searchicon

کپی شد

مفهوم شناسی فرهنگ

“فرهنگ” واژه‏اى فارسى و مركب از دو جزو “فر” و “هنگ” است. “فر” به معناى شكوه و عظمت و اگر به عنوان پيشوند به كار رود به معناى جلو، بالا، پيش و بيرون است.

“هنگ” از ريشۀ اوستايى سنگ به معناى كشيدن، سنگينى و وقار است. واژه مركب “فرهنگ” به معناى بيرون كشيدن، بالا كشيدن و بركشيدن است.

اصطلاح فرهنگ داراى معانى و مفاهيم متنوع است و در سير تاريخى خود، معانى مختلفى را به خود گرفته است از جمله: ادب، تربيت، دانش، معرفت، مجموعۀ آداب و رسوم و آثار علمى و ادبى يك ملّت، كتاب لغت، نيكويى، پرورش بزرگى، فضيلت، شكوه‏مندى، هنر، حكمت، شاخ درختى كه زير زمين خوابانند و بر آن خاک ريزند، و نيز تعليم و تربيت، آموزش و پرورش، مكتب و ايدئولوژى.[1]

به دیگر سخن، فرهنگ، از جمله کلی ترین و فراگیرترین مفهوم ها در علوم اجتماعی بوده که تعریف های متعددی از آن ارائه شده است.

در لغت به معنای ادب، دانش، علم، معرفت است.[2]

در اصطلاح علوم اجتماعی گفته شده است: فرهنگ یعنی علم و ادب، آداب و سنن، امور متداوله در میان هر قوم و ملت – اعم از علوم، رسوم، آداب و سنن – که آحاد مردم آن قوم به دریافت و عمل به آنها پایبند بودند.[3]و یا فرهنگ عبارت است از مجموعه علوم، دانش ها، هنرها، افکار و عقاید، اخلاقیات، مقررات و قوانین، آداب و رسوم.[4]

دو انسان شناس امريكايى به نام‏هاى “كروبر” و “كلاكن” 164 تعريف از فرهنگ را گرد آورده و در كتاب خود به نام “فرهنگ بازبينى سنجش گرانۀ مفهوم و تعريف‏ها” (1952) گنجانيده‏اند.

فرهنگ ….. كميت در هم تافته‏اى است شامل دانش، دين، هنر قانون و اخلاقيات آداب و رسوم و هرگونه توانايى و عاداتى كه آدمى چون عضو (member) از جامعه به دست مى‏آورد.[5]

استاد محمد تقى جعفرى در كتاب “فرهنگ پيرو، فرهنگ پيشرو” پس از بررسى تعريف‏هاى فرهنگ از ديدگاه 24 كتاب لغت و دايرة المعارف مشهور در بين اقوام و زبان‏هاى مهّم جهان مى‏نويسد:

“تحقيق در تعريف فرهنگ از ديدگاه مشهورترين دايرةالمعارف‏ها و بعضى منابع جامعه‏شناسى، بيشتر براى اثبات اين حقيقت است كه نشان دهيم وجود تكامل انسانى در معناى حقيقى “فرهنگ” در ميان جوامع به عنوان كيفيّت يا شيوۀ بايسته و شايستۀ حيات بشرى، تضمين شده است و اگر عده‏اى از خودخواهان، سودگران يا پوچ گرايان بخواهند فرهنگ را تا حدّ يک بهشت پديده‏هاى مبتذل تنزل دهند و نام آن را فرهنگ بگذارند، مبتنى بر حقيقت نبوده و ريشه‏اى ضد انسانى دارد، امّا آنچه موجب بروز تعاريف متعدده شده است تنوع ديدگاه‏هاى محققّان و صاحب نظران در تفسير مفهوم فرهنگ با امعان نظر در اصل تكاملى آن بوده است”.

ايشان نمونه‏هايى را در زبان فارسى، براى تعريف لغوى “فرهنگ” ذكر نموده و سپس از زبان فرانسه هم مثالى را آورده، آن گاه فرهنگ را چنين تعريف مى‏كند:

“فرهنگ عبارت است از كيفيّت يا شيوۀ بايسته و شايسته براى آن دسته از فعاليت‏هاى حيات مادّى و معنوى انسان‏ها كه مستند به طرز تعقل سليم و احساسات تصعيد شدۀ آنان در “حيات معقول” تكاملى باشد”.[6]

گروهى از جامعه‏شناسان عقيده دارند “فرهنگ” تفكّر جمعى جامعه است كه در پديده‏ها و رفتارهاى اجتماعى تجلى مى‏يابد و تمامى امور اقتصادى، اجتماعى، سياسى، نظامى، مادى و معنوى را متأثر مى‏سازد.[7]


[1] صاحبی، محمد جواد، مناسبات دين و فرهنگ در جامعه ايران (مجموعه مقالات)، ج 1، ص 60، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1384ش.

[2] معین، محمد، فرهنگ معین، ج 2، واژۀ  فرهنگ.

[3] حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، ج 8، واژۀ فرهنگ.

[4] سعیدیان، عبدالحسین، دائرة المعارف نو، ج 4، واژۀ فرهنگ.

[5] همان، ج 2، ص 153.

[6] نقل از صاحبی، محمد جواد، مناسبات دين و فرهنگ‏ در جامعه ايران ، ج 1، ص 61 و 62.

[7] همان، ج 2، ص 154.