searchicon

کپی شد

مفهوم شب قدر

شب قدر یکی از شب های دهه آخر ماه رمضان است. طبق روایات ما، یکی از شب های نوزدهم یا بیست و یکم و به احتمال زیادتر، بیست و سوم ماه مبارک رمضان، است.[1]

(شهود) (شب قدر) يا (ليلة القدر) مشهورترين نام اين شب است. مفسران درباره اين كه چرا اين شب را (شب قدر) گفته اند و (قدر) به چه معنا است، سه معنا گفته اند.

1. قدر، به معنای شرف و منزلت است، مرحوم طبرسى می گويد: از آن رو به اين شب، قدر گفته اند كه داراى شرف و پايه اى بلند و شأنى عظيم است؛ مثل اين كه بگويند: مرد داراى قدر؛ يعنى داراى شرف و منزلت… .

چنان چه قرآن مى فرمايد: «و ما قدروا الله حق قدره»؛[2] يعنى عظمت و شأن  خدا را آن گونه كه بايد به جا نياوردند. «ابوبكر وراق» می گويد: «لان من لم يكن ذا قدر اذا احياها صار ذا قدر»؛ آن شب را، قدر ناميدند، از اين رو كه انسان ها با زنده داشتن آن به قدر و منزلت مى رسند.

ديگران نيز گفته اند: شب قدر است؛ زيرا كارهاى خدايى را در آن شب پاداشى بزرگ و گران سنگ است. گروهى ديگر نيز گفته اند: شب قدر است، چون كتابى گران بها بر پيامبرى بلند مرتبه و گرامى، براى امّتى بلند پايه با دستان فرشته اى گران قدر نازل شده است. در قدر و منزلت شب قدر همين بس كه سوره مباركه (قدر) در شأن آن نازل شده است.
2. يكى از معانى قدر ضيق و تنگى است. اين شب را از آن رو قدر گفته اند كه زمين به واسطۀ كثرت فرود فرشتگان در آن شب، تنگ مى شود. زمين در اين شب، سرشار از فرشتگانى است كه تا سپيده دم، هم صدا با زمينيان به احياى آن شب مى پردازند و به وظايف خويش مى رسند. در اين زمينه قرآن كريم مى‌فرمايد: تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر.

3. قدر به معنای تقدير و اندازه گيرى است،بسيارى از دانشمندان اين معنا را پذيرفته اند؛ چون در اين شب، همه چيز اندازه گيرى مى شود، به آن شب قدر گفته مى شود. از جمله مقدرات اين شب، سرنوشت افراد، جامعه، حوادث و پيش آمدها، مانند جنگ، زلزله، پيروزى، شكست، سعادت و شقاوت و… است.[3]

با روشن شدن معنای قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر می شود. شب قدر شبی است که همه مقدرات تقدیر می گردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازه گیری می شود.

 


[1]. سید بن طاووس،  اقبال الاعمال، تحقیق و تصحیح قیومی اصفهانی، جواد، ج 1، ص 312 و 313 و 374 و 375.

[2]. حج، 74 .

[3]. برگرفته از رمضانی، معبود، ره توشه راهیان نور، ص 95.