searchicon

کپی شد

مفهوم شناسی توریه

چکیده مقاله مفهوم‌شناسی توریه

یکی از واژه‌هایی که در متون اسلامی مورد بحث قرار گرفته، واژه «توریه» است. در این میان از جمله مطالبی که درباره این واژه مطرح است، مبحث مفهوم‌شناسی این کلمه است. توریه، در لغت عرب از ماده «وری» و مصدر باب تفعیل، و به معنای پوشانیدن یک چیز، پنهان کردن خبر و اظهار غیر آن است. مترادفات لغوی توریه عبارتند از: «اخفاء» و «ستر». ‏

«توریه» در اصطلاح، از محسنات معنوی علم بدیع به شمار می‌آید و این گونه تعریف شده که لفظی گفته شود که دو معنای دور و نزدیک دارد، ولی گوینده با اعتماد به قرینه‌ای پنهان، معنای دور را اراده نماید.

«معاریض» و «ایهام» از مترادفات معنای اصطلاحی توریه‌اند. معنای اصطلاحی توریه در قرآن، روایات، و علومی؛ نظیر فقه، ادبیات، و عرفان به کار رفته است. همچنین توریه با دروغ، تقیه، استخدام و حیله، تفاوت دارد.

 

تعریف لغوی توریه

توریه (بر وزن تفعله)، در لغت عرب از ماده «وری» و مصدر باب تفعیل است، و به معنای پوشانیدن یک چیز،[1] پنهان کردن خبر[2] و اظهار غیر آن[3] است. گویا از «وراء انسان» اخذ شده؛ زیرا وقتی شخص چیزی را پشت خود قرار می‌دهد، می‌خواهد که آن ظاهر نشود و مخفی بماند.[4]

در لغت فارسی نیز قریب به همین معانی ذکر شده است: پوشانیدن و پنهان‌ کردن حقیقت؛ امری را برخلاف حقیقت نشان دادن؛ حقیقت را نهفتن و طور دیگر وانمود کردن.[5]

 

واژه های مترادف توریه

با توجه به معنای لغوی توریه، واژه‌های «اخفاء» و «ستر» جزء مترادفات توریه اند، و اگر در بعضی کتاب های لغت،[6] «اظهار غیر» هم به این واژه‌ها ضمیمه شده، در واقع توصیف و توضیح بیشتر توریه در لغت است.

تفاوت توریه با ایهام

ایهام هر چند در اصطلاح، با توریه هم معنا است، لکن از لحاظ لغوی با آن متفاوت است؛ زیرا  «ایهام» در لغت از ماده «وهم»، و به معنای به وهم انداختن،[7] نزدیک شدن،[8] به اشتباه و خطا انداختن،[9] و به گمان افکندن است،[10] در حالی که توریه به معنای پوشانیدن یک چیز،[11] پنهان کردن خبر[12] و اظهار غیر آن[13] است.

تعریف اصطلاحی توریه ‏

‏«توریه» در اصطلاح، از محسنات معنوی علم بدیع[14] به شمار می‌آید و این گونه تعریف شده که لفظی گفته شود که دو معنای دور و نزدیک دارد، ولی گوینده با اعتماد به قرینه‌ای پنهان، معنای دور را اراده نماید.[15] در کتاب‌های لغت نیز به معنای اصطلاحی توریه اشاره شده است: گوینده، سخنى بگوید که معنای ظاهرى دارد، اما منظورِ وی معنای دیگرى بر خلاف ظاهر آن سخن است، هر چند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر مى‌شود.[16] به بیان دیگر لفظ دو معنا دارد که یکی شایع‌تر از دیگری است و متکلم به آن سخن می‌گوید، لکن مراد اصلی وی معنای پنهان آن است؛[17] به عنوان مثال کسى از شخصى سؤال مى‌کند: کى از سفر آمدى؟ او پاسخ مى‌دهد: پیش از غروب، در حالى که پیش از ظهر آمده است، شنونده از ظاهر این کلام، کمى قبل از غروب را مى‌فهمد، در حالى که گوینده، قبل از ظهر را اراده کرده، چرا که آن هم قبل از غروب است!، یا کسى از دیگرى سؤال مى‌کند، غذا خورده‌اى؟ مى‌گوید: آرى، شنونده از این سخن، چنین مى‌فهمد که امروز غذا خورده، در صورتى که منظورش این است که دیروز غذا خورده است.[18]

اصطلاحات مترادف توریه

الف. معاریض

یکی از اصطلاحات مترادف توریه، «معاریض» است. جوهری و ابن منظور معتقدند: معاریض، توریه به چیزی از چیزی است.[19] ابن منظور، معاریض را جمع معراض و فیومی، همین کلمه «مِعراض» را به توریه معنا مى‌کند.[20] خلیل بن احمد مى‌نویسد: معارِيض كلام، مانند این است که شخص بگوید: آیا فلانی را دیده‌ای؟ طرف مقابل که از دروغ گفتن کراهت دارد، در پاسخ مى‌گوید: همانا فلانی دیده شد.[21]

ب. ایهام

تفتازانی مى‌نویسد: توریه، ایهام نیز نامیده مى‌شود.[22] تهاونی مى‌گوید: ایهام مصدر «اوهم» است و در عرف علم بدیع، به لفظی گفته مى‌شود که دو معنای نزدیک و دور دارد و معنای دور آن با اعتماد به قرینه پنهان، اراده شود. به ایهام، تخییل و توریه نیز گفته مى‌شود.[23] همایی نیز معتقد است: صفت «ایهام» را «تخییل» و «توهیم» و «توریه» نیز می‌گویند.[24]

مفهوم اصطلاحی توریه در قرآن

لفظ «توریه» در قرآن استعمال نشده، ولی معنای اصطلاحی توریه در کلام مفسران قرآن استفاده شده است. بعضی از مفسران قرآن کریم، آیاتی از کتاب الهی را بر توریه حمل کرده اند که به بعضی از آنها اشاره مى‌شود:

الف. اظهار بیماری حضرت ابراهیم (علیه السلام) در برابر مشرکان

حضرت ابراهیم (علیه السلام) در برابر مشرکان، اظهار بیماری کرد و فرمود: «انی سقیم».[25] درباره این فرمایش حضرت احتمالاتی داده شده که یکی از آنها این است که ایشان در اين سخن توريه كرده باشد؛ زیرا منظور آن حضرت اين نبود كه من الان واقعا بیمارم، بلکه یعنی من به زودى بيمار مى‏شوم؛ زيرا وقتی در ستارگان نگريست، دانست كه زمان بيمارى تب او كه در زمان معينى به آن عادت داشت، فرا رسيده است.[26] برخى گفته‏اند: يعنى من به نظر شما و از نگاه شما به خاطر دعوتم بيمار تلقی مى‌شوم،[27] یا آن که کسی که مرگ او را همراهی مى‌کند در واقع بیمار است، هر چند در زمان حال بیمار نباشد،[28] یا آن که با توجه به یکی از روایات، سقیم؛ یعنی من طالب و مایل به دین خود هستم.[29]

ب. استناد شکستن بت‌ها توسط حضرت ابراهیم (علیه السلام) به بت بزرگ

حضرت ابراهیم (علیه السلام) وقتی همه مردم از شهر بیرون رفتند، وارد بت‌خانه شد و همه بت ها را شکست، مگر بت بزرگ را[30] و تبر را به گردن بت بزرگ گذاشت و وقتی مردم از او سؤال کردند: «اى ابراهيم، آيا تو با خدايان ما چنين كردى؟»[31] فرمود: «[نه‏] بلكه آن را اين ]بت[ بزرگ‌شان كرده است، اگر سخن مى‏گويند از آنها بپرسيد».[32] از آن جا كه ظاهر اين تعبير به نظر مفسران با واقعيت تطبيق نمى‏داده، و از آن جا كه ابراهيم (علیه السلام) پيامبر است و معصوم و هرگز دروغ نمى‏گويد، در تفسير اين جمله، مطالب مختلفى گفته‏اند[33] كه یکی از آنها این است که حضرت ابراهيم به اصطلاح «توريه» كرده و مرادش از «كَبِيرُهُمْ»، خداوند سبحان بوده است؛ یعنی این فعل، فعل خدا است و من این کار را از پيش خود نكردم، بلکه به امر الهى بوده است.[34]

ج. توریه در نسبت دزدی به برادران حضرت یوسف (علیه السلام)

در بخشی از داستان حضرت یوسف (علیه السلام)، ندا دهنده‌ای خطاب به قافله برادران یوسف (علیه السلام)  فرياد زد: اى اهل قافله شما دزد هستيد (انکم لسارقون[35]). این نسبت سرقت به برادران یوسف (علیه السلام) هر چند از سوی ندا دهنده‌ای صورت گرفت، ولی بر فرض اگر با دستور حضرت یوسف (علیه السلام) نیز انجام شده باشد، با واقع مطابق نیست؛ زیرا برادران یوسف (علیه السلام) چنین کاری نکرده بودند؛ بلکه با فرمان حضرت یوسف (علیه السلام) و به تدبیر الهی[36] آن پیمانه مخصوص در بارِ آنها نهاده شده بود تا با کشف آن بتوانند بنیامین را نزد خود نگه دارند.[37] برای توجیه این نسبت دزدی، احتمالاتی مطرح شده که یکی از آنها -با استناد به بعضی از روایات، توریه است، به این معنا که منظور سرقتی بود که برادران حضرت یوسف (علیه السلام) در سال های قبل انجام داده بودند، آنان با حیله و نیرنگ یوسف (علیه السلام) را از پدرش دزدیدند و به چاهی انداختند.[38]

د. نسبت نسیان موسی کلیم (علیه السلام) به خود

در داستان حضرت خضر و موسی (علیهما السلام)، حضرت خضر با جناب موسی عهد کرد که شرط همراهی تو با من این است که از حکمت کارهایم نپرسی تا آن که خود بازگو نمایم. حضرت موسی (علیه السلام) هم پذیرفت، ولی در همان اولین مرحله؛ یعنی سوراخ کردن کشتی توسط حضرت خضر (علیه السلام) به ایشان اعتراض کرد.[39] خضر (علیه السلام) گفت: نگفتم تو هرگز نمى‏توانى با من صبر كنى.[40] حضرت موسی کلیم (علیه السلام) گفت: مرا در برابر فراموشی كه داشتم مؤاخذه مكن و بر من به خاطر اين كار سخت مگير.[41]

بعضی از مفسران، در باب نسبت فراموشی حضرت موسی (علیه السلام) به خود، گفته اند: حضرت موسی فراموش نکرد و دچار نسیان نشد، بلکه توریه کرد، به این صورت که در ظاهر از لفظ نسیان استفاده کرده، ولی در واقع مرادش، ترک وصیت و عهد با خضر (علیه السلام) بوده، در نتیجه معنای آیه این است: مرا به سبب ترک وصیت و عهدم با تو، مؤاخذه مکن.[42]

هـ. توریه موسی کلیم (علیه‌السّلام) در نسبت گمراهی به خویش

در بخشی از سرگذشت پرماجرای حضرت موسی (علیه السلام) آمده است: آن حضرت وقتی به عنوان پیامبر الهی وارد دربار فرعون شد، با سؤالات و اعتراضاتی از جانب فرعون مواجه شد: از جمله آن که تو آن كارت را (كه نمى‏بايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!».[43]

این جمله فرعون اشاره به قضیه ای است که حضرت موسی (علیه السلام) هنگامی که وارد شهر (پایتخت مصر) شد، ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند، يكى از آنها جزء پيروان او بود، و ديگرى از دشمنانش، آن كه از پيروان او بود از وى در برابر دشمنش تقاضاى كمک كرد، موسى (علیه السلام) جلو آمده و مشت محكمى بر سينه دشمنش که از فرعونیان بود زد، به نحوی که بر زمين افتاده و مرد!.[44]

موسى (علیه السلام) در جواب فرعون فرمود: «قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ؛ من آن كار را انجام دادم در حالى كه از گمراهان بودم!».[45]

در اين جا در مورد تعبير «ضالّين» در ميان مفسران گفتگو بسيار شده است؛ که شاید پاسخی که از جهاتی مناسب‌تر با مقام موسی (علیه السلام) و عصمت و عظمت او باشد، این است که آن حضرت در این جا توریه به کار برده است، یعنی سخنی گفته که ظاهرش این بوده که من در آن زمان راه حق را پیدا نکرده بودم، و بعدا خداوند راه حق را به من نشان داد و مقام رسالت بخشید، ولی در باطن مقصود دیگری داشته و آن این که من نمی‌دانستم که این کار مایه این همه دردسر می‌شود و گرنه اصل کار حق و مطابق قانون عدالت بود، و یا این که بنا بر فرمایش امام رضا (علیه السلام) در پاسخ مأمون،[46] من آن روز که این حادثه واقع شد راه را گم کرده بودم و به آن جا رسیدم که این حادثه رخ داد.[47]

مفهوم اصطلاحی توریه در روایات

در روایات، هم از لفظ توریه و هم از لفظ معاریض در معنای اصطلاحی آنها استفاده شده است؛ به عنوان نمونه: نقل شده که «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) كَانَ إِذَا أَرَادَ سَفَراً وَرَّى بِغَیرِه‏»؛[48] «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه آهنگ سفری مى‌نمود، توریه مى‌نمود».

ابن اثیر در توضیح این حدیث مى‌نویسد: یعنی آن را پوشانده و این گونه وانمود مى‌نمود که اراده کار دیگری را دارد.[49]

در روایتی از امام صادق (علیه السلام)، آن حضرت از این که یکی از اصحابش در برابر یکی از مخالفان، توریه نموده، وی را این‌گونه مى‌ستاید: کار خوبی کردی، پاداشت بر خداوند متعال باد. همانا فرشتگان آسمان از توریه نیکوی تو، شگفت زده شدند… سپس آن حضرت به گفتار حزقیل؛ مؤمن آل فرعون، به عنوان یکی از مصادیق توریه، اشاره می‌فرماید.[50] به فرعون خبر دادند كه حزقیل به موسى و خداى موسى مؤمن است و منكر خدایى تو است. فرعون گفت: حزقیل پسر عمو و ولىّ عهد من است. اگر چنین است که شما مى‌گویید او را به قتل می‌رسانم و اگر شما دروغ گفته باشید شما را به سخت‏ترین وجه خواهم کشت. سپس دستور داد او را حاضر کردند و از او پرسید: شنیده‌ام تو مردم را از الوهیت من برمی گردانى و به اله موسى دعوت مى‌كنى. حزقیل گفت: شما تاكنون از من دروغى شنیده اید؟ گفت: نه، گفت: از اینها (اطرافیان و حاضران) بپرسید خدای آنها کیست، خالق آنها كیست، رازق آنها كیست، چه کسی معیشت آنها را اصلاح مى‌كند؟ همه گفتند فرعون. گفت: همه شاهد باشید اله من، خالق من، رازق من و مصلح معایش من، همان اله و خالق و رازق و مصلح معایش اینها است. فرعون خیال كرد او را می‌گوید، در حالی که قصد او خداى متعال بود كه اله و خالق و رازق و مُصلح معایش همه است. آن گاه فرعون فرمان داد سخن چینان و سعایت کنندگان را مجازات کنند.[51]

 

مفهوم اصطلاحی توریه در علوم مختلف

مفهوم اصطلاحی «توریه» در علوم مختلف؛ نظیر ادبیات، فقه و عرفان به کار رفته که در ادامه به آنها اشاره می‌شود.

مفهوم اصطلاحی توریه در ادبیات

مفهوم اصطلاحی توریه در ادبیات، همان است که در علم لغت و علم بدیع به آن اشاره شده و همان است که در این مقاله به عنوان معنای اصطلاحی و مشهور توریه مطرح شد.[52]

مفهوم اصطلاحی توریه در فقه

مفهوم اصطلاحی توریه در فقه، همان معنای اصطلاحی مشهور این واژه است و تفاوت چندانی با آن ندارد. شیخ انصاری می‌گوید: «توریه آن است که متکلم از لفظی، معنای مطابق با واقع آن را اراده نماید، ولی قصد او از القاء آن این باشد که مخاطب از کلام وی، معنایی که نزد همه یا نزد او خلاف ظاهر است، بفهمد».[53] وی سپس مثال‌هایی را بیان می‌کند: مانند آن که در مقام انکار آن چه که درباره کسی گفته‌ای، بگویی: «علم الله ما قلته؛ خدا می‌داند آن چه را گفته‌ام»، و منظور تو از کلمه «ما»، موصوله باشد، ولی مخاطب از آن، نافیه بفهمد؛ یعنی «خدا می داند که من آن را نگفته ام». مثال دیگر آن که: شخصی بر درِ خانه ات اذن ورود می‌طلبد، خدمت‌کار در حالی که به موضعی از خانه که خالی است و کسی در آن نیست اشاره کند و بگوید: او اینجا نیست. مثال دیگر: بگویی امروز نان نخورده‌ام و منظورت از آن، نخوردن در حال خواب یا نماز باشد.[54]

مفهوم اصطلاحی توریه در عرفان

فرغانی از عارفان قرن هفتم هجری، در شرح این بیت از تائیه ابن فارض[55] که در آن کلمه «ورّیت» به کار رفته: «و في من بها ورّيت عنّي و لم أرد     سواى خلعت اسمي و رسمي و كنيتي‏» می‌نویسد:

«و در عشق حضرتى كه من به وى توريه كردم، أعنى خودم را غير او نمودم، و تعلّق خود را به غير خود اضافت كردم و به حقيقت، جز خود را نخواستم و بر غير خود عاشق نبودم، از خود بينداختم و فانى كردم اسم خود را، كه در مراتب مرا به آن مى‏دانستند و نشان خود را كه مرا به آن وصف مى‏كردند، و كنيت خود را كه مرا به آن تعريف و تعظيم مى‏كردند، چه شرط تحقّق من به اين مقام، اين فناى مذكور بود، پس اكنون از آن نشان‌ها كه مرا در مراتب به آن شناختندى، هيچ اثرى با من همراه نمانده است. «ورّيت: سترت مرادي و أظهرت خلاف ما أردت و منه ما روي انّ رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- كان إذا غزا ناحية ورّي بغيرها»؛[56] «ورّیت؛ یعنی منظور خود را پوشاندم و خلاف مراد خود را اظهار نمودم و از همین باب است آن چه که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که آن حضرت هرگاه به منطقه ای برای جنگ می‌رفت، آن را به غیر آن می‌پوشاند؛ یعنی به گونه ای عمل می‌کرد که بقیه فکر کنند قصد موضع دیگری را دارد». فرغانی در کتاب منتهی المدارک نیز مشابه همین تعابیر را دارد.[57]

عبدالرزاق کاشانی از عارفان قرن هشتم هجری، نیز در شرح این بیت می‌گوید: توریه یک شئ به غیر آن، عبارت است از پوشاندن آن شیء به زیور غیر تا به زیور خاص خود شناخته نشود،… وی سپس بیت مورد نظر را این گونه معنا می‌کند: من لباس اسماء و رسوم و کنیه ها را در ذات ازلیه‌ای که به وسیله آن از خود پنهان کرده بودم، از خویش جدا کردم، از آن جهت که محبوبم را به آن نامیدم، ولی به آن غیر از خودم را اراده نکردم.[58]

در یکی از فرهنگ نامه ها نیز آمده است: توريه در اصطلاح علم عرفان به معناى ستر و اخفا است كه اهل الله بايد حقايق حال خود را بر اهل ظاهر و مبتديان پنهان دارند تا منكر نشوند (انکار نکنند).[59]

با دقت در تعابیر و توضیحات فوق می‌توان گفت:‌ عارفان، معنای لغوی و اصطلاحی و مشهور توریه را بر مسائل و مباحث عرفانی تطبیق داده‌اند، و در نتیجه، اصطلاحی خاص و جدای از اصطلاح مشهور را اراده نکرده‌اند.

 

تفاوت توریه با دروغ

دروغ (کذب)، به معنای ضد راستى (صدق) است.[60] صدق كلام عبارت است از مطابقت، و كذب آن عبارت است از عدم مطابقت؛ ليكن در اين كه مطابِق (مطابقت كننده) چيست، آيا ظهور كلام گوينده است يا مراد متكلم از كلام؟ و نيز مطابَق (مطابقت شونده) چيست، آيا واقع است يا اعتقاد گوينده و يا هر دو؟ احتمالات و اقوالى مطرح است.[61] مشهور، دروغ (كذب) را به عدم مطابقت ظهور كلام خبرى با واقع تعريف كرده‏اند.[62]

بنا بر تعريف دروغ به عدم مطابقت يا مخالفت مراد گوينده با واقع، توريه از مصاديق دروغ نخواهد بود؛ (زیرا در توریه مراد گوینده با واقع؛ یعنی معنایی که خود نزد خویش آن را اراده کرده مطابقت مى‌کند)، برخلاف تعريف آن به عدم مطابقت ظهور عرفى كلام با واقع كه در اين صورت، توريه مصداق كذب مى‏شود؛ (زیرا در توریه، ظهور عرفی کلام با معنای نزدیک و ظاهری است، در حالی که گوینده معنای دور را اراده کرده است).[63]

یکی از مفسران قرآن کریم در این باره می‌گوید:

«این نکته در کتب فقهى مطرح است که: آیا توریه دروغ محسوب می‌‌شود یا نه؟ جمعى از فقیهان بزرگ؛ از جمله «شیخ انصارى» معتقد است: توریه جزء دروغ نیست،[64] نه عرفاً کذب بر آن صادق است و نه از روایات اسلامى الحاق آن به کذب استفاده مى‌شود، بلکه در پاره اى از روایات، عنوان کذب رسماً از آن نفى شده است.

در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) آمده که از ایشان سؤل شد: «فِي الرَّجُل یُسْتَاْذَنُ عَلَیْهِ فَیَقُولُ لِلْجَارِیَهِ قُولِی لَیْسَ هُوَ هَاهُنَا قَالَ (علیه السلام) لَا بَاْسَ لَیْسَ بِکَذِب»؛ «کسى دم در مى‌آید و اجازه ورود به خانه می‌‌طلبد، صاحب خانه (که مانعى از پذیرش او دارد) به کنیز می‌‌گوید: بگو: او اینجا نیست (و منظور از آن مثلاً همان پشت در خانه است). امام (علیه السلام) فرمود: این دروغ نیست».[65]

اما، حق این است که در اینجا باید تفصیلى داد، و به عنوان یک ضابطه کلى گفت: هرگاه لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى قابلیت دو معنا دارد، ولى ذهنیات مخاطب آن را بر معناى خاصى تطبیق می‌‌کند، در حالى که گوینده اراده معناى دیگرى را دارد، این چنین توریه اى دروغ نیست؛ مثل این که لفظ مشترک را به کار برند، ذهن شنونده متوجه یک معنا شود، در حالى که گوینده نظرش معناى دیگرى باشد.

در حالات «سعید بن جبیر» آمده است: «حجاج» از او پرسید: نظر تو درباره من چگونه است؟ گفت: به عقیده من تو «عادل» هستى! اطرافیان، شاد شدند، «حجاج» گفت: او با این سخن حکم کفر مرا صادر کرد؛ زیرا یک معناى عادل، عدول کننده از حق به باطل است! قرآن مجید می‌‌فرماید: «ثمَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ».[66]

اما اگر لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى تنها يک معنا دارد و گوينده آن را رها مى‏كند و به سوى معناى مجاز مى‏رود، بى آن‌كه قرينه مجاز را ذكر كند، اين چنين توريه‏اى بدون شک حرام است و ممكن است با اين تفصيل، ميان نظرات مختلف فقها جمع كرد».[67]

تفاوت توریه با تقیه

«تقیه» در لغت به معنای؛ پرهیز، نگاه داری و پنهان کردن است[68] و در اصطلاح به معنای «مخفی کردن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن به جهت مصلحتی که مهم‌تر از مصلحت اظهار آن باشد» است.[69]

می‌توان گفت: رابطه تقیه با توریه از نظر منطقی، عموم و خصوص من وجه است. به این صورت که بگوییم توریه از ابزارهای تقیه است؛ یعنی در برخی از موارد در موضع تقیه، بنا بر حسب شرایط می‌توان از توریه استفاده نمود. البته امور مختلف دیگری؛ از جمله دروغ هم می‌تواند در موقعیت های مناسب، از ابزار تقیه محسوب شود.[70]

تفاوت توریه با استخدام

«استخدام» که همانند توریه از محسنات معنوی علم بدیع[71] است، به این معنا است که لفظی که دو معنا دارد، به سبب لفظ آن، یکی از معانی آن اراده شود، و به سبب ضمیری که به آن لفظ برمی‌گردد، معنای دیگر اراده شود، -خواه هر دو معنا حقیقی باشند یا مجازی یا مختلف- یا این که به واسطه یکی از دو ضمیر، یکی از معانی و به واسطه ضمیر دیگر، معنای دیگر اراده شود؛[72] به عنوان نمونه:

اذا نزل السماء بارض قوم         رعیناه و ان کانوا غِضابا

در این بیت، منظور از «سماء»، باران است و مراد از ضمیر در «رعیناه» که به سماء برمی‌گردد، گیاه است. هر دو معنا؛ یعنی باران و گیاه نیز مجازی است. غِضاب نیز جمع غضبان است.[73] در نتیجه معنای بیت این است: هرگاه باران بر قومی نازل شود، ما گیاه را می‌رویانیم هر چند آن قوم خشمگین باشند.

مثال دیگر: فسقی الغضا و الساکنیه و ان هم         شبّوه بین جوانحی و ضلوعی

در این بیت، مراد از ضمیر مجرور در کلمه «الساکنیه»، مکانی است که در آن درخت غضا[74] قرار دارد، و مراد از ضمیر منصوب در کلمه «شبوه»، آتشی است که از درخت غضا حاصل می‌شود. هر دو معنا نیز مجازی است.[75] معنای بیت این است: آنان درخت غضا و مکانی که این درخت در آن قرار دارد را آبیاری کردند، هر چند آنان آتش غضا را یعنی آتش عشقی را که شبیه به آتش غضا است، میان جوانح و پهلوهای من برافروختند.[76]

با توجه به معنایی که از استخدام بیان شد، روشن مى‌شود که در استخدام هر دو معنا اراده مى‌شود، ولی در توریه تنها یک معنا که معنای بعید است به کمک قرینه پنهان، اراده مى‌شود و معنای قریب اراده نمی شود. [77]

تفاوت توریه با حیله

حيله در لغت؛ به معنای چاره‌انديشى ويژه جهت رسيدن به مقصود، نيرنگ، فريب و خدعه آمده است.[78] غرض از حيله به معناى نخست، توسل جستن به اسباب داراى آثار شرعى براى اسقاط چيزى است؛ مانند به‌كارگيرى حيله در ربا، به منظور فرار از آن؛ در حالى كه بدون اعمال آن، شخص به ربا مبتلا مى‌شود. از آن در بسيارى از ابواب، از جمله تجارت، نكاح و طلاق سخن گفته‌اند. حيله به لحاظ تكليفى به دو قسم جايز و حرام تقسيم مى‌شود. حيلۀ جايز عبارت است از دست يازيدن به وسيله‌اى مباح در شرع براى رسيدن به امرى مباح. در مقابل آن حيلۀ حرام قرار دارد كه‌ عبارت است از توسل به ابزارى ممنوع از نظر شرع براى دستيابى به امرى مباح.[79]

توریه، نوعی حیله گفتاری است. حیله دارای معنایی وسیع تر از توریه است و شامل انواع حیله های قولی، فعلی، و… می شود. نسبت بین توریه و حیله شرعی، عموم و خصوص من وجه است؛ زیرا مواردی داریم که هم توریه است و هم حیله شرعی؛ مثل جایی که آن چه از لفظ نیت کرده، غیر از معنایی است که لفظ در آن استعمال می‌شود و قصد دارد به این وسیله، از تکلیف شرعی فرار کند. مواردی هم داریم که توریه است، ولی حیله شرعی نیست؛ مثل این که توریه می‌کند، ولی قصد فرار از حکم شرعی را ندارد. مواردی هم داریم که توریه نیست، ولی حیله شرعی است؛ ‌مثل موارد حیله عملی، نظیر عقد نکاحی که برای ایجاد محرمیت و فرار از حرمت نظر به اجنبی، صورت می گیرد.[80]

 

ارتباط معنای اصطلاحی توریه با معنای لغوی آن

ارتباط معنای اصطلاحی توریه با معنای لغوی آن این است که در معنای لغوی توریه دو عنصر ذکر شده است: یکی پوشانیدن و پنهان کردن یک چیز،[81] و دیگری اظهار غیر آن.[82] در معنای اصطلاحی توریه نیز از این دو عنصر استفاده شده است: لفظی گفته شود که دو معنای دور و نزدیک دارد، ولی متکلم معنای دور را که مراد اصلی وی -با اعتماد به قرینه ای پنهانی- است می‌پوشاند و پنهان می‌کند، ولی معنای نزدیک را اظهار می‌کند به گونه ای که مخاطب فکر می‌کند مراد اصلی وی همین معنای ظاهری و نزدیک است.[83]

کتابنامه مقاله مفهوم شناسی توریه

  1. قرآن کریم.
  2. ابن اثير، مبارك بن محمد؛ النهاية في غريب الحديث و الأثر؛ محقق/مصحح: طناحى، محمود محمد و زاوى، طاهر احمد؛ مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان‏، چاپ چهارم، قم، 1367ش‏.
  3. ابن العربى، محمد بن عبدالله بن ابوبكر؛ احكام القرآن؛ بی نا، بی جا، بی تا.
  4. ابن دريد، محمد بن حسن؛ جمهرة اللغة؛ دار العلم للملايين‏، چاپ اول، بيروت‏، 1988م‏.
  5. ‏ابن منظور، محمد بن مكرم‏؛ لسان العرب؛ دار صادر، چاپ سوم، بيروت، 1414ق.
  6. ابيارى، ابراهيم؛ الموسوعة القرآنية؛ مؤسسة سجل العرب، بی جا، 1405ق.
  7. ازهرى، محمد بن احمد؛ تهذيب اللغة؛ دار احياء التراث العربي‏، چاپ اول، بیروت، 1421ق.
  8. استرآبادى، محمد بن على؛ آيات الأحكام؛ مكتبة المعراجي، چاپ اول، تهران، بی تا.
  9. انصارى، مرتضى بن محمد امين؛ كتاب المكاسب المحرمة و البيع و الخيارات؛ محقق/مصحح: گروه پژوهش در كنگره‌؛ كنگره جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى‌، چاپ اول‌، قم، 1415ق‌.
  10. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان؛ البرهان في تفسير القرآن؛ تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية مؤسسة البعثة- قم؛ بنیاد بعثت، چاپ اول، تهران، 1416ق.
  11. بيضاوى، عبدالله بن عمر؛ أنوار التنزيل و أسرار التأويل؛ تحقيق: المرعشلی، محمد عبدالرحمن؛ دار احياء التراث العربى، چاپ اول، بيروت، 1418ق.
  12. تفتازانی، سعدالدین؛ شرح المختصر؛ محقق: الصعیدی، عبدالمتعال؛ المکتبة المحمودیة التجاریة بالأزهر بمصر، مصر، بی تا.
  13. التفسير المنسوب الى الامام العسكرى؛ مدرسه امام مهدى (علیه السلام)، چاپ اول، قم، 1409ق.
  14. تهانوى، محمد على بن علی؛ موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم؛ مترجمان: خالدى، عبد الله/ زيناتى، جورج؛ محقق: دحروج، على فريد؛ مكتبة لبنان ناشرون‏، چاپ اول، بيروت‏، 1996م‏.
  15. جمعى از پژوهشگران زیر نظر هاشمى شاهرودى، سید محمود؛ فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)؛ محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى‌؛ مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت (علیهم السلام)‌، چاپ اول‌، قم، 1426ق‌.
  16. جوهرى، اسماعیل بن حماد‌؛ الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة؛ محقق: عطار، احمد عبدالغفور؛ دار العلم للملایین‌، ‌چاپ اول،‌ بیروت‌، 1410ق.
  17. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعة؛ محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)‌؛ مؤسسة آل البیت، چاپ اول، قم، 1409ق.
  18. رشیدی رنجبر، نوشین/دیاری بیدگلی، محمد تقی/ سروی، فاطمه؛ بازتاب توریه و دروغ مصلحت آمیز در آیات قصص از منظر مفسران فریقین؛ دوفصل نامه پژوهش های تفسیر تطبیقی دانشگاه قم، سال 2، شماره 1، بهار و تابستان 1395ش، شماره پیاپی 3، ص 61 – 83.
  19. زمخشرى، محمود؛ الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل؛ دار الكتاب العربي، چاپ سوم، بيروت، 1407 ق.
  20. سایت اسلام پدیا.
  21. سایت مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
  22. سایت واژه یاب.
  23. سجادى، جعفر؛ فرهنگ معارف اسلامى‏؛ كومش‏، چاپ سوم، تهران‏، 1373ش‏.
  24. صاحب، اسماعیل بن عباد؛ المحيط في اللغة‌؛ محقق/مصحح: آل ياسين‌، محمد حسن؛ عالم الكتب‌، چاپ اول، بيروت، 1414ق‌.
  25. صدوق، محمد بن على؛ معانی الأخبار؛ محقق: غفارى، على اکبر؛ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ اول، قم، 1403ق‏.
  26. طبرسى، فضل بن حسن؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ مقدمه: بلاغى، محمد جواد؛ انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، تهران، 1372ش.
  27. طريحى، فخرالدين بن محمد؛ مجمع البحرين؛ محقق/مصحح: حسينى اشكورى، احمد؛ مرتضوي، چاپ سوم، تهران، 1375ش.‏
  28. طیب، سید عبد الحسین؛ ‏اطیب البیان فی تفسیر القرآن؛ انتشارات اسلام‏، چاپ دوم، تهران، 1378ش.
  29. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه؛ تفسير نور الثقلين؛ محقق: رسولى محلاتی، سيد هاشم؛ انتشارات اسماعيليان، چاپ چهارم، قم، 1415 ق.
  30. فراهيدى، خليل بن احمد؛ كتاب العين؛ نشر هجرت‏، چاپ دوم، قم، 1409ق.
  31. فرغانى، سعيد الدين؛ منتهى المدارك فى شرح تائية ابن فارض‏؛ محقق/مصحح: الكيالى الحسينى الشاذلى الدرقاوى، عاصم ابراهيم‏؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت‏، 1428ق‏.
  32. فرغانى، سعيدالدين؛ مشارق الدرارى شرح تائيه ابن فارض‏؛ محقق/مصحح: آشتيانى، سيد جلال الدين؛ مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى‏، چاپ دوم، قم‏، 1379ش.
  33. فيومى، أحمد بن محمد؛ المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعى‏؛ مؤسسه دارالهجرة، چاپ دوم، قم، 1414ق.
  34. كاشانى‏، عبدالرزاق؛ كشف الوجوه الغر لمعانى نظم الدر؛ محقق/مصحح: المزيدى‏، احمد فريد؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بیروت، 1426ق.
  35. مكارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ دار الكتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، 1374ش.
  36. همایی، جلال الدین؛ فنون بلاغت و صناعات ادبی؛ اهورا، چاپ اول، تهران، 1389ش.

[1]. ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 2، ص 809.

[2]. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين‏، ج 8، ص 301.

[3]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، ج ‏15، ص 219؛ جوهرى، اسماعیل بن حماد‌، الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، محقق: عطار، احمد عبدالغفور، ج ‏6، ص 2523.

[4]. ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب‏، ج 15، ص 389.

[5]. سایت واژه یاب، لغت‌نامه عمید و معین، ذیل این واژه.

[6]. ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 2، ص 809؛ فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين‏، ج 8، ص 301؛ ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، ج ‏15، ص 219؛ جوهرى، اسماعیل بن حماد‌، الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، محقق: عطار، احمد عبدالغفور، ج ‏6، ص 2523.

[7]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، ج 6، ص 246.

[8]. صاحب، اسماعیل بن عباد، المحيط في اللغة‌، محقق/ مصحح: آل ياسين‌، محمد حسن، ج 4، ص 83.

[9]. جوهرى، اسماعیل بن حماد‌، الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، محقق: عطار، احمد عبدالغفور، ج ‏5، ص 2054.

[10]. همان.

[11]. ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 2، ص 809.

[12]. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين‏، ج 8، ص 301.

[13]. تهذيب اللغة، ج ‏15، ص 219؛ الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، ج ‏6، ص 2523.

[14]. علمی است که به سبب آن، وجوه نیکویی کلام بعد از رعایت مطابقت آن با مقتضای حال و روشنی دلالت آن (خالی بودن آن از تعقید معنوی)، شناخته مى‌شود. وجوه نیکویی کلام نیز دو قسم است: بخشی به نیکویی معنا برمی گردد که به آنها محسنات معنوی گفته مى‌شود و بخشی نیز به نیکویی لفظ مربوط مى‌شود که به آنها محسنات لفظی مى‌گویند. ر.ک: تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، محقق: الصعیدی، عبدالمتعال، ج 2، ص 135.

[15]. شرح المختصر، محقق: الصعیدی، عبدالمتعال، ج 2، ص 150. «التوریه و تسمی الایهام ایضا، و هی ان یطلق لفظ له معنیان قریب و بعید و یراد البعید اعتمادا علی قرینة خفیة».

[16]. فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعى، ج ‏2، ص 657. «فَالتَّوْرِيَةَ أَنْ تُطْلِقَ لَفْظاً ظَاهِراً فِى مَعْنًى و تُريدُ بِهِ مَعْنًى آخَرَ يَتَنَاوَلُهُ ذَلِكَ اللَّفْظُ لكِنَّهُ خِلَافُ ظَاهِرِه».

[17]. طريحى، فخرالدين بن محمد، مجمع البحرين، محقق/ مصحح: حسينى اشكورى، احمد، ج 1، ص 436. «تَوْرِيَةً: إذا سترته و أظهرت غيره حيث يكون للفظ معنيان أحدهما أشيع من الآخر فتنطق به و تريد الخفي».

[18]. مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏19، ص 95.

[19]. جوهرى، اسماعیل بن حماد‌، الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، محقق: عطار، احمد عبدالغفور، ج ‏3، ص 1087؛ ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب‏، ج 7، ص 183.

[20]. فيومى، أحمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير للرافعى، ج ‏2، ص 403.

[21]. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، ج 1، ص 274.

[22]. تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، محقق: الصعیدی، عبدالمتعال، ج 2، ص 150.

[23]. تهانوى، محمد على بن علی، موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم‏، مترجمان: خالدى، عبدالله/ زيناتى، جورج؛ محقق: دحروج، على فريد، مقدمه نويس: عجم، رفيق، ج ‏1، ص 215.

[24]. همایی، جلال الدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، ص 174 و 175.

[25]. صافات، 89.

[26]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏8، ص 702 و 703؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 91 و 92.

[27]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏7، ص 86.

[28]. زمخشرى، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج ‏4، ص 49.

[29]. «روي في الاحتجاج، أنه سئل الصادق (علیه السلام)… عن قول إبراهيم فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ فَقٰالَ إِنِّي سَقِيمٌ قال ما كان إبراهيم سقيما و ما كذب إنما عنى سقيما في دينه أي مرتادا‌». طبرسى،‏ احمد بن على، ‏الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق/مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 2، ص 354 و 355.

[30]. انبیاء، 58.

[31]. همان، 62.

[32]. همان، 63.

[33]. تفسیر نمونه، ج 13، ص 438 و 439.

[34]. طیب، سید عبد الحسین، ‏اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 203؛ قرائتی، محسن، تفسير نور، ج ‏7، ص 470.

[35]. یوسف، 70.

[36]. یوسف، 76.

[37]. همان، 74 و 75.

[38]. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان في تفسير القرآن، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية مؤسسة البعثة- قم، ج ‏3، ص 184.

[39]. کهف، 71.

[40]. همان، 72.

[41]. همان، 73.

[42]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج ‏6، ص 747.

[43]. شعراء، 19.

[44]. قصص، 15.

[45]. شعراء، 18 – 20.

[46]. عروسى حويزى، عبد على بن جمعه، تفسير نور الثقلين، محقق: رسولى محلاتی، سيد هاشم، ج ‏4، ص 48.

[47]. تفسير نمونه، ج ‏15، ص 203 و 204.

[48]. صدوق، محمد بن على، معانی الأخبار، محقق: غفارى، على اکبر، ص 386.

[49]. ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، محقق/ مصحح: طناحى، محمود محمد و زاوى، طاهر احمد، ج ‏5، ص 177.

[50]. «جودت لله درك- لقد عجبت الملائكة في السماوات من حسن توريتك… و لقد كان لحزقيل المؤمن مع قوم فرعون الذين وشوا به إلى فرعون مثل هذه التورية». التفسير المنسوب الى الامام العسكرى (علیه السلام)، ص 356 و 357.

[51]. همان، ص 356 – 358؛ طیب، سید عبد الحسین، أطيب البيان في تفسير القرآن، ج ‏11، ص 38.

[52]. ر.ک: معنای اصطلاحی توریه در همین مقاله.

[53]. «هو أن يريد بلفظ معني مطابقا للواقع و قصد من القائه أن يفهم المخاطب منه خلاف ذلك مما هو ظاهر فيه عند مطلق المخاطب او المخاطب الخاص». انصارى، مرتضى بن محمد امين، كتاب المكاسب المحرمة و البيع و الخيارات (ط- القديمة)، محقق/ مصحح: رحمتى، محمد جواد و حسينى، سيد احمد، ج ‌1، ص 197.

[54]. همان.

[55]. اِبْن‌ِ فارِض‌، ابوحفص‌ (ابوالقاسم‌) شرف‌الدین‌ عمر بن‌ على‌ بن‌ مرشد بن‌ على‌ (576 -632ق‌/1181- 1235م‌)، بزرگ‌ترین‌ سراینده شعر صوفیانه‌ در ادبیات‌ عرب‌ است. نام‌ ابن‌ فارض‌، در حوزه عرفان‌ و تصوف‌ قرن‌ 7 ق‌، در كنار نام‌ كسانى‌ چون‌ ابن‌ عربى‌ و صدرالدین‌ قونوی‌ جای‌ مى‌گیرد و قصاید او مخصوصاً تائیه كبری‌، همراه‌ با فصوص‌ الحكم‌ و فكوک در خانقاه‌ها و حلقه‌های‌ صوفیه‌ تدریس‌ مى‌شده‌ است‌. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.

[56]. فرغانى، سعید الدین، مشارق الدرارى شرح تائیه ابن فارض‏، محقق/مصحح: آشتیانى، سید جلال الدین، ص 421.

[57]. فرغانى، سعید الدین، منتهى المدارك فى شرح تائیة ابن فارض‏، محقق/ مصحح: عاصم ابراهیم الكیالى الحسینى الشاذلى الدرقاوى، ج ‏1، ص 430 و 432.

[58]. كاشانى‏، عبد الرزاق، كشف الوجوه الغر لمعانى نظم الدر، محقق/ مصحح: المزیدى‏، احمد فرید، ص 135.

[59]. سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى‏، ج 1، ص 606.

[60]. ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج ‏1، ص 304.

[61]. جمعى از پژوهشگران زیر نظر هاشمى شاهرودى، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى‌، ج 3، ص 602؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، محقق: الصعیدی، عبدالمتعال، ج 1، ص 304.

[62]. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، همان.

[63]. همان.

[64]. انصارى، مرتضى بن محمد امين، كتاب المكاسب المحرمة و البيع و الخيارات، محقق/ مصحح: گروه پژوهش در كنگره‌، ج 2، ص 17.

[65]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، محقق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)‌، ج 12، ص 254‏، ح 8.

[66]. انعام، 1.

[67]. مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 95 و 96.

[68]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۲.

[69]. ر.ک: سایت اسلام پدیا، مقاله مفهوم شناسی تقیه.

[70]. همان.

[71]. علمی است که به سبب آن، وجوه نیکویی کلام بعد از رعایت مطابقت آن با مقتضای حال و روشنی دلالت آن (خالی بودن آن از تعقید معنوی)، شناخته مى‌شود. وجوه نیکویی کلام نیز دو قسم است: بخشی به نیکویی معنا برمی گردد که به آنها محسنات معنوی گفته مى‌شود و بخشی نیز به نیکویی لفظ مربوط مى‌شود که به آنها محسنات لفظی مى‌گویند. ر.ک: تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، محقق: الصعیدی، عبدالمتعال، ج 2، ص 135.

[72]. همان، ص 151 و 152.

[73]. همان، ص 152.

[74]. در لغت نامه دهخدا آمده است: غَضا، درخت بزرگی از نوع اثل (درخت شور گز) است و یکی آن غضاة مى‌باشد. چوب آن بسیار سخت است و از این رو زغال آن نیز صلابت دارد و آتش آن نیکو است و آتش پاره آن تا مدتی بماند و خاموش نگردد. ر.ک: سایت واژه یاب.

[75]. شرح المختصر، ج 2، ص 153.

[76]. تهانوى، محمد على بن علی، موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، مترجمان: خالدى، عبدالله/ زيناتى، جورج، محقق: دحروج، على فريد، مقدمه نويس: عجم، رفيق، ج ‏1، ص 149؛ سایت واژه یاب، لغت نامه دهخدا.

[77]. ر.ک: استرآبادى، محمد بن على، آيات الأحكام، ج ‏1، ص 51 و 52؛ ابيارى، ابراهيم، الموسوعة القرآنية، ج ‏3، ص 61.

[78]. سایت واژه یاب، ذبل واژه حیله.

[79]. جمعى از پژوهشگران زیر نظر هاشمى شاهرودى، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم السلام)، محقق: محققان مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى‌، ج 3، ص 403 و 404.

[80]. رشیدی رنجبر، نوشین/دیاری بیدگلی، محمد تقی/ سروی، فاطمه، بازتاب توریه و دروغ مصلحت آمیز در آیات قصص از منظر مفسران فریقین، دوفصل نامه پژوهش های تفسیر تطبیقی دانشگاه قم، شماره پیاپی 3، ص 67. دو فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه قم.

[81]. ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 2، ص 809؛ فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين‏، ج 8، ص 301.

[82]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، ج ‏15، ص 219؛ جوهرى، اسماعیل بن حماد‌، الصحاح – تاج اللغة و صحاح العربیة، محقق: عطار، احمد عبدالغفور، ج ‏6، ص 2523.

[83]. تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، محقق: الصعیدی، عبدالمتعال، ج 2، ص 150؛ طريحى، فخرالدين بن محمد، مجمع البحرين، محقق/ مصحح: حسينى اشكورى، احمد، ج 1، ص 436.