searchicon

کپی شد

مفهوم و حقیقت شفاعت

شفاعت در لغت

شفع، در لغت به معناى منضم كردن چيزى به چيزى دیگر است. و شفاعت، ضمیمه شدن فردی به فرد دیگری است، برای کمک گرفتن از وی و عمدتاً در جایی به کار می رود که کسی که از مقام بالاتری برخوردار باشد ضمیمه به فردی می شود که مقامش پایین تر از او است.[1]با توضیح بیشتر، شفاعت از مادۀ “شفع” به معنای “جفت”، ضمیمه کردن چیزی به مثل خودش، گرفته شده است. نقطۀ مقابل آن “وتر” به معنای “تک و تنها” است، سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قوی تر برای کمک به فرد ضعیف تر اطلاق شده است.

شفاعت در اصطلاح

شفاعت در اصطلاح، واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر – خواه در دنیا و خواه در آخرت- است.[2]

در حقيقت شخصى كه متوسل، به شفيع می شود نيروى خودش به تنهايى براى رسيدنش به هدف كافى نيست، لذا نيروى خود را با نيروى شفيع گره مى‏زند، و در نتيجه آن را دو چندان نموده، به آنچه مي خواهد نایل مى‏شود، به طورى كه اگر اين كار را نمى‏كرد، و تنها نيروى خود را به كار مى بست، به مقصود خود نمى‏رسيد، چون نيروى خودش به تنهايى ناقص و ضعيف و كوتاه بود.[3]

به عبارتی دیگر، شفاعت در عرف، به این معناست که شخص شفیع از موقعیت خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیر دستان، عوض کند که این کار، گاهی با استفاده از نفوذ یا وحشتی که از نفوذ او دارند و زمانی با استفاده از مسائلی عاطفی و یا با تغییر دادن فکر و نظر او دربارۀ مجرم و استحقاق او یا … صورت می گیرد و در تمام این موارد، شفاعت هیچ گونه دگرگونی و تغییری در روحیات و فکر و رفتار مجرم و متهم ایجاد نمی کند و تمام تأثیرها و دگرگونی ها مربوط به شخصی است که نزد او شفاعت می شود.

این نوع شفاعت در فرهنگ اسلام و قرآن مطلقاً معنا ندارد؛ زیرا نه خداوند اشتباهی می کند که بتوان نظر او را عوض کرد و نظر او را به سوی صواب راهنمایی کرد، و نه عواطفی به آن معنا که در انسان وجود دارد، در او وجود دارد تا بتوان آن را برانگیخت و نه نفوذ کسی را ملاحظه می کند و از کسی وحشتی دارد و پاداش و کیفری غیر عادلانه هم از او سر نمی زند تا بخواهیم آن را اصلاح نماییم.

اما آن شفاعتی که در فرهنگ اسلام و آیات قرآن مورد توجه قرار گرفته است، شفاعتی است که بر محور دگرگونی و تغییر موضع شفاعت شونده، دور می زند؛ یعنی شفاعت شونده، موجباتی را فراهم می آورد تا از یک وضع نا مطلوب و درخور کیفر بیرون آمده و به واسطۀ ارتباط با شفیع خود را در وضعیت مطلوبی قرار دهد که مستحق بخشودگی گردد. ایمان به چنین شفاعتی در واقع یک مکتب عالی تربیتی و وسیلۀ اصلاح افراد گناهکار و آلوده است؛ زیرا کسانی که مرتکب جرایم سنگینی شوند، اگر از یک سو گرفتار عذاب وجدان و از سوی دیگر گرفتار یأس و نومیدی از رحمت و بخشش خداوند شوند و راه بازگشت به هدایت را به سوی خود بسته یابند، عملاً حاضر به هیچ گونه تجدید نظر در اعمال خود نمی شوند؛ زیرا برای آن اثر و فایده ای تصور نمی کنند. بلکه برعکس گاهی ممکن است دست به طغیان گری و سرکشی بیشتری بزنند و یا گناه خود را به گردن جامعه بیندازند و بگویند این جامعه و شرایط آن بوده است که ما را به چنین وضعیتی رسانده است و بخواهند با انجام جنایت های بیشتری، از جامعه انتقام بگیرند و … . اما ایمان به شفاعت روزنۀ امیدی به روی آنها می گشاید و آنها را به کنترل خویش و تجدید نظر و حتی جبران گذشته تشویق می کند و همین باعث تربیت افراد خاطی و برقراری امنیت و آسایش در جامعه می شود.

از طرف دیگر چون شفاعت یک موضوع مطلق نیست و دارای قیود و شرایطی هم در بارۀ گناه و جرم، و هم در جهت شفاعت کننده و هم در جهت شفاعت شونده است، کسانی که معتقد به این اصل هستند برای این که از این فرصت گرانبها استفاده کرده و مشمول شفاعت قرار گیرند، ناگزیرند که شرایط آن را فراهم سازند و از گناهانی نظیر ظلم و شرک و … که مشمول شفاعت نمی شود، دوری کنند و یا رفتار خود را طوری تنظیم کنند که مورد عنایات شفاعت کنندگان قرار گیرند و….

همۀ اینها دلیل بر این است که شفاعت مورد عنایات آیات قرآن، یک وسیلۀ بسیار با ارزش در جهت تربیت و تزکیۀ افراد جامعه که هدف اصلی بعثت پیامبران الاهی است، می باشد.[4]

به بیان دیگر واژۀ شفاعت در محاورات عرفی بدین معنا به کار می رود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از کیفر مجرمی درگذرد یا بر پاداش خدمت گزاری بیفزاید. منتها در موارد متعارف، کسی که شفاعت شفیعی را می پذیرد ممکن است دلایلی داشته باشد که آن دلایل در بارۀ خدا مطرح نباشد.

شفاعت شفیعان مأذون از طرف خدای متعال، به واسطۀ ترس یا نیاز به ایشان نیست، بلکه راهی است که خود او برای کسانی که کمترین لیاقت دریافت رحمت ابدی را دارند گشوده و برای آن، شرایط و ضوابطی تعیین فرموده است.

البته واژۀ شفاعت در فرهنگ اسلامی گاهی به معنای وسیع تری هم به کار می رود و  ظهور هر تأثیر خیری در انسان به وسیله دیگری را نیزشامل می شود و اگر گفته می شود پدر و مادر نسبت به فرزندان و گاهی بالعکس، یا آموزگاران و ازشادگران نسبت به شاگردان شان و حتی مؤذن نسبت به کسانی که با صدای اذان او به یاد نماز افتاده و به مسجد رفته اند، شفاعت می کنند، در حقیقت، به این معناست که همان اثر خیری که در دنیا داشته اند به صورت شفاعت و دستگیری در قیامت، ظاهر می شود. و از این جهت استغفار برای گناهکاران در همین دنیا نیز نوعی شفاعت است و حتی دعا کردن برای دیگران و درخواست قضای حوایج شان از خدای متعال نیز در حقیقت از قبیل “شفاعت عندالله” به شمار می رود؛ زیرا همگی اینها وساطت نزد خدای متعال برای رساندن خیری به شخص دیگر یا دفع شری از او است[5].[6]


[1]راغب اصفهانى، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، ص 457، دارالعلم الدار الشاميه، دمشق بيروت، 1412 ق.

[2] نرم افزار پرسمان 2.

[3] طباطبائی، محمدحسین، ترجمه الميزان، موسوى همدانى، سيد محمد باقر، ج ‏1، ص 238، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1374 ش.

[4] – تفسیر نمونه، ج 1، ص 246- 223.

[5] آموزش عقاید، مصباح یزدی، ص482 و 483.

[6] براي آگاهی بیشتر، نک: تفسیر نمونه، ج 2 ، ص 267و ترجمۀ تفسیر المیزان ج1 ، ص 277- 239 ؛ نمایۀ: جایگاه شفاعت در قیامت، سؤال 440 (سایت: 470).