Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

مفهوم اصطلاحی سنت (روش ها) در قرآن و روایات

اصطلاح سنت در قرآن و روایات،[1] به روش و طریقت معنا شده است؛ و به دو روش بشری و الهی اشاره می نماید:

  • سنت بشری

روش، آداب و رسومی که انسان ها در زندگانی خویش بر اساس عادت و عرف به آن ها پایبندند که گاه معقول نبوده، فقط تعصب و قومگرائی در آن حاکم است؛ مثل سنت کافران و پیروی از گذشتگان کافر و نادان. در باره این، قرآن مجید می فرماید:

«و وقتی به آنان گفته می‌شود: از آنچه خداوند نازل گردانیده است، پیروی کنید، می‌گویند: ما از چیزی پیروی می‌کنیم که از نزد پدرانمان یافته باشیم؛ ولو پدرانشان هیچ نمی‌فهمیدند و هدایت نیافته بودند»![2]

  • سنت الهی[3]

سنت ایجاد در آفرینش و سنت تأثیر در اداره موجودات خلق شده، دو روش خداوند در بوجود آوردن موجودات و اداره آنها در دنیاست که در عین اختلاف، در قانون عدل یا قانون علت و معلول، با هم مشترکند؛ به این معنا که اگر علت برای ایجاد و علت برای تأثیرگذاری وجود داشته باشد و مانع در ایجاد و تأثیرگذاری موجود نباشد، معلول، امری مسلم خواهد بود و یا تأثیر پذیری آن قطعی، ثابت و تغییر ناپذیر می گردد:

الف. سنت ایجاد (سنت ایجاد یا روش خداوند در آفرینش موجودات)

«به وجود آورنده‌ی آسمان ها و زمين است؛ پس هنگامى كه فرمان چیزی دهد، فقط به آن مى‏گويد: باش! پس خواهد بود».[4]

  • سنت تأثیر (سنت خداوند در اداره موجودات آفریده شده)

موجودات آفریده شده، در یک تعامل تنگاتنگ علت و معلولی، بر یکدیگر تأثیر می گذارند. در خصوص این، قرآن مجید می فرماید:

«گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید، او را آتش بزنید و خدایانتان را یاری کنید؛ گفتيم: اى آتش! نسبت به ابراهيم سرد و سلامت باش!».[5]

آتش در هر دو مرحله یعنی قبل و بعد از معجزه، بر قانون و سنت بوده، ثابت، قطعی و غیرقابل تغییر بود؛ آنجایی که باید بسوزاند و آنجایی که با سرد شدن آتش، نسوختن امری قطعی و مسلم گشته بود، سنت الهی تأثیر، از آن تخلفی نخواهد شد بلکه ثابت، قطعی و غیرقابل تغییر است.

سنت تأثیر یا روش خداوند در اداره موجودات آفریده شده، به دو قسم تقسیم می شود که بخشی مربوط به دنیا و نحوه تعامل موجودات با یکدیگر در دنیا برای بهتر و سالمتر زندگی کردن است که سنت تکوینی می نامیم و بخشی دیگر مربوط به آخرت است که نحوه تعامل موجودات با یکدیگر برای رسیدن به کمال و رضوان الهی است که آن را سنت تشریعی می خوانیم.

  1. سنت تکوینی

سنت تکوینی به نوبه خود به دو قسم سنت تکوینی ذاتی که بیانگر تأثیر قطعی، ثابت و تغییرناپذیر موجودات بر یکدیگر بوده، آنی نیز خواهد بود مثل سوزاندن آتش؛ در حالی که سنت دیگر تکوینی یعنی سنت تکوینی عرضی، تأثیر قطعی، ثابت و تغییر ناپذیر دارد ولی آنی نیست مثل سنت تلاش که هر فردی به میزان تلاشش بهره مند خواهد گشت.

  1. سنت تشریعی

سنت تشریعی، مجموعه مقرراتی است که مربوط به آخرت بوده، تأثیرات مطابعت و مخالفت از آن، ثابت، قطعی و تغییرناپذیر است ولی آنی نخواهد بود مثل سنت گناه و کفر انسان را به جهنم سوق می دهد و مانع ورود انسان گنهکار و کافر خواهد گشت. از جمله سنت های تأثیر در سنت های تشریعی، می توان سنت حلال و حرام یا احکام الهی را نام برد.

«امام صادق (علیه السّلام) می‌فرمایند: تا اينكه محمّد (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و قرآن شريعت و طريقت خود را آورد. پس، حلال [دين] او تا روز قيامت حلال و حرام [دين] او تا روز قيامت حرام خواهد بود.[6]

[1]. سنت در قرآن و روایات و اصطلاحات (سنت ایجاد، سنت تأثیر)، ابداعی بوده، از آیات قرآن و روایات استنباط شده است.

[2]. «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ كاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئا وَ لَا يَهْتَدُونَ»، بقره، 170.

[3]. ر.ک. مدخل مفهوم شناسی سنت الهی (مفهوم اصطلاحی سنت الهی در قرآن و روایات).

[4]. «بَديعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»، بقره، 117.

[5]. «قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ ءَالِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَعِلِينَ. قُلْنَا يَا نَارُ كُونىِ بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلىَ إِبْرَاهِيمَ»، انبیاء، 68-69.

[6] – «قال الامام الصادق (عليه السلام): حتّى جاءَ محمّدٌ (صلى الله عليه و آله و سلم) فجاءَ بالقرآنِ و بشَريعَتِهِ و مِنهاجِهِ، فحَلالُهُ حَلالٌ إلى يَومِ القِيامَةِ، و حَرامُهُ حَرامٌ إلى يَومِ القِيامَةِ»، کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص17؛ ترجمه: ری شهری، میزان الحکمه، ج 12، ص 10.