کپی شد
مفهوم شناسی توقیع
فهرست
چکیده مقاله مفهوم شناسی توقیع
«توقیع» از ماده «وقع» است که در کتابهای لغت بیش از سی معنا برای آن گزارش شدهاست؛ از جمله آن امضاء کردن نامه است، امروزه نیز در لغت عرب توقیع معادل امضاء و مهر استعمال میشود.
توقیع نوشتهای بود بر حاشیه و پشت شکایات به خط خلیفه یا سلطان یا برخی از فرمانروایان که بر رسیدگی به شکایات تأکید میکرد.
توقیع اصطلاحی، در فرهنگ شیعی به معنای مکاتبات و منشورهای امامان به ویژه حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد. این اصطلاح به هرگونه سخن شفاهی امام عصر نیز اطلاق شدهاست.
اصطلاح توقیع از همان معنای لغوی آن گرفته شدهاست.
در زمان امام رضا (علیه السلام) توقیع تنها برای یادداشتی که در همان نوشته اصلی نگاشته میشده به کار میرفتهاست؛ لذا در مقابل «نوشته مفرد» (بدون توشیح و یادداشت در ذیل آن)، قرار میگرفته، ولی پس از آن حضرت، کاربرد اصطلاحی توقیع گسترش یافته و یادداشت های مستقل امام زمان (علیه السلام)، که مسبوق به پرسش نبوده، نیز با عنوان توقیع شناسانده شده است.
با عنایت به اینکه معانی توقیع در لغت و اصطلاح، از توقیع باب تفعیل گرفته شده، این لفظ در این باب در قرآن نیامده است، البته ریشه این واژه (وقع) حدود 24 بار در قرآن آمده است؛ بنابر این نه تنها معنای اصطلاحی توقیع در قرآن استعمال نشده، حتی مفهوم لغوی آن نیز در قرآن به کار گرفته نشده است.
تعریف لغوی توقیع
«توقیع» از ماده «و ـ ق ـ ع»، بیش از سی معنا برای آن در کتابهای لغت گزارش شده است؛ از جمله آن، نشان، نامه را نشان کردن و امضاء[1] و نبز به معنای نشان گذاشتن بر چیزی، نوشتن چیزی ذیل کتاب، امضا کردن نامه و فرمان و دستخط، آمده است.[2] همچنین به معنای پرتاب کردن تیر به هدفی نزدیک، چنانکه گویی بر هدف اصابت می کند (تُوَقِّعُه) و نیز به معنای اثر جهاز شتر بر پشت حیوان است.[3]
امروزه در لغت عرب توقیع معادل امضاء و مهر استعمال میشود.[4]
لغتهای مترادف توقیع
توقیع در فارسی با مهر کردن، امضا کردن حکم و نشان گذاشتن مترادف است؛ زیرا «توقیع» از ريشۀ «وقع» به معناى نشان، نامه را نشان کردن، مهر کردن و امضاء زدن است.[5]
پیشینه معنای اصطلاحی توقیع
توقیع نوشته ای بود بر حاشیه و پشت شکایات به خط خلیفه یا سلطان یا برخی از فرمانروایان که بر رسیدگی به شکایات تأکید می کرد.[6]
واژه توقیع[7] نخستین بار در روایتی از امام کاظم (علیه السلام)، همراه با حرف جرّ «فی» که پس از آن لفظ کتاب آمده؛ به معنای یادداشتی که امام در زیر یک نامه نوشته بودند، دیده شده است. [8] همچنین همین ترکیب و در همین معنا، در چند روایت از امام رضا (علیه السلام) نیز به کار رفته است. [9]
در زمان امام رضا (علیه السلام) توقیع تنها برای یادداشتی که در همان نوشته اصلی نگاشته میشده به کار میرفته است؛ لذا در مقابل «کتاب مفرد» (نامهای که توشیح نشده و در ذیل آن یادداشتی انجام نشده است)، قرار می گرفته، ولی پس از آن حضرت، کاربرد اصطلاحی توقیع گسترش یافته و یادداشت های مستقل امام زمان (علیه السلام)، که مسبوق به پرسش نبوده، نیز با عنوان توقیع شناسانده شده است. [10] این واژه درباره احادیث غیرمکتوب آن حضرت هم به کار رفته است. علاوه بر آن، برخی سخنان خاص نایبان آن حضرت همچون اخبار بر غیب و نیز اظهار نظر درباره مسائل دینی، در محدوده توقیعات ذکر شده است. وجه کاربرد اخیر، احتمالاً سخنی از حسین بن روح نوبختی بوده که در آن تأکید کرده که در امر دین از خود سخن نمیگوید، بلکه همه را از «اصل» (امام عصر (علیه السلام)) شنیده است. [11]
تعریف اصطلاحی توقیع
اصطلاح توقیع از همان معنای لغوی[12] آن گرفته شدهاست؛ زیرا یکی از معانی توقیع نوشتهای بود بر حاشیه و پشت شکایات به خط خلیفه یا سلطان یا برخی از فرمانروایان که بر رسیدگی به شکایات تأکید میکرد.[13]
توقیع، اصطلاحی در فرهنگ شیعی به معنای مکاتبات و منشورهای امامان به ویژه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میباشد. این اصطلاح به هرگونه سخن شفاهی امام عصر نیز اطلاق شدهاست.[14]
مفهوم اصطلاحی توقیع در قرآن
با عنایت به اینکه معانی توقیع در لغت و اصطلاح، از توقیع باب تفعیل گرفته شده، این لفظ در این باب در قرآن نیامده است، البته ریشه این واژه (وقع) حدود 24 بار در قرآن آمده است؛[15] بنابر این نه تنها معنای اصطلاحی توقیع در قرآن استعمال نشده، حتی مفهوم لغوی آن نیز در قرآن به کار گرفته نشده است.[16]
مفهوم اصطلاحی توقیع در روایات
واژه توقیع نخستین بار در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) دیده شده، همراه با حرف جرّ «فی» که پس از آن لفظ کتاب آمده است، به معنای یادداشتی که امام در زیر یک نامه نوشته بودهاند. [17] با همین ترکیب و در همین معنا در چند روایت از امام رضا (علیه السلام) نیز به کار رفته است. [18]
ولی پس از آن حضرت، کاربرد اصطلاحی توقیع گسترش یافته و یادداشتهای مستقل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، که مسبوق به پرسش نبوده نیز، با عنوان توقیع شناسانده شده است. [19] این واژه درباره احادیث غیر مکتوب آن حضرت هم به کار رفته است.
علاوه بر آن، برخی سخنان خاص نایبان آن حضرت همچون اخبار بر غیب و نیز اظهارنظر در باره مسائل دینی، در محدوده توقیعات ذکر شده است. [20] وجه کاربرد اخیر احتمالاً سخنی از حسین بن روح نوبختی بوده که در آن تأکید کرده که در امر دین از خود سخن نمیگوید، بلکه همه را از «اصل» (امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شنیده است. [21]
ارتباط معنای اصطلاحی توقیع با معنای لغوی آن
اصطلاح توقیع از همان معنای لغوی[22] آن گرفته شده است؛ زیرا توقیع نوشتهای بود بر حاشیه و پشت شکایات به خط خلیفه یا سلطان یا برخی از فرمانروایان که بر رسیدگی به شکایات تأکید میکرد[23] و در اصطلاح شیعه، نامه هایى است که به امضاى امام (علیه السلام) رسیده باشد.[24]
کتابنامه مقاله توقیع
- قرآن کریم.
- ابن درید، محمد بن حسن؛ جمهرة اللغة؛ دار العلم للملايين، چاپ اول، بيروت، 1988 م.
- حسيني زبيدي، محمد مرتضى؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ محقق / مصحح: على، هلالى و سيرى، على؛ دار الفكر، چاپ اول، بيروت، 1414 ق.
- حِمیری، عبدالله بن جعفر؛ قرب الاسناد؛ محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام؛ مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، قم، 1413 ق.
- راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله؛ الخرائج و الجرائح؛ محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام؛ ناشر: مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، چاپ اول، قم، 1409 ق.
- سایت المعانی.
- سایت حدیث.
- سایت دیکشنری آبادیس.
- سایت واژه یاب، فرهنگ فارسی معین.
- سایت واژه یاب، لغتنامه دهخدا.
- سایت ویکی شیعه.
- سایت ویکی فقه.
- صدوق، محمد بن علی؛ کمال الدین و تمام النعمة؛ محقق / مصحح: غفارى، على اكبر؛ دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۵۹ ق.
- طوسی، ابن حمزه محمد بن علی؛ الثاقب في المناقب؛ محقق / مصحح: علوان، نبيل رضا؛ انصاريان، چاپ سوم، ايران، قم، 1419 ق.
- طوسی، محمد بن حسن؛ الغیبه؛ محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد؛ دار المعارف الإسلامية، چاپ اول، ايران، قم، 1411 ق.
- فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین؛ نشر هجرت، چاپ دوم، قم، 1409 ق.
- قلقشندی، احمد بن علی؛ صبح الاعشی في صناعة الإنشاء؛ دار الکتب العلمیة. بیروت، بی تا.
- کلینی، محمد بن یعقوب؛ کافی؛ تحقیق غفاری، علی اکبر؛ دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، تهران، 1407 ق.
[1]. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، واژه توقیع؛ سایت واژه یاب.
[2]. معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، واژه توقیع؛ سایت واژه یاب.
[4] سایت المعانی.
[5]. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، واژه توقیع؛ سایت واژه یاب.
[6] . قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، ج ۱، ص ۵۲؛ حسینی زَبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج ۱۱، ص ۵۲۲، ذیل «وقع».
[7]. در این روایت راوی میگوید: «فَوَقَّعَ فِي الْكِتَاب»؛ یعنی «امام کاظم (علیه السلام) در ذیل نامه نوشت».
[8]. حِمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ص ۳۳۲.
[9]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق: غفاری، علی اکبر، ج ۳، ص ۵؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج ۲، ص 509.
[10]. راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام، ج 1، ص 467؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 310؛ طوسی، ابن حمزه محمد بن علی، الثاقب في المناقب، محقق / مصحح: علوان، نبيل رضا، ص 590.
[11]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۰۸ و ۵۰۹؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۰.
[12] . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج ۲، ص ۱۷۷؛ ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج ۲، ص ۹۴۵.
[13] . قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی في صناعة الإنشاء، ج ۱، ص ۵۲؛ حسینی زَبیدی، مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۱۱، ص ۵۲۲، ذیل «وقع».
[15]. معارج، 1؛ حاقه، 15؛ مرسلات، 7؛ واقعه، 2؛ و … .
[16]. با مراجعه به ماده «وقع» در قرآن، این مدعا به آسانی ثابت میشود.
[17]. در این روایت راوی میگوید: «فَوَقَّعَ فِي الْكِتَاب»، یعنی امام کاظم (علیه السلام) در ذیل نامه نوشت، حِمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ص ۳۳۲.
[18]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق غفاری، علی اکبر، ج ۳، ص ۵؛ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، ج ۲، ص 509.
[19]. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، محقق / مصحح: مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام، ، ج 1، ص 467؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص 310؛ طوسی، ابن حمزه محمد بن علی، الثاقب في المناقب، محقق / مصحح: علوان، نبيل رضا، ص 590.
[20]. کمال الدین و تمام النعمة،ج ۲، ص ۵۰۲ ـ ۵۰۴؛ الغیبه، ص ۲۹۴و ۲۹۸ و ۳۰۷ وـ ۳۰۸ و ۳۲۱.
[21]. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۰۸ ـ ۵۰۹؛ کافی، ج ۱، ص ۳۳۰.
[22] . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج ۲، ص ۱۷۷؛ ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج ۲، ص 944 و ۹۴۵.
[23] . قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی في صناعة الإنشاء، ج 11، ص 114؛ حسيني زبيدي، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق / مصحح: على، هلالى و سيرى، على، ج ۱۱، ص ۵۲۲.