searchicon

کپی شد

مفهوم شناسی قم

چکیده مطالب

قم یکی از کلان ‌شهرهای ایران است که در ۱3۵ کیلومتری جنوب تهران پایتخت ایران واقع شده ‌است. در مورد بنای شهر قم اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند که این شهر پیش از دوره اسلامی وجود داشته و بعضی هم می‎گویند که شهر قم بعد از اسلام بنا گردیده است، برای قم چند معنا گفته شده است: الف. «برخیز»؛ ب. «روفتن (جارو کردن) خانه»؛ ج. «علف را با لب خوردن» و … .

در مورد وجه نامگذاری قم وجوهی بیان شده که برخی از آنها عبارتند از: 1. کوآنا یا قوآنا. 2. بر اساس گفته برخی قُم معرّب «کومه» است. 3. برخی نام این شهر را از ابتدا «قُم» به معنای «برخیز» (فعل امر عربی) دانسته اند. 4. برخی دیگر معتقدند قم معرب کُب است. 5. به گفته برخی دیگر قُم معرب «کُم» است.

قم دارای لقب ‌هایی است که شامل مفاهیم دينی و مذهبی مانند حرم اهل بیت (علیهم السّلام)، عشّ آل محمد (علیهم السّلام)، دارالمؤمنين، دارالعباده، دارالموحدين، دارالعلم، خاک فرج، مدينة المؤمنين‌، بلدة المؤمنين، هستند.

تعریف لغوی قم ‏

واژه «قم» در زبان عربی فعل امر حاضر مفرد از مصدر قیام و به معنای برخیز است. اما لغت شناسان برای معنای واژه قم معانی دیگری نیز ذکر کرده اند، از جمله: روفتن (جارو کردن) خانه؛ خوردن علف با لب؛ خوردن آنچه بر زمین است؛ خوردن آنچه بر سفره است؛ خشک شدن؛ و آبستن کردن (شتر نر) ناقه.[1]

نام های قم

قُمْ از شهرهای مرکزی ایران و مرکز استان و شهرستان قم است. این استان در سال ۱۳۷۵ شمسی به استان تبدیل شد.

در مورد نام قم بر این سرزمین خاص (شهر قم)، واژه های متعددی بیان شده و گفته شده واژه قم با توجه به تغییراتی که در این کلمات بوجود آمده، یا اینکه به دلیل وقوع فلان حادثه، این مکان چنین نامی یافته است. در این گفتار مختصر تنها به برخی از آنها اشاره می شود:

1. کوآنا یا قوآنا.[2]

2. کومه.[3]

3. کُب.

4. کُم.[4]

وجه نام گذارى قم

در وجه نامگذاری قم مواردی بیان شده است که از میان آنها به برخی اشاره می شود:

1. برخی آن را واژه ای عربی و از فعل امر«قُم» به معنای «برخیز» می دانند و در اثبات نظر خود به بعضی از روایات استناد می کنند.

امام صادق از پدران بزرگوارش (علیهم السلام) از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت می فرماید: «در شب معراج كه به سوى آسمان مى رفتم، جبرئيل مرا بر كتف راستش نشانده بود. در زمين جبل، بقعه اى ديدم از مشک خوشبوتر و از زعفران خوش­ رنگ تر، ناگاه ديدم پيرمردى كلاه درازى بر سر دارد. به جبرئيل گفتم: اين بقعه چيست؟ گفت: جايگاه شيعيان تو و شيعيان وصى تو؛ على (علیه السلام) است. گفتم: اين پيرمرد كيست؟ گفت: شيطان است. گفتم: از ايشان چه مى خواهد؟ گفت: مى خواهد آنان را از دوستى و ولايت امير المؤمنين (علیه السلام) باز دارد و به نافرمانى خدا و گناه دعوتشان كند. گفتم: اى جبرئيل ما را به آن مكان ببر. با حركتى سريع تر از برق ما را به آن­جا رسانيد. گفتم: يا ملعون، قم!؛  اى ملعون برخيز و برو، در اموال و اولاد و زنان دشمنان ايشان شركت كن؛ زيرا به راستى تو را بر شيعيان من و شيعيان على سلطنتى نيست. از اين رو آن مكان قم ناميده شد».[5]

2. یاری کردن امام مهدی (علیه السلام) توسط اهالی این شهر است. عفّان بَصری می گوید: «از امام صادق (علیه السلام) در مورد وجه نامگذاری قم پرسیدم. امام (علیه السلام) فرمود: آیا می دانی چرا قم را قم نامیدند؟ در پاسخ گفتم: خدا و رسول او و شما بهتر می دانید. فرمود: همانا بر قم این نام را نهادند؛ زیرا اهل قم با حضرت قائم آل محمد (علیهم السلام) می باشند و با آن حضرت قیام می کنند و بر آن استقامت دارند و حضرت را یاری خواهند کرد».[6]

3. منطقه قم محل جمع شدن آب ها؛ (آب تيمره[7] و انار) بوده است. حسن بن محمد بن حسن در کتاب تاریخ قم می نویسد: محل کنونی قم به دلیل پست، گود و پایین بودن، آبِ رودهای تیمره، اناربار و قم را در خودش جمع می کرد. از این رو به آن قم گفته اند. چون در زبان عربی محلّ جمع شدنِ آب را قُم می گویند. چنانکه قُمقُمه را نیز به این دلیل که مقداری آب در خودش جای می دهد، قمقمه گویند.[8]

ولی لازم به ذکر است که در عربی واژه قم بدین معنا کاربرد ندارد و قمقمه نیز که نویسنده به آن استناد کرده است، از ریشه قمقم است که در فرهنگ لاروس، فارسی – عربی و در المنجد ریشه اش را فارسی دانسته است.

4. قُم معرّب کومه است. «کومه» به معنای کلبه استراحت چوپانان است.[9] در گذشته چادرنشینان دامدار کومه هایی برای استراحت می ساختند. چون کومه در این دشت بسیار بود کومه نام گرفت. ایرج افشار سیستانی استاد صاحب نظر در ریشه یابی نام شهرها نیز به این نظریه در کتاب خود اشاره کرده است.[10]

5. به گفته یاقوت حَمَوی هنگامی که اعراب اشعری مذهب، به این شهر آمدند هفت روستا ساختند و بزرگ ترین آنها را کمیدان نام نهادند. کمیدان کم کم تبدیل به «کُم» شد و در عربی آن را «قُم» گفتند.[11]

 

القاب قم[12]

قم از شهرهايی است كه لقب ‌های متعددی به آن داده شده و شامل مفاهیم دينی و مذهبی هستند. آن القاب عبارتنداز: حرم اهل بیت (علیهم السّلام)،[13] عشّ آل محمد (علیهم السّلام)،[14] دار المؤمنين، دار العبادة، دار الموحدين، دار العلم، خاک فرج، مدينة المؤمنين‌، بلدة المؤمنين، دار مدينة المؤمنين. (لقب اخير در نوشته‌ای به مهر و امضای شاه سلیمان صفوی ديده شده و دارای معنای صحيحی نيست).[15]

 

تعریف اصطلاحی قم ‏

قم در اصطلاح به یکی از کلان ‌شهرهای ایران اطلاق می شود که در ۱3۵ کیلومتری جنوب تهران؛ پایتخت ایران واقع شده ‌است. این شهر در یک ناحیه حساس در ایران واقع شده؛ زیرا از یک سو رابط بین استان ‌های صنعتی ایران و تهران و از سویی دیگر رابط کلیه استان‌ ها و شهرهای جنوبی ایران با استان‌ ها و شهرهای شمالی است. این اهمیت منحصر به حال حاضر نیست. بلکه در گذشته نیز قم به دلیل قرار گرفتن در مسیر راه ابریشم دارای اهمیت ارتباطی بوده است. این شهر مدفن حضرت فاطمه معصومه دختر امام موسی کاظم (علیهما السلام) است.

بیان پیشینه مفهوم اصطلاحی و سیر تاریخی قم

درباره قدمت تاریخی قم و بنای آن اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند که این شهر پیش از دوره اسلامی وجود داشته و بعضی هم می‎گویند که شهر قم بعد از اسلام بنا گردیده است.

نویسندگانی اسلامی مانند یاقوت حمَوی[16] و ابوالفداء[17] گفته اند: «قم شهری جدید و اسلامی است که اثری از ایرانیان در آن یافت نمی‎شود».

امّا در مقابل این‎ها، نویسندگان دیگری پیشینه تاریخی قم را مربوط به قبل از اسلام می ‎دانند و دلایلی هم در دست است که ادعای آن‎ها را ثابت می ‎کند. اینک به بعضی از آن‎ها اشاره می شود:

1. بلاذری از نویسندگان اسلامی در قرن سوّم، می ‎نویسد: «صحیح ‎ترین خبرها این است که ابو موسی اشعری در سال 23 ق قم و کاشان را فتح کرد».[18] بنابراین شهر قمی وجود داشته که ابوموسی آن را فتح کرده است.

2. یعقوبی از نویسندگان بزرگ قرن سوّم، قم را از جمله شهرهای عصر ساسانی نام برده است.[19]

3. ثعالبی می نویسد: خسرو پرویز از رَیدَک پرسید: مرا از بوی بهشت خبر ده، رَیدَک از چند چیز خوشبو از جمله، زعفران قم نام برد.[20]

4. دینوری می‎ گوید: انوشیروان، کشور را چهار قسمت کرد و شهر قم، از جمله‌ شهرهای قسمت دوّم بود.[21]

5. همچنین گفته شده وقتی که اشعریان در اواخر قرن اوّل هجری به قم آمدند، آتشکده قم را خراب کردند و به جای آن مسجدی بنا کردند. ‌پس نتیجه گرفته می شود که قبل از اسلام در این سرزمین کسانی بودند که به آتشکده می ‎رفتند.[22]

باستان شناسانی مانند «گریشمن» کناره‎ های غربی ایران (قم، کاشان، ساوه) را از نخستین و قدیمی ‎ترین مناطقی می‎ دانند که جماعات اولیه انسانی در آن استقرار یافته و تمدن‎های اولیه را پی‎ ریزی کرده‎ اند. در این صورت قدمت قم و نواحی پیرامون آن به چند هزار سال پیش می‎ رسد.[23]

کتابنامه مقاله قم

  1. ابوالفداء، اسماعیل بن علی؛ تقویم البلدان؛ ناشر: دار الطباعه السلطانیه، پاریس،1840 م.  ‏
  2. دینوری، احمد بن داود؛ اخبار الطوال؛ تحقيق: عامر، عبد المنعم؛ ناشر: منشورات الرضى، قم، 1368 ش.  ‏
  3. ادیب کرمانی «افضل الملک»، غلامحسین؛ تاريخ و جغرافيای قم؛ ناشر: انتشارات وحيد، بی جا، 1396 ق.‏
  4. اعتماد السلطنه، محمد حسن خان؛ تحقیق: محدث، هاشم؛ ناشر: امیرکبیر، تهران،  ١٣۶٣  ش.  ‏
  5. افشار سیستانی، ایرج؛ پژوهش در نام شهرهای ایران؛ ناشر: انتشارات روزنه، تهران، 1382 ش. ‏
  6. بلاذری، احمد بن يحيى؛ فتوح البلدان؛ ناشر: دار و مكتبة الهلال، بیروت، 1988 م ‏
  7. ثَعالِبی، عبدالملک بن محمد؛ غرر اخبار ملوک الفرس و سيرهم؛، ناشر: دار الطباعه السلطانیه، پاریس، بی تا. ‏‏
  8. حموی، یاقوت؛ معجم البلدان؛ ناشر: دار صادر، چاپ دوم، بیروت، 1995 م. ‏
  9. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شهر قم در تاریخ». ‏
  10. ‏دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا. ‏
  11. صحفی، سید مهدی؛ زندگانى حضرت معصومه (سلام الله علیها)؛ ناشر: انتشارات صحفی، قم، 1384 ش.‏
  12. صدوق، محمد بن على؛ علل الشرائع‏؛ ناشر: كتاب فروشى داورى‏، چاپ اول، قم، 1385 ش / 1966 م.‏ ‏
  13. فقیهی، علی اصغر؛ تاريخ مذهبى قم؛ ناشر: انتشارات زائر، چاپ سوم، 1378 ش.‏
  14. قمی، حسن بن محمد؛ تاریخ قم؛ مترجم: قمی، حسن بن علی؛ محقق: انصاری، محمد رضا؛ ناشر: کتابخانه حضرت آیت الله ‏العظمی مرعشی نجفی (ره)، قم، ١٣٨۵  ش.‏
  15. مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار؛ محقق / مصحح: جمعى از محققان‏؛ ناشر: دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، ‏بيروت،1403 ق.‏ ‏
  16. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی؛ ناشر: دار صادر، بیروت، بی تا.


[1]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه قم.

[2]. اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، تحقیق: محدث، هاشم، ص 106.

[3]. افشار سیستانی، ایرج، پژوهش در نام شهرهای ایران، ص 485.

[4]. ادیب کرمانی «افضل الملک»، غلامحسین، تاريخ و جغرافيای قم، ص 74.

[5]. صدوق، محمد بن على‏، علل الشرائع‏، ج 2، ص 572.‏

[6]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، ج 57، ص 216.‏

[7]. به تيمره؛ ديمره هم گفته می شود كه ظاهرا از رودهاى آن زمان بوده است.

[8]. قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، مترجم: قمی، حسن بن علی، محقق: انصاری، محمد رضا، ص 20 – 22.

[9]. خانه ای را گویند که از نی و علف سازند و گاهی پالیزبانان (جالیز بانان) در آن نشسته و محافظت فالیز و زراعت کنند و گاهی صیادان در کمین صید نشینند. (برهان). خرگاهی که از چوب و علف در صحرا سازند و پالیزبانان و مزارعان در آن نشینند و پالیز و زراعت خود را حفظ نمایند و صیادان نیز سازند و در آن نشسته بر صید کمین کنند و آن را کازه نیز گویند؛ دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه کومه.

[10]. افشار سیستانی، ایرج، پژوهش در نام شهرهای ایران، ص 485.

[11]. ادیب کرمانی «افضل الملک»، غلامحسین، تاريخ و جغرافيای قم، ص 74.

[12]. مقصود لقب هايى است كه در عصر اسلامى بر آن اطلاق شده است .

[13]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، ج 48، ص 317.

[14]. همان‏، ج 57، ص 214.

[15]. فقیهی، علی اصغر، تاريخ مذهبى قم، ص 13.

[16]. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج 4، ص 397.

[17]. ابوالفداء، اسماعیل بن علی، تقویم البلدان، ص 409.

[18]. بلاذری، احمد بن يحيى، فتوح البلدان، ص 304.

[19]. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 144.

[20]. ثَعالِبی، عبدالملک بن محمد، غرر اخبار ملوک الفرس و سيرهم، ص 709.

[21]. احمد بن داود، دينورى، اخبار الطوال، تحقيق: عامر، عبد المنعم، ص 67.

[22]. فقیهی، علی اصغر، تاريخ مذهبى قم، ص 117.

[23]. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شهر قم در تاریخ»، شماره ۳۹.