاصر بوده‌است. مرحوم علّامه امینی حـقاً از نـوادر علماء معاصر بوده‌‌است‌ کـه در راه خـدمت به دین و ولایت تحمل شدائدی نمود و مسافرت‌هایی را به‌ کشورهای‌ هند‌ و پاکستان و سوریه و حلب و غیره کرده و مطالعات بسیاری در کتب و کتابخانه‌ها کرده و دائرۀ‌المعارفی به نام الغدیر‌ در مـوضوع ولایـت حضرت امیرالمؤمنین عـلی بـن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و مثالب غاصبین حقش از‌ کتب اهل سنت نوشته‌ که‌ در فن خود بی‌نظیر و موجب استبصار بسیاری از اهل سنت که تقلید کورکورانۀ ستمکاران به اهل بیت (علیهم‌السّلام) را می‌نمودند گردیده‌است.[lxxxiv]

  1. حکیمی در مقدمه یادنامه علامه امینی، درباره اهداف محقق‌نشده او، نوشته است: علامه امینی جز آن‌چه انجام داده، هنوز هدف‌های دیگری داشت که با پایان عمرش موفق به انجام نشد. برخی از این برنامه‌ها عبارت بودند از: تأسیس دارالتألیف (خانه نویسندگان)، تأسیس مرکزی برای رسیدگی به نشریات جهان درباره اسلام، احیای آیین نقابت، توسیع و تحکیم مبانی مرجعیت، چاپ و نشر کتب بسیاری از علمای اسلام که به حالت خطی باقی مانده‌اند، اقداماتی در جهت اعطای بینش بیشتر به طلاب علوم دینی و وادار کردن آنان به حرکت و سفر به دور گیتی و شناخت زندگی واقعی و مسائل جهان و علوم زمان، تصحیح و تعدیل و نظارتی دقیق و دامنه‌دار درباره کتب مذهبی؛ تا آن‌که کم‌کم اشخاصی درباره مذهب و مسائل مذهبی کتاب بنویسند که هم دارای اطلاعات کافی و تخصصند و هم صلاحیت دارند، نه این‌که هر کس رسید بتواند کتاب دینی بنویسد، تصحیح مسیر مجالس مذهبی و نظارت بر آن‌چه در آن‌ها به مردم آموخته می‌شود.[lxxxv]
  2. اخوان ثالث، شاعر ایرانی، در مدح و ستایش علامه امینی و کتاب الغدیر شعری سروده است. بخشی از این شعر از این قرار است:

«امینی پاکبازِ دین و حق، کاندر قمارِ عشق، به نقدِ عمر و هستی زد، همه داوِ تمامی خوش، غدیری کرد بی‌همتا، چنانچون بیکران دریا…».[lxxxvi]

فعالیت‌های اجتماعی علامه امینی

ذهن بسیار بالا، اُنس شدید به مطالعه، علاقه وافر به پژوهش و تحقیق، همراه با منش والا را، از خصوصیات علامه شمرده‌اند.[lxxxvii] وی پس از نیل به اجتهاد، به‌طور مستمر و شبانه‌روزی، درباره مسائل گوناگون علمی در رشته‌های فقه و کلام و تفسیر و تاریخ، دست به پژوهش و تحقیق زد که خوشبختانه حاصل آن، به صورت آثاری چون الغدیر و شهداء‌ الفضیله در اختیار ما است.

امینی تحقیقات و مطالعاتش در نجف را، از کتابخانه حسینیه شوشتری‌ها آغاز کرد که در آن زمان، تنها کتابخانه عمومی نجف شمرده می‌شد و هزاران کتاب چاپی و خطی داشت. روزها به‌طور مستمر به کتابخانه مزبور می‌رفت و از آن‌جا که ساعات رسمی کار کتابخانه، عطش سیری‌ناپذیر وی برای پژوهش و تحقیق را فرو نمی‌نشاند، کتابدار کتابخانه را راضی کرد که هنگام رفتن، در به روی او ببندد و او را با کتاب‌ها تنها گذارد. کتابدار، در لحظه تعطیل کتابخانه، در را به روی امینی قفل می‌کرد و او، در میان کتاب‌ها غرق در مطالعه می‌شد.[lxxxviii]

حاج سید کاظم حکیم‌زاده، کتابدار کتابخانه امینی در نجف اشرف، نقل می‌کرد: ساعاتی که من در کتابخانه امیرالمو‌منین (علیه‌السّلام) بیکار بودم و مراجعه‌کننده‌ای نداشتم، به خواندن کتاب می‌پرداختم. یک روز مشغول مطالعه جلد ششم الغدیر بودم، که امینی از راه رسید و گفت:‌ هان! چه می‌خوانی؟ گفتم: جلد ششم کتاب شما الغدیر است. گفت: «بخوان، که خدا می‌داند چقدر زحمت کشیده‌ام تا مطالب این کتاب‌ها را در آورده‌ام»! و افزود: «آن وقت‌ها، در نجف نه پنکه بود و نه وسایل سردکننده دیگر. در آن شرایط سخت، من هر روز برای مطالعه به حسینیه شوشتری‌ها می‌رفتم که تعدادی کتب ارزشمند کهن در آن یافت می‌شد. زمانی که کتابخانه تعطیل می‌شد به کتابدار می‌گفتم: مطالعه من هنوز تمام نشده‌است. تو می‌خواهی بروی، برو، ولی اجازه بده من بمانم و مطالعه‌ام را ادامه بدهم. او درب حسینیه را می‌بست و می‌رفت و مرا در کتابخانه تنها می‌گذاشت و من ساعت‌های دراز روی کتاب‌ها می‌افتادم و مطالعه می‌کردم و یادداشت برمی‌داشتم. غرق شدن در مطالعه، مرا به کلی از گذشت زمان غافل می‌ساخت و تنها زمانی به خود می‌آمدم، که می‌دیدم قالیی که روی آن نشسته‌ام (از ریزش مداوم عرق) کاملا خیس شده و بدنم (همچون بیمار تب زده) از گرمای شدید فضای بسته کتابخانه، یک پارچه آتش می‌نماید.[lxxxix]

با همتی که علامه امینی داشته هدفش تنها نوشتن کتاب الغدیر نبود، بلکه اهداف و آرزوهایی داشت که به انجام برخی از آن موفق شد، و برخی دیگر نیز با تمام شدن عمرش موفق به انجام آن نشد.

  1. تأسیس کتابخانه امیرالمؤمنین(علیه السلام):

علامه امینی در جریان جمع‌آوری احادیث و اسناد مرتبط با نگارش کتاب الغدیر، از کتابخانه‌های مختلف جهان اسلام دیدار کرد. بزرگ‌ترین کتابخانه نجف در زمان او، تنها چهار هزار جلد کتاب داشت و همین نقص او را بر آن داشت تا کتابخانه‌ای عظیم در نجف برپا کند.[xc] او در جمادی الاولی سال ۱۳۷۳قمری در ۵۳ سالگی، به تهیه کتاب‎ها مشغول شد.[xci]

کتابخانه عمومی امیرالمومنین نجف، ۱۸ ذی‌الحجه ۱۳۷۹قمری، توسط علامه امینی و با حضور آقابزرگ تهرانی افتتاح شد. تعداد کتاب‌های این کتابخانه در سال ۱۳۹۶قمری[xcii] حدود ۴۲ هزار جلد بوده است. از این شمار، حدود ۴ هزار نسخه خطی، ۴۰۰ نسخه عکسی، و ۷۵۰ نسخه فیلم بوده است. فهرست کتاب‌های خطی، در ۴ جلد و فهرست کتاب‌های عکسی در ۳ جلد نگاشته شده‌است. امینی کتاب‌های موجود در کتابخانه خود را که پنج تا شش هزار جلد بود، به این کتابخانه اهدا کرد. فرزندش محمدهادی امینی هم هزار جلد از کتاب‌های خود را در اختیار این کتابخانه گذاشت.[xciii]

فعالیت‌های سیاسی علامه امینی

سیاست، وجه «پنهان و ناشناخته» زندگی امینی‌  است، وی عمدتا (و گاه، تنها) به وجهه «علمی و تحقیقی» و احیانا «تبلیغی» خویش شناخته‌شده و کمتر کسی با وجهه «سیاسی و ضد استبدادی ضد استعماری» او آشنا است و این در حالی است که به قول استاد محمدرضا حکیمی، امینی از پیشوای فقید انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی، با عنوان ذخیره الهی در بین شیعیان (ذخیرة الله فی الشیعه) یاد می‌کرد و در گزارش مأموران ساواک، از تلگراف‌های بسیار امینی در حمایت از شخص امام (هنگام تبعید ایشان به عراق) و جلب توجه مراجع بین‌المللی به این امر، سخن رفته است.[xciv]

در همین راستا می‌توان به نقش امینی در تحریض شهید نواب صفوی به مقابله با شخص کسروی اشاره کرد که ذکر آن در تاریخ آمده‌است. زنده‌یاد استاد دوانی از مرحوم شیخ محمدرضا نیکنام (از یاران شهید نواب و منسوبان نزدیک خلیل طهماسبی) نقل می‌کند که در مقدمه چاپ دوم «برنامه کار فدائیان اسلام» نوشته است: «در یکی از روزها عده‌ای از علما در منزل مرحوم آیت‌الله امینی جمع شدند و راجع به کسروی صحبت کردند، و نظریه آنان ارتداد چنین کسی بود. شهید نواب صفوی می‌فرمود که من در آنجا بودم و سخنان علما را استماع می‌کردم. در پایان سخنان آن‌ها برخاسته و به ایران حرکت کردم».[xcv]

فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ علامه امینی

علّامه امینی علاوه بر تحقیق و خطابه، فعالیت‌های فرهنگی فـراوان دیـگری نـیز داشته است که به مقتضای‌ این‌ مقال‌ به نقل تعدادی از آنـ‌ها بـسنده می‌شود‌.

از‌ اهداف‌ مهم علامه این بود که ملل اسلامی را در یک صف، متحد و متشکل جمع کـند. ‌ایـشان بـه این مسأله در اول جلد هشتم الغدیر اشاره می‌کند، چه آن‌که راز‌ تفوّق و عزت مـسلمانان در پرهـیز از تـفرّق است و بنیان سعادتشان در تمسک به حبل‌الله خلاصه می‌شود.

محمد عبدالغنی مصری می‌نویسد: از خدا مـی‌خواهم کـه بـرکتِ آب حیات‌بخش و گوارایِ الغدیر‌ موجب‌ صلح و صفا بین برادران شیعه و اهل سنت شود تا بـا وحدت و یگانگی بتوانند یک امت متحد و یک بنای استوار و زوال‌ناپذیر و یک زندگی توأم بـا آزادی و شـرف تـشکیل دهند‌.

امینی در عصری زندگی می‌کند که شکست دولت عثمانی روی داده‌است. شکستی که اگر «اصل غدیر» و رهبری امت آن‌گونه که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و قرآن کریم فرموده، اجرا می‌گردید، روی نمی‌داد و انگلیس را جرأت آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.

امینی احیاگر مدینه فاضله قرآنی، با قرآن و حدیث و شعر و حماسه، مبانی فلسفه سیاسی اسلام را به جهانیان ابلاغ نمود. وی علاوه بر این‌که با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین «سند شناسی» و «نقد حدیث» حقائق غیر قابل انکاری را پیش چشم امت اسلامی نهاد و مسأله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت. جهانیان را به این مسأله واقف ساخت که فلسفه امامت و رهبری از اصول شناخته شده تشیع و از مبانی اصیل اسلامی است که با رعایت آن حکومت اسلامی برقرار می‌گردد، آن‌گونه که در صدر اسلام رسول اعظم الهی (صلی الله علیه و آله) و امیرمؤمنان علی (علیه السلام) با تکیه به این اصل، حکومت اسلامی را بنیاد نهاده و حیات سیاسی اسلام را استمرار بخشیدند.[xcvi]

تأسیس کتابخانه توسط علامه امینی

صاحب الغدیر سال ۱۳۷۳ قمری، هشت سال پس از انتشار نخستین جلد «الغدیر» به تأسیس کتابخانه‌ای اقدام نمود که نام آن‌را «مکتبة الامام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)» نهاد و در روز عید غدیر افتتاح کرد.

آغاز فعالیت این کتابخانه با ۴۲۰۰۰ جلد کتاب خطی و چاپی بود.

برای این کتابخانه نسخه‌های خطی از کتابخانه‌های معتبری تهیه شد که شماری از آن‌ها به قرار زیر می‌باشند:

کتابخانه ناصریه، ۰۰۰/ ۳۰ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه مدرسة الواعظین، ۰۰۰/ ۲۰ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه سلطان المدارس، ۰۰۰/ ۵ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه معتاز العلماء، ۰۰۰/ ۱۸ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه فرنگی محل، ۰۰۰/ ۹ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه ندوة العلماء، ۰۰۰/ ۶۰ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه امیر الدولة، ۰۰۰/۱۱۰ جلد کتاب، لکنهو- کتابخانه دانشگاه اسلامی علیگره، ۰۰۰/ ۵۰۰ جلد کتاب، علیگره- کتابخانه عمومی رظلا، رامپو- کتابخانه خدابخش، ۰۰۰/ ۵۰ جلد کتاب، پتنه- کتابخانه عمومی دانشگاه عثمانی، ۰۰۰/ ۱۱۱ جلد کتاب، حیدرآباد- کتابخانه عمومی آصفیه، ۰۰۰/ ۱۲۵ جلد کتاب، حیدرآباد- کتابخانه سالار جنگ، ۰۰۰/ ۵۲ جلد کتاب، حیدرآباد و این غیر از آن کتابخانه‌های خصوصی و عمومی است که در ایران و عراق دیده و استفاده شده بود.[xcvii]

پرورش محققان توسط علامه امینی

مرحوم حکیم‌زاده، در میان فضایل علامه امینی، بر کادرسازی و محقق‌پروری ایشان تاکید می‌کرد و می‌گفت: امینی، در حق محققانی که به کتابخانه می‌آمدند، پیوسته به من سفارش می‌کرد که هرچه می‌خواهند در اختیارشان بگذار، و من نیز از خدمت دریغ نداشتم. یکی از آن محققان، محمدباقر محمودی است که محقق کوشا و شهیر معاصر، و مصحح کتاب‌های «بحار الانوار» جلد مربوط به معاویه، «تاریخ ابن عساکر» جلد مربوط به امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) و آثار ماندگار دیگر است. آقای محمودی به کتابخانه می‌آمد و بر زمین می‌نشست و در میان انبوه کتاب‌هایی که درخواست می‌کرد و برایش می‌بردیم، غوطه می‌خورد و یادداشت برمی‌داشت، و بخشی عظیم از مایه‌ای که‌ اندوخته و یادداشت‌هایی که برداشته، از همان‌جا است.

حکیم‌زاده می‌افزود: علامه اسد حیدر (محقق بزرگ شیعه در نجف، و مؤ‌لف کتاب ارزشمند «الامام الصادق و المذاهب الاربعه»، در ۶ جزء) آن زمان که هنوز کار تأ‌لیف این کتاب را آغاز نکرده بود، برای نگارش مقاله‌ای مختصر راجع به امام ششم به کتابخانه آمد و از امینی درخواست رهنمود کرد.

امینی با لحنی دردمندانه از وی پرسید: «درباره پیشوای مذهب تشیع، چه چیزی می‌خواهی بنویسی؟ اگر می‌خواهی، هم‌چون برخی کسان، چند کتاب را زیر و رو کنی و با رونویسی از آن‌ها و افزودن و کاست‌هایی از خویش، کتاب یا مقاله‌ای سر هم آوری و به خامه چاپ سپاری؟ بهتر است این کار را وانَهی و به کار دیگر پردازی، که هم تکرار مکررات است و هم شأن امام فراتر از این‌گونه کارهای خُرد و تُنُک‌مایه می‌باشد، و مرا نیز با تو کاری نیست، ولی اگر می‌خواهی کاری کارستان کنی و در اعماق زمان و زندگی پربار آن امام هُمام فرو روی و برای دستیابی به حقایق مکتوم حیات علمی و سیاسی وی، به همه‌جا سر کشی و همه متون و مآخذ کهن را ببینی و بکاوی، اهلا و سهلا؛ کاری نیکو و بجاست و من نیز به قدر وسع خویش، در خدمت تو خواهم بود!..» .

این سخن امینی، فکر و ذهن اسد حیدر جوان را سخت تکان داد و از همان‌جا،‌ اندیشه نگارش کتاب چند جلدی و مهم «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» را در سر وی‌ انداخت. خود وی بعدها می‌گفت: امینی مرا به این راه کشانید.[xcviii]

تشکیل‌ خانه نویسندگان توسط علامه امینی

تجربه علّامه، ایشان را بر آن داشت که برای پیـشرفت تـحقیقات علمی، مرکزی را به نام «خانه نویسندگان» تاسیس‌ کند‌. در نتیجه تصمیم داشت تا‌ در‌ کـنار کـتابخانۀ‌ امـیر‌المؤمنین (علیه‌السّلام) در نجف – که خود ایشان مؤسس آن بود– محلی زیبا، بهداشتی و مدرن ساخته شود که به هـمه وسـایل مجهز شده و اتاق‌های‌ متعددی‌ داشته باشد که هر‌ یکی‌ در اختیار محققان و نـویسندگان قـرار گـیرد و تمام نیازهای شخصی محقق تامین شود. هم‌چنین در هر اتاق یک قفسه از کتاب‌های اولیه و مراجعِ ضـروری رشـتۀ کـار محقق گذارده شود و هر اتاق‌ دارای‌ یک خادم باشد و در هر اتاق یـک دوره فـهرست کتابخانه گذارده شود تا محقق، هر کتابی را خواست از کتابخانه بگیرد و اگر به کتابی نیاز پیدا کـرد کـه در کتابخانه‌ نبود‌ از جای‌ دیگری تامین شود و در اختیار ایشان قرار گیرد.[xcix]

تحقیقات علمی علامه امینی

علامه امینی با حضور ذهن بسیار،  انس شدید به مطالعه، علاقه وافر به پژوهش، دست به تحقیق زد که خوشبختانه حاصل آن به صورت آثار گرانسنگی چون الغدیر و شهداءالفضیله در اختیار ما است.

امینی تحقیقات و مطالعاتش در نجف را؛ از کتابخانه حسینیه شوشتری‌ها آغاز کرد که در آن زمان تنها کتابخانه عمومی نجف شمرده می‌شد و هزاران کتاب چاپی و خطی داشت. حضور مستمر علامه در کتابخانه عطش سیری‌ناپذیر وی برای پژوهش و تحقیق را فرو نمی‌نشاند. کتابدار کتابخانه را راضی کرد که هنگام رفتن در به روی وی ببندد و او را با کتاب‌ها تنها گذارد. کتابدار در لحظه تعطیل کتابخانه؛ در را به روی امینی قفل می‌کرد و او در میان کتاب‌ها غوطه می‌خورد و غرق در مطالعه می‌شد.

شادروان حاج سید کاظم حکیم‌زاده کتابدار کتابخانه امینی در نجف اشرف نقل می‌کرد: ساعاتی که من در کتابخانه امیرالمومنین (علیه السلام) بیکار بودم و مراجعه کننده‌ای نداشتم. به خواندن کتاب می‌پرداختم. که امینی از راه رسید و گفت: هان! چه می‌خوانی؟ گفتم: جلد ششم کتاب شما؛ الغدیر است. گفت: بخوان که خدا می‌داند چقدر زحمت کشیده‌ام تا مطالب این کتاب‌ها را در آورده‌ام ! و افزود:  آن وقت‌ها در نجف نه پنکه بود و نه وسایل سرد کننده دیگر در آن شرایط سخت من هر روز برای مطالعه به حسینیه شوشتری‌ها می‌رفتم که تعدادی کتب ارزشمند کهن در آن یافت می‌شد. زمانی که کتابخانه تعطیل می‌شد به کتابدار می‌گفتم: مطالعه من تمام نشده‌است؛ تو می‌خواهی بروی برو، ولی اجازه بده من بمانم و مطالعه‌ام را ادامه بدهم. او درب حسینیه را می‌بست و می‌رفت و مرا در کتابخانه تنها می‌گذاشت و من ساعت‌های دراز روی کتاب‌ها می‌افتادم و مطالعه می‌کردم و یادداشت بر می‌داشتم. غرق شدن در مطالعه مرا به‌کلی از گذشت زمان غافل می‌ساخت و تنها زمانی به خود می‌آمدم که می‌دیدم قالیی که روی آن نشسته ام (از ریزش مداوم عرق) کاملا خیس شده و بدنم (هم‌چون بیمار تب‌دار) از گرمای شدید فضای بته کتابخانه یک پارچه آتش می‌نماید!. . . .[1]

سفرهای تحقیقی و تبلیغی‌ علامه امینی

از ویژگی‌های بارز امینی، سفرهای پربارش به شهرها و کشورهای اسلامی است که با اهداف علمی فرهنگی اصلاحی و تبلیغی زیر انجام می‌گرفت: تحقیق و پژوهش در کتابخانه‌ها و یادداشت‌برداری و استنساخ از کتب شیعه و سنی (به‌ویژه مآخذ خطی کهن) برای الغدیر و سایر آثار خویش، برخورد و ملاقات با استادان حوزه و دانشگاه، اصلاح و ارشاد مردم، تربیت اهل علم و تا‌ثیر در آنان، و گاه نیز اقامه جماعت، ایراد سخنرانی برای توده مردم و نیز دانشگاهیان، القای بحث و ایجاد زمینه‌های فکری در مسائل مربوط به فلسفه حکومت در اسلام و ابلاغ پیام غدیر.[c]

شهرهایی که علامه به آن‌ها سفر کرده، گذشته از شهرهای عراق، از قرار زیر است: حیدرآباد دکن، علیگره، بمبئی، لکهنو، کانپور، پتنه، رامپور، جلالی (در هند)، اصفهان، قم، مشهد، همدان، کرمانشاه، تبریز، بیروت، دمشق، مکه، مدینه، فوعه، کفریه، معره مصرین، نبل، حلب و…، که گزارشی از این سفرها انتشار یافته‌است.[ci] وی در این سفرها «همواره مورد تجلیل عالمان مذاهب قرار می‌گرفت. استادان دانشگاه‌ها به استقبال او می‌شتافتند. دانشمندان و مدیران کتابخانه‌ها از سنی و شیعه از سر اخلاص وسایل تحقیق را در اختیار او می‌گذاشتند. عالمان سنت با او تماس می‌گرفتند. شاعران در گرامیداشت او خطابه‌ها می‌سرودند. متصدیان کتابخانه‌ها، نشریات و فهرست کتابخانه‌های خویش را به او تقدیم می‌کردند».[cii]

اطراف و اکناف ایشان را جهت سخنرانى دعوت نمودند؛  لذا مسافرت‌هاى علمى ایشان که اجابت این دعوت‌ها بود، در مرحله اول براى یافتن مآخذ بیشتر جهت «الغدیر» بود و در مرحله دوم به‌نوعى ترویج و معرفى آن محسوب مى‌شد؛ اما تفصیل این مسافرت‌ها:

1 . مسافرت از نجف به کرمانشاه و خراسان، در سال 1365 قمری؛

2 . سفر به حج در سال 1375 قمری، براى دومین بار (ایشان در سال 1355 قمری، براى اولین بار به سفر حج مشرف شده بودند)؛

3 . سفر یک‌ماهه به اصفهان و سپس نجف‌آباد، در سال 1376 قمری (این سفر با استقبال مردم و منبرهاى عالى ایشان همراه بود)؛

4 . سفر چهارماهه به هند، در سال 1380 قمری (جلد اول «ثمرات الأسفار إلى الأقطار» محصول این مسافرت است)؛

5 . سفر چهارماهه به سوریه، در سال 1384 قمری (جلد دوم «ثمرات الأسفار إلى الأقطار» محصول این مسافرت است)؛

.6 سفر بیست و پنج روزه به ترکیه، در سال 1388 قمری.[ciii]

به عنوان یکی از مهم‌ترین و پربارترین سفرهای امینی (از حیث تبلیغی)، باید از سفر مشهور وی به اصفهان یاد کرد که با منبرهای پرشور او در شرح فضائل و مقامات امیرمؤ‌منان علی (علیه‌السلام) (با استناد به مآخذ مهم اهل‌سنت)، و رد شبهات و تحریفات دشمنان آن حضرت در این زمینه، همراه بود. آیت‌الله حاج سید حسن فقیه امامی نقل می‌کند: ایشان یک ماه اصفهان ماندند و منبر رفتند: ده‌ شب در مسجد سید، ده جلسه در مسجد نو، و ده‌ شب هم در مسجد جامع. آقایان علما به خاطر شدت علاقه‌شان به این مرد، همگی مساجدشان را تعطیل کردند و در مسجد جامع، نماز جماعتی به امامت علامه امینی تشکیل شد که تا الان به یاد ندارم نماز جماعتی به آن شکوه در اصفهان برگزار شده‌باشد. تصور کنید، از محراب مسجد جامع تا بیرون مقبره علامه مجلسی (قدس‌سره)، جمعیت بود! و پس از نماز هم منبر می‌رفتند… .[civ]

ویژگی‌های اخلاقی علامه امینی

امینی به عبادت و راز و نیاز، نمازهای مستحبی و قرآن خواندن، بسیار مشتاق بود؛ نماز شب می‌خواند و پس از نماز صبح، یک جزء کامل قرآن را با تدبر تلاوت می‌کرد.[cv] گفته شده امینی ۴۰ سال در نجف ساکن بود و خانه شخصی نخرید؛[cvi] لذا امینی را مصداق آیه شریفه «يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ»،[cvii] دانسته‌اند.[cviii]

در ذیل به برخی از سجایای اخلاقی وی اشاره می‌شود.

  1. گـریز از‌ مدح و تمجید

استاد حـسان می‌نویسد: «در ایامی که مرحوم علّامه در ماه محرم، در مشهد مقدس سخنرانی‌ داشتند، روزی بعد از تمام شدن مـنبر، پسـر بچه کوچکی، بلند‌ شد‌ و قصیده‌ای‌ در مـورد شـب یـازدهم مـحرم خـواند، مردم گریه کـرده و خـود علّامه با صدای بلند ضجه می‌زدند. وقتی ‌قصیده‌ تمام می‌شود، حضرت علّامه می‌خواهند، شاعر نوجوان را مـلاقات کـنند. در نـتیجه بنده‌ (همان‌ شاعر‌ نوجوان) به ملاقات‌ ایـشان رفـتم کـه از آن زمـان تـا وفـاتشان ملازم بودم. در نوبت‌ دیگر، که به همراه دوستان به استقبال علّامه رفته‌بودیم، اشعاری را در‌ مدح ایشان قرائت کردم‌ و انتظار‌ تشویق و تشکر را داشتم، اما علّامه، نظر تندی بـه من کرد و فرمود: «حسان، اگر به جای مدح من امام زمان (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را مدح می‌کردی به اجر معنوی بزرگی دست می‌یافتی».

گفتم‌: «من شما را، به خاطر خدمتی که بـه اهل بیت (علیهم‌السّلام) نموده‌ای و به خاطر اخلاصی که در این راه دارید، مدح کردم. پس مدح شما، مدح اهل بیت (علیهم‌السّلام) است».[cix]

  1. تـوسل و عبادت

در صورتی که بدانیم، علّامه‌ امینی (رحمة‌الله‌علیه) به عشق هم‌جواری حرم امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) از شهر تبریز به سوی نجف اشرف هجرت کرده‌اند، شاید بتوانیم به عشق ایشان به آن امام همام (علیه‌السّلام) پی‌بـبریم.

عـلّامه، شخصیتی‌ الهـی‌ و ملکوتی داشت. بزرگمردی بود که نشستن و برخاستن و نوشتن وی برای خدا بود؛ به‌درستی باید او را مجسمه تقوا بـه حساب آورد. علّامه بسیار بر قرائت قرآن حریص بود و نزدیک‌ صبح‌ بـرای نماز شب بلند می‌شد و بعد از فریضۀ صبح، شروع به قرائت قرآن می‌کرد؛ به گونه‌ای که در هر روز یک جزء از قرآن را قـرائت ‌ ‌مـی‌کرد.

آیت‌الله سید‌ مرتضی‌ نجومی می‌نویسد: «در عمرم کسی را مثل علّامه امینی که با حضور قلب نماز بخواند، ندیدم».

علّامه امینی، با آن مشغله‌ای که داشت، وقتی ماه رمضان می‌رسید بیش‌تر‌ کارهایش‌ را‌ تـعطیل می‌کرد و مشغول عبادت می‌شد‌. وی‌ در‌ ماه مبارک رمضان، پانزده مرتبه ختم قرآن مـی‌کرد، و ثواب چهارده مرتبه‌اش را هـدیه بـه چهارده معصوم و ثواب یک مرتبه‌اش را به‌ روح‌ پدر‌ و مادرش هدیه می‌کرد.

وی هنگام زیارت حرم علوی‌، با‌ خضوع و خشوع فراوان وارد حرم می‌شد و در داخل حرم نیز فقط توجهش به سوی حضرت (علیه‌السّلام) بود. او روبه‌روی ضریح‌ می‌نشست و در حالی که قطرات اشک از چشمان مبارکش جاری‌ بود، شروع به زیارت می‌کرد.

حجت الاسلام آخوندی می‌نویسد: «خصایص علّامه امینی، تضرع و معنویتش را در کم‌تر‌ عالمی‌ دیدم‌. در ایام عاشورا و فاطمیّه، حـال عـلّامه متغیّر شده و با صدای بلند‌ گریه‌ می‌کرد.[cx]

  1. شجاعت

یکی از مسائلی که برای مبلغ، می‌تواند آموزه‌ای ارزشمند را به همراه داشته باشد‌، وجود‌ پر‌رنگ صفت شجاعت است؛ زیرا بسیاری از کارهای تبلیغی در نـبود شـجاعت‌، ظهور‌ و بروز‌ نمی‌یابد. مرحوم علّامه در این مورد حظّی وافر داشت. خود آن دانشمند در این‌باره‌، خاطره‌ای‌ را نقل می‌کرد که به شرح ذیل است:

«وقتی مشرف به حج بیت‌الله‌ شـدم‌، در شب ترویّه از مکه به طرف عرفات حرکت کردم، و شب را در‌ صحرای‌ منی ماندم و بعد از نماز صبح روز عرفه به سوی عرفات حرکت کردم. وقتی به‌ صحرای‌ عرفات رسیدم، دیدم که صحرا پر از جمعیت اسـت و از کـثرت جـمعیت، جایی برای‌ سکونت‌ و نصب‌ خـیمه نـیست، ‌امـا در گوشۀ بیابان، جایی خلوت است و معلوم است که این مکان، مخصوص‌ ملوک‌ و اشراف عربستان است. به آن شخصی که اثاث مرا حـمل مـی‌کرد، گـفتم‌: «وسایل‌ را‌ به آن مکان ببرد». وقتی به آن مکان رسـیدیم بـه مکاری گفتم که وسایل مرا‌ همین‌ مکان‌ زمین بگذارد و اجرت او را پرداخت کردم و او رفت. سپس من شروع‌ کردم‌ به نـصب خـیمه. یـکی از مأموران با صدای بلند فریاد می‌زد و مرا از نصب خیمه در‌ آن مکان منع می‌نمود. من نیز بدون توجه به کار خود ادامه دادم‌. وقتی‌ دید که من به او تـوجهی نـمی‌کنم‌، بـه‌ طرف‌ من آمد و دست مرا گرفت تا مانع‌ از‌ نصب خیمه شـود. گـفتم: «چه می‌خواهی؟ و چرا مانع از نصب خیمه می‌شوی؟» گفت: «ممنوع است‌.» گفتم‌: «چرا؟» گفت: «مگر نمی‌بینی این‌جا خیمه‌های‌ امیر‌ نـصب شـده‌ اسـت». وقتی‌ این را شنیدم؛ با صدای بلند‌ فریاد‌ زدم –تا هر که داخل خـیمه اسـت بـشنود – با حالت تعجب: «گفتی‌ امیر؟! ! »

به‌ امیرت بگو: «از سرزمین ما بیرون‌ برود. این سرزمین بـندگان‌ اسـت‌ و بـرای امراء و رؤسا در این‌جا‌ مکانی‌ نمی‌باشد». مأمور نظامی ترسید و آن‌چه در دستش بود، افتاد و رفت تـا کـلام مرا‌ به‌ امیرش برساند. بدین‌طریق علّامه‌، بدون‌ مزاحمت‌ به برنامه‌های عبادی‌ و مـعنوی‌ حـجش مـی‌پردازد».[cxi]

  1. ‌امـانتداری

از صـفات دیگری که باعث شد کتاب شریف الغدیر جایگاه حقیقی‌اش را در میان مسلمانان به‌دسـت آورد، ‌امـانتداری‌ علامه‌ بود؛ زیرا در نقل مـطالب از عـامه و خاصه هـیچ‌گـونه تـصرفی روا نمی‌داشت. صاحب الغدیر، توجه زیادی بـه‌ ایـن مسأله داشت؛ زیرا در‌ کتبی‌ که پایۀ آن‌ها بر نقل‌ استوار‌ است، تـنها جـوهره اصلی و مایه وثوق، امانت است و عـلّامه در سراسر کتابش، به‌ ایـن صـفت، ملتزم بوده‌است، و هرگز مـطلب تـحریف شده‌ای را از‌ ایشان‌ نمی‌توان یافت. از این‌ جهت‌، استاد علاءالدین از علمای الازهر، همواره آرزوی دیدن نـویسنده الغـدیر را داشت و در روزنامه‌های پر تیراژ قاهره بـه مـعرفی و دفـاع از کتاب‌ الغدیر پرداخت. عـلما و مـراجع نجف نیز، ترویج الغـدیر را‌ وظـیفۀ‌ خود دانستند. امانتداری وی در حدّی بود که اگر در مطلبی، نوشته بود: «علی کرَّم الله وجهه» هـمان را نـقل می‌کرد و همین صفت در علّامه بود کـه بـاعث درخشش الغدیر‌ شـد.‌[cxii]

  1. اهمیت به جهان‌شناسی و انسان‌شناسی

علامه امینی پس از سفر پژوهشی به هند گفته‌بود اگر من مرجع بودم و وجوهات شرعی به دست من می‌رسید، همه را به طلاب می‌دادم تا سفر کنند، حرکت کنند، می‌گفتم: این هزینه! بروید و جهان را و انسان را بشناسید.[cxiii]

خستگی ناپذیر بودن علامه امینی

علامه امینی وقتی به نگارش کتاب اشتغال داشت، به حدی در تفکر و مطالعه مستغرق می‌شد که ساعت‌ها می‌گذشت و هیچ‌گونه احساس گرسنگی و تشنگی نمی‌کرد.[cxiv] به گفته آیت‌الله خزعلی: زمانی که از سفر علمی و تحقیقی چندماهه‌اش به هندوستان بازگشت، از وی پرسیدند: هنگام اقامتتان در هند، با گرمای آن کشور چه می‌کردید؟! لختی تأ‌مل کرد و سپس گفت: عجب، اصلا متوجه گرمای آن‌جا نشدم!

فرزند ایشان نیز می‌گوید: شب‌ها حدود ساعت ۹ و ۱۰ که می‌شد بچه‌ها گرسنه‌شان می‌شد و احتیاج به غذا داشتند. مرحوم علامه دستور فرموده بودند که ناهار و شام بچه‌ها را به موقع بدهید و منتظر حضور من بر سر سفره نباشید؛ لذا مادرم، شام بچه‌ها را می‌داد و ما می‌خوابیدیم و ایشان در کتابخانه مشغول مطالعه بودند. مادرم غذا را در ظرفی روی چراغ می‌گذاشت که ایشان پس از مطالعه صرف کنند، ولی صبح که ما می‌رفتیم، می‌دیدیم غذا به همان حالت روی چراغ مانده و از بین رفته است.[cxv]

در سفر سوریه روزی ۱۸ ساعت کار می‌کرد و مطلب می‌نوشت. معمولا افراد در تابستان برای استراحت به سفر می‌روند و کمتر کار می‌کنند، اما او، در سفر و حَضَر کار می‌کرد. در سوریه، کلید کتابخانه طاهریه (المکتبه الظاهریه) را به او داده بودند، صبح‌ها به آن‌جا می‌رفت و تا غروب یکسره کار می‌کرد. در آن کشور، گذشته از عکسبرداری بیش از ۵۰ کتاب خطی، کتاب خطی منحصر به فردی را شخصا در طول سه ماه به خط خود استنساخ کرد که هم‌اکنون در کتابخانه امیرالمؤ‌منین در نجف اشرف موجود است.[cxvi]

دکتر سید جعفر شهیدی که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل می‌کند که روزی علامه امینی به من گفت: «برای تألیف الغدیر ده هزار جلد کتاب خوانده‌ام».

وی در ادامه سخن می‌گوید: «او مردی گزافه‌گو نبود. وقتی می‌گفت کتابی را خوانده‌ام، به‌درستی خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود».[cxvii]

علامه پس از بررسی اسناد حدیث غدیر و اثبات واقعه مهم عصر نبوی، شاعران چهارده قرن را که از سفره قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم یادی از نام‌آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوی کرده‌باشد و هم فضایل امام علی (علیه‌السلام)، وصی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را به اثبات رساند. وی ادب متعهد شیعی را یکی دیگر از حجت‌های واقعه غدیر دانست و برای فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضیلت سال‌ها تلاش پیگیر نمود. تا علاوه بر گردآوری شعر حماسه سرایان غدیر، اشتباهات عمدی محققان مغرض را بر ملا سازد.[cxviii]

عشق علامه امینی به قرآن و عترت پیامبر (علیهم السلام)

امینی به خواندن قرآن و ادعیه و نمازهای مستحبی علاقه‌ای در حد ولع داشت. رسم هر روزه وی چنین بود: زمانی‌که سپیده نزدیک می‌شد برای ادای نماز شب از جای بر می‌خاست و تهجد شبانه را به انجام فریضه صبح در لحظات آغازین سپیده دم پیوند می‌زد. آن‌گاه به قرائت قرآن می‌پرداخت و یک جزء کامل از آن را بر می‌خواند. خواندن قرآن نیز با تدبر و تأمل در مفهوم آیات و توشه‌گیری از دلایل و براهین آن همراه بود.

در پایان صبحانه می‌خورد و عازم کتابخانه خاص خود می‌شد و به مطالعه می‌پرداخت تا آن‌که شاگردانش نزد وی می‌آمدند تا از بیان شیرین نظریات صائب و آراء آزاد منشانه‌اش بهره گیرند. این چنین مستمراً به تدریس و بحث اشتغال داشت تا بانگ اذان ظهر مأذنه‌ها برمیخاست در این هنگام مهیای انجام فریضه می‌شد، سپس ناهار می‌خورد و ساعتی می‌خوابید و مجدداً تلاش علمی در کتابخانه را از سر می‌گرفت و تا نیمه شب ادامه می‌داد!

امینی وصیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حدیث مشهور «ثقلین» مبنی بر لزوم تمسک هم‌زمان امت به قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) را پیوسته در گوش داشت و به‌راستی دلباخته خاندان عصمت بود. به گفته مرحوم حکیم زاده: امینی دائم الوضوء بود و صبح‌ها هر روز به حرم حضرت امیر (علیه السلام) مشرف می‌شد و سپس به کتابخانه می‌آمد.

افزون براین هرزمان نیز که حاجتی داشت دنبال مطلبی در کتابی می‌گشت و پیدا نمی‌کرد یا درجست‌وجوی کتابی به این سو و آن سو پرسه می‌زد و نمی‌یافت و برای یافتن مقصود خود به مولا علی (علیه السلام) متوسل می‌شد و از رهگذر لطف مولا مقصودش برآورده می‌شد یا مطلبی را کشف می‌نمود فوراً عبا بر دوش می‌افکند و به قول خود برای تشکر از مولا به حرم می‌رفت.

امینی به نقطه کمال عشق و فنای عاشق در یاد و نام معشوق رسیده بود و در برابر محبوب قدسی برای خود هیچ‌چیز نمی‌خواست.

با آن عشق و ارادت که امینی به آل الله (علیهم السلام) داشت شگفت‌انگیز نیست اگر ببینیم که عنایت آن بزرگواران چونان خورشید بر مسیر زندگی او می‌تابید و شدت این تابش گاه به حدی بود که گوئی می‌خواستند به همگان بفهمانند که ما امینی را دقیقاً زیر نگاه پر مهر خویش داریم. در این باره داستان‌های شگفتی وجود دارد که شرح آن فرصتی دیگر می‌طلبد.[cxix]

 

کتاب نامه مقاله علامه امینی

  1. قرآن کریم.
  2. اخوان ثالث، مهدی؛ گزینه اشعار؛ بی‌نا، بی‌جا، ۱۳۷۹ش.
  3. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر؛ ترجمه: گروهی از مترجمان؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  4. امینی، عبدالحسین؛ الغدیر؛ ترجمه: واحدی، محمدتقی و دیگران؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  5. امینی، عبدالحسین؛ مقدمه شهداء الفضیله؛ نجف، بی‌نا، بی‌جا، ۱۳۵۵ ق.
  6. امینی، عبدالخسین؛ الغدیر؛ بی‌نا، بی‌جا، ۱۳۶۸ش.
  7. امینی، عبدالخسین؛ شهداء الفضیلة؛ مقدمه: عاملی، محمد خلیل الزین؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  8. امینی، محمد؛ سیری در الغدیر؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  9. بنیاد محقق طباطبایی؛ آیةالله شیخ عبدالحسین امینی نجفی (علامه امینی)، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  10. حسینی دشتی، سید مصطفی؛ معارف و معاریف؛ بی‌نا، بی‌جا، ۱۳۷۹ش.
  11. حکیمی، محمدرضا؛ «علامه امینی»؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  12. حکیمی، محمدرضا؛ حماسه غدیر؛ بی‌نا، بی‌جا، ۱۳۸۶ش.
  13. حکیمی، محمدرضا؛ فریاد روزها؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  14. حوزه نت.
  15. خامنه‌ای، سید علی؛ بیانات در جمع روحانیون استان «کهگیلویه و بویراحمد» در آستانه‌ی ماه محرم ۱۳۷۳/۰۳/۱۷.
  16. خامنه‌ای، سید علی؛ بیانات در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.
  17. دانشنامه اسلامی.
  18. سایت آخرین خبر.
  19. سایت اسلام آیین براذری.
  20. سید کباری، سید علی‌رضا؛ «علامه امینی، غواص غدیر»؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  21. سید کباری، سید علی‌رضا؛ گلشن ابرار؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  22. شاکری، حسین؛ ربع القرن مع العلامه؛ بی‌نا، بی‌جا، ۱۴۱۷ق.
  23. شهیدی، سید جعفر؛ «تطور مذهب شیعه و امینی مجدد مذهب»؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  24. صاحبی، محمدجواد؛ اندیشه اصلاحی در نهضت‌های اسلامی؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  25. صدوق، محمد بن علی؛ اعتقادات؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  26. صفاخواه، محمدحسین؛ قطره‌ای از دریا؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  27. طباطبایی، سید عبدالعزیز؛ الغدیر فی التراث الاسلامی؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  28. لطفی، مهدی؛ علامه امینی جرعه‌نوش غدیر؛ بی‌نا، بی‌جا، ۱۳۷۹ش.
  29. لنکرانی، حسین؛ به روایت اسناد ساواک؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.
  30. مجله کوثر؛ سال اول، شماره دوم.
  31. محمدی، سرمد؛ «الغدیر فی الکتاب»؛ بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا..
  32. مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ نهضت روحانیون ایران؛ بی‌نا، چاپ ۲، تهران ۱۳۷۷.
  33. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.
  34. وب سایت رسمی علامه امینی.
  35. ویکی شیعه.
  36. ویکی فقه.
  37. یادنامه علامه امینی، به اهتمام دکتر شهیدی و محمدرضا حکیمی، مقدمه حکیمی تحت عنوان «علامه امینی».
  38. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت.
  39. . https://www.jahannews.com/analysis/385740—–

[1] . حوزه نت.

[i]. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰؛ ویکی شیعه.

[ii]. معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰؛ حکیمی، محمدرضا، «علامه امینی»، ص نوزده؛ ویکی شیعه.

[iii]. سید کباری، سید علی‌رضا، گلشن ابرار، ج ۲، ص ۷۲۷؛ دانشنامه اسلامی.

[iv]. لطفی، علامه امینی جرعه‌نوش غدیر، ص ۶۳.

[v]. ویکی شیعه.

[vi] . محمدی، سرمد، «الغدیر فی الکتاب»، ج ۱۲، ص ۳۹.

[vii]. همان، ص ۳۹ و ۴۰.

[viii].  سید کباری، سید علی‌رضا، «علامه امینی، غواص غدیر»، ص ۴۴.

[ix]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.

[x]. حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰؛ حکیمی، محمدرضا، «علامه امینی»، ص نوزده؛ ویکی شیعه.

[xi]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.

[xii]. حوزه نت.

[xiii]. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰؛ ویکی شیعه.

[xiv]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی؛ ویکی فقه.

[xv]. وب سایت رسمی علامه امینی.

[xvi]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی؛ ویکی فقه.

[xvii]. امینی، عبدالحسین، ترجمه الغدیر، واحدی، محمدتقی و دیگران، ج ۱، ص ۱۵۴.

[xviii]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.

[xix]. حوزه نت.

[xx]. همان.

[xxi]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی، ویکی فقه.

[xxii]. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰؛ ویکی شیعه.

[xxiii]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی؛ ویکی فقه.

[xxiv]. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰؛ حکیمی، محمد رضا، «علامه امینی»، ص نوزده؛ ویکی شیعه.

[xxv]. سایت آخرین خبر..

[xxvi]. همان.

[xxvii].  همان.

[xxviii]. حوزه نت.

[xxix]. https://www.jahannews.com/analysis/385740—– ذکر علامه امینی در لحظات آخر عمر.

[xxx]. امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص ۸.

[xxxi]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج ۱، ص ۱۵۶ و ج ۲، ص ۲۵؛ امینی، عبدالحسین، ترجمه الغدیر، گروهی از مترجمان، ج ۱، ص ۱۷-۱۶ و ص۱۵۴ و ج ۳، ص ۴۳-۴۴؛ صدوق، محمد بن علی، اعتقادات، ص۱۱۰؛ امینی، عبدالحسین، شهداء الفضیلة، مقدمه استاد دانشمند شیخ محمد خلیل الزین عاملی، ص ۴-۷؛  صاحبی، محمدجواد، اندیشه اصلاحی در نهضت‌های اسلامی، ص ۲۰۸ – ۲۰۹؛  حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص ۴۸۰؛ حکیمی، محمدرضا، فریاد روزها، ص ۲۴؛ سید کباری، سید علی‌رضا، گلشن ابرار، ج ۲، ص ۷۲۶؛ مجله کوثر، سال اول، شماره دوم، ص ۴۲.

[xxxii]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.

[xxxiii]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۱۵.

[xxxiv]. حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص ۳۴۵؛ ویکی فقه.

[xxxv]. حوزه نت.

[xxxvi]. گاه‌شمار زندگی عبدالحسین امینی.[xxxvi]

[xxxvii]. سید کباری، سید علی‌رضا، گلشن ابرار، ج ۲، ص ۷۲۷؛ دانشنامه اسلامی.

[xxxviii]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۴-۳، ۱۲ تیر ۶۷، اظهارات دکتر محمدهادی امینی؛ یادنامه علامه امینی، به اهتمام دکتر شهیدی و محمدرضا حکیمی، مقدمه حکیمی تحت عنوان «علامه امینی»، ص ۱۹.

[xxxix] . حسینی دشتی، سید مصفی، معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰؛ حکیمی، محمد رضا، «علامه امینی»، ص نوزده؛ ویکی شیعه.

[xl]. امینی، عبدالحسین، مقدمه شهداء الفضیله؛ ویکی فقه.

[xli] . سید کباری، سید علی‌رضا  «علامه امینی، غواص غدیر»، ص ۴۳ و ۴۴.

[xlii]. همان؛ ویکی شیعه.

[xliii]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.

[xliv]. حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۰.

[xlv]. سیدکباری، سید علی‌رضا، «علامه امینی، غواص غدیر»، ص ۴۴؛ ویکی شیعه.

[xlvi]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.

[xlvii] . محمدی، سرمد، «الغدیر فی الکتاب»، ج ۱۲، ص ۳۹.

[xlviii]. همان، ص ۳۹ و ۴۰.

[xlix]. شهیدی، سید جعفر، «تطور مذهب شیعه و امینی مجدد مذهب»، ص ۶۹۴.

[l]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.

[li]. امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص ۲۶ – ۲۵، به نقل از خود علامه.

[lii]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۵.

[liii]. امینی، محمد، سیری در الغدیر، ص ۷ – ۸.؛ ویکی فقه.

[liv].  سید کباری، سید علی‌رضا، «علامه امینی، غواص غدیر»، ص ۴۴.

[lv]. همان؛ حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج ۲، ص ۵۵۱.

[lvi]. ر ک: «علامه امینی، غواص غدیر»، ص ۴۴.

[lvii]. لطفی، مهدی، علامه امینی جرعه‌نوش غدیر، ص ۵۷.

[lviii]. حکیمی، محمد رضا، حماسه غدیر، ص ۳۲۳.

[lix]. علامه امینی جرعه‌نوش غدیر، ص ۵۹.

[lx]. حماسه غدیر، ص۳۲۳.

[lxi]. حکیمی، محمد رضا، «علامه امینی»، ص ۲۴.

[lxii]. حماسه غدیر، ص ۳۲۳.

[lxiii]. ویکی شیعه.؛ ویکی فقه.

[lxiv]. بیانات رهبری در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.

[lxv]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.

[lxvi] . یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۶؛ ویکی فقه؛ حوزه نت.

[lxvii] . بیانات رهبری در جمع روحانیون استان «کهگیلویه و بویراحمد» در آستانه‌ی ماه محرم ۱۳۷۳/۰۳/۱۷.

[lxviii]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.

[lxix]. ویکی فقه.

[lxx] . مائده، ۶۷.

[lxxi]. مائده، ۵.

[lxxii]. معارج، ۱-۳.

[lxxiii]. مائده، ۵۵.

[lxxiv]. ویکی فقه.

[lxxv] . بنیاد محقق طباطبایی، آیةالله شیخ عبدالحسین امینی نجفی (علامه امینی)؛ ویکی شیعه

[lxxvi]. حکیمی، محمد رضا، «علامه امینی»، ص ۷۰؛ ویکی فقه.

[lxxvii]. ویکی فقه.

[lxxviii]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی.

[lxxix]. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج ۱، ص ۲۱.

[lxxx]. ویکی فقه.

[lxxxi] همان.

[lxxxii]. همان.

[lxxxiii]. همان.

[lxxxiv]. همان.

[lxxxv]. «علامه امینی»، ص ۲۷.

[lxxxvi]. اخوان ثالث، مهدی، گزینه اشعار، ص ۳۶۰؛ ویکی شیعه

[lxxxvii]. صفاخواه، محمدحسین، قطره‌ای از دریا، ج ۱، ص ۲۱-۱۶.

[lxxxviii]. طباطبایی، سید عبدالعزیز، الغدیر فی التراث الاسلامی، ص ۱۸۴-۱۸۵.

[lxxxix]. ویکی فقه.

[xc]. لطفی، مهدی، علامه امینی جرعه‌نوش غدیر، ص ۶۳.

[xci]. ویکی شیعه.

[xcii] . طبق تاریخ نگارش کتاب «حماسه غدیر» در مقدمه، ص ۱۶.

[xciii]. علامه امینی جرعه‌نوش غدیر، ص ۶۳.

[xciv] . لنکرانی، حسین، به روایت اسناد ساواک، ص ۳۲۲.

[xcv]. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نهضت روحانیون ایران، ص ۴۳۶.

[xcvi] . ویکی فقه.

[xcvii] . ویکی فقه.

[xcviii] . ویکی فقه و حوزه نت.

[xcix] . ویکی فقه

[c] . ر. ک: حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص ۳۳۷- ۳۳۸ و ۳۴۳ – ۳۴۱.

[ci] . همان، ص ۳۳۷- ۳۳۸ و ۳۴۳ – ۳۴۱.

[cii]. همان، حماسه غدیر، ص ۲۱۴.

[ciii]. مرکز تحقیقات کامپیوتر علم اسلامی

[civ]. ویکی فقه؛ حوزه نت.

[cv] . حکیمی، محمد رضا، حماسه غدیر، ص ۵۵۱.

[cvi]. شاکری، حسن، ربع القرن مع العلامه، ص ۲۸۳.

[cvii]. مائده، ۵۴.

[cviii]. حماسه غدیر، ص ۴۸۱.

[cix]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۲۲، خاطرات حسان.

[cx]. ویکی فقه.

[cxi]. همان.

[cxii]. همان.

[cxiii]. حماسه غدیر، ص ۲۸۵.

[cxiv]. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۵، اظهارات دکتر محمدهادی امینی.

[cxv]. ر. ک، همان.

[cxvi]. همان، ص ۱۹ – ۱۸، اظهارات حاج شیخ علی آخوندی، داماد علامه.

[cxvii]. سایت اسلام آیین براذری.

[cxviii]. ویکی فقه.

[cxix]. ویکی فقه و حوزه نت.