Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

مفهوم‌شناسی مکه

چکیده مقاله مفهوم‌شناسی مکه

لغت‌شناسان و فرهنگ‌نویسان عرب درخصوص ریشه‏ و معنای لغوی کلمه «مکّه»، و وجه نام‌گذاری آن، وجوه متعددی را ذکر نموده‌اند؛ از جمله برخی مکه را از «مَکَّ»؛ به معنای مکیدن گرفته‌اند؛ چون به علت کمی آب در آن‌جا، از زمین آبش را مکیده و استخراج می‌کنند، یا آن که زمین آبش را مکیده و به راحتی در دسترس نیست. بعضی مکه را از «مُکاء»؛ به معنای سوت‌کشیدن دانسته‌اند؛ بدان‌ سبب که طواف و نیایش اعراب جاهلی در مکه، حول خانه خدا، همراه با سوت‌کشیدن و کف‌زدن بوده است، و برخی هم کلمه «بغ» یا «بگ» در زبان اوستایی و فارسی باستان؛ به‌معنای شهر مقدس یا شهر خدا را مطرح کرده‌اند.

مکه در اصطلاح جغرافیا به‌یکی از مهم‌ترین شهرهای کشور عربستان گفته می‌شود که جایگاه کعبه؛ قبله مسلمانان، خاستگاه اسلام و زادگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و بعضی از اهل بیت (علیهم السلام) است.

تعدادی از نام‌های مکه در قرآن و برخی هم در روایات و کتاب‌های تاریخی نقل شده است.

 

تعریف لغوی مکه

فرهنگ‌نویسان عرب از دیرباز درخصوص ریشه‏ و معنای لغوی کلمه «مکّه» و وجه نام‌گذاری آن، فرضیه‌های گوناگونی را مطرح کرده‌اند که برخی از آنها عبارتند از: «مَکَّ» از مکیدن؛ چون آب در مکه کم است، برای دست‌یابی به آن، آب را از زمین استخراج می‌کنند (گویا که آب را از دل زمین می‌مکند)[i] یا آن‌که گویا زمین، آب این منطقه را مکیده است،[ii] یا از «مُکاء»؛ به معنای سوت کشیدن است؛ بدان‌سبب که طواف اعراب جاهلی حول کعبه، به صورت عریان و همراه با سوت و کف بوده است،[iii] اما احتمالاً واژه «مکَّه» و ساخت اصیل‌تر آن «بکَّه»، واجد ریشه ایرانی و صورت تحول‌یافته‌ای از کلمه «بغ» یا «بگ» در زبان اوستایی و فارسی باستان؛ به‌معنای شهر مقدس یا شهر خدا است.[iv]

 

تعریف اصطلاحی مکه

مکه در اصطلاح جغرافیا، به‌یکی از شهرهای مهم‌ کشور عربستان گفته می‌شود که جایگاه خانه خدا؛ «کعبه» قبله‌گاه مسلمانان، خاستگاه اسلام و زادگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و بعضی از اهل‌بیت (علیهم السلام) است. این شهر جزو استان مکه واقع در ناحیه حجاز است و در بخش غربى شبه جزیره عربستان قرار دارد.[v] شهر مکه از آغاز خلقت قداستی ویژه داشته‌است، ولى تاریخ جغرافیایى و آبادانى‌اش با اسکان حضرت هاجر و حضرت اسماعیل (علیهما السلام) در آن شروع مى‌شود. این شهر پیش از اسلام به‌سبب وجود خانه کعبه، مرکز تجارت شبه جزیره عربستان بوده‌است.[vi]

 

وجه نام‌گذاری مکه

درباره علت نام‌گذاری مکّه به این اسم، وجوه متعددی ذکر شده است:

  1. مکه نامیده شده به‌جهت این‌که این شهر از نعمت آب کم‌بهره است و در آن‌جا مردم مجبور هستند آب را از زمین استخراج کنند (گویا که آب را از دل زمین می‌مکند).[vii]
  2. مکه نامیده شده؛ زیرا نخوت و غرور مستبدان را از بین می‌برد.[viii]
  3. مکه نامیده شده؛ زیرا گناهان انسان را محو کرده، از میان می‌برد.[ix]
  4. مکه نامیده شده؛ زیرا (به‌دلیل دعای حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) و وجود آیات و بینات الهی)، مردم را از هر سو به‌خود جذب می‌کند؛ چنان‌که عرب به‌جذب و گرایش بچه شتر به‌پستان مادر و مکیدن تمام شیر آن، می‌گوید: «امتک الفصیل ما فی ضرع امه».[x]
  5. مکه نامیده شده؛ زیرا که مردم در آن ازدحام می‌کنند.[xi]
  6. مکه نامیده شده؛ زیرا هر کسی را که در آن ظلم کند، هلاک می‌کند؛ چنان‌که برخی از شاعران عرب خطاب به‌مکه گفته‌اند: ای هلاک کننده فاجر، نابود کن نابود کردنی، نابود مکن مذجح و عکا را.[xii]
  7. مکه نامیده شده؛ زیرا فاجر را اخراج کرده و از خود می‌رماند.[xiii]
  8. مکه نامیده شده؛ چون‌که میان دو کوه مرتفع واقع شده و شهر مکه در میان دره؛ مثل ظرفی است که بالای آن تنگ و وسط آن فراخ باشد.[xiv]
  9. مکه نامیده شده؛ زیرا اعراب جاهلی در هنگام حج می‌گفتند: حج ما تمام و کامل نخواهد بود، مگر آن‌که کنار کعبه رفته و در آن‌جا سوت بکشیم.[xv] این وجه تسمیه از مکه، شبیه وجه تسمیه‌ای است که حضرت امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ به سؤال محمد بن سنان بیان فرموده است. آن‌حضرت ضمن پاسخ به سؤال‌های محمد بن سنان در مورد این پرسش که «چرا مکه را مکه نامیده‌اند؟»، می‌فرماید: «دلیل نامیده شدن مکه به‌این نام، این است که مردم در زمان جاهلیت در هنگام حج، سوت می‌کشیدند و به‌همین سبب به‌کسی که قصد حج داشت، می‌گفتند: «قد مکا»؛ چنان‌که خدای عزّوجلّ در مورد این عمل آن‌ها می‌فرماید: « نمازشان نزد خانه (خدا)، فقط کف زدن و سوت کشیدن بود».[xvi]
  10. از امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤال شد: چرا مکه به این نام، نامیده شده است؟ فرمود: «چون خداوند متعال زمین را از زیر آن گسترانید».[xvii] این مطلب در قرآن[xviii] و روایات دحوالأرض[xix] نیز آمده است.[xx]

 

نام‌های مکه در قرآن

در آیات قرآن کریم، نام‌های متعددی برای شهر مکه ذکر شده که در این گفتار به آن‌ها اشاره می‌شود:

  1. مکّه: خداوند سبحان می‌فرماید: «وَ هُوَ الَّذی کفَّ أَیدِیهُمْ عَنْکمْ وَ أَیدِیکمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکمْ عَلَیهِمْ وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرا؛[xxi] او كسى است كه دست آن‌ها را از شما، و دست شما را از آنان در درون مكّه كوتاه كرد، بعد از آن‌كه شما را بر آن‌ها پيروز ساخت و خداوند به آن‌چه انجام مى‏دهيد بيناست!».
  2. بکّه: یکی دیگر از اسامی مکه در قرآن، بکه است. خداوند سبحان می‌فرماید: «إِنَّ اوَّلَ یَبْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمِینَ؛[xxii] نخستين خانه‏اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد، همان است كه در سرزمين مكّه است، كه پربركت، و مايه هدايت جهانيان است».

بکّ در لغت؛ به‌معناى ازدحام است و بکّه همان‌گونه که برخى گفته‌اند؛ به‌معناى محل ازدحام است؛ بنابراین، چون محل بیت و اطراف آن، محل ازدحام براى طواف، استلام، نماز و دعا است، به‌آن بکّه گفته شده و معناى وصفی دارد، نه عَلَم و اگر جاى دیگر هم محل ازدحام باشد؛ مثل جمرات مِنا، به‌آن‌ها هم بکّه گفته می‌شود.[xxiii]

از امام باقر )علیه السلام( نقل شده که فرمود: «بکه، موضع خانه خدا و مکه، تمام حرم است».[xxiv]

در حديث دیگری از امام محمد باقر (عليه السّلام) نقل شده كه فرمود: «مكّه را به‌آن دلیل بكّه ناميده‏اند كه مردان و زنان در آن گريه می‌کنند…».[xxv]

مشابه این معنا از امام صادق (عليه السّلام) نیز نقل شده است.[xxvi]

حلبی می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم؛ چرا به مکه، بکه گفته شده؟ آن‌حضرت فرمود: «چون بعضی از مردم بعضی دیگر را با دست به‌گریه می‌اندازند».[xxvii] کنایه از این‌که ازدحام جمعیت زیاد است و مردم برای حرکت کردن و باز کردن راه خود با دست‌ها و آرنج‌های خود به پهلو، سینه و کمر حجاج فشار آورده و موجب درد و رنج و در نتیجه گریه آن‌ها می‌شوند.

  1. ام‌القری: از دیگر نام‌های شهر مقدس مکه که در قرآن آمده است، ام‌القرى مى‌باشد. این نام براى این شهر، در دو آیه از قرآن مجید ذکر شده است: «…لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها…؛[xxviii] …تا به‌وسیله آن مردمِ ام‌القرى (مکه) و کسانى را که پیرامون آن هستند، هشدار دهی…»، «…لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُري‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لا رَيْبَ فيهِ…؛[xxix] …تا هشدار دهی به کسانى که در ام‌القری (مکه) و پیرامون آن هستند و آن‌ها را از روزى كه همه خلايق در آن روز جمع مى‏شوند و شک و ترديدی در آن نيست، بترسانى…».
  2. البلد الأمین: از نام‌هاى معروف مکه که بیان‌گر احترام فوق‌العاده و قداست بیش از حد این سرزمین مقدس است، نام «البلد الأمین» مى‌باشد. این نام به‌همین صورت در قرآن کریم آمده و مورد قسم و سوگند الهى واقع شده است: «وَالتِّینِ وَالزَّیتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ»؛[xxx] «سوگند به انجیر و زیتون و سوگند به طور سینا و این شهر امن».

بدون شک منظور از بلدالأمین در این آیه، شهر مکه است؛ زیرا سوره تین در مکه نازل شده، به‌علاوه این‌که، در آیات دیگرى از قرآن نیز، محل امن بودن مکه و حرم به‌روشنى بیان شده است، مانند: «…أَوَ لَمْ نُمَکنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً…؛[xxxi] …آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم؟…» و «…وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً…؛[xxxii] …هر کس داخل آن (مکه) شود در امان خواهد بود…».

این‌که خداوند شهر مکه را سرزمین صلح و آرامش و جای‌گاه امن و آسودگى قرار داده، از برکت دعاى حضرت ابراهیم (علیه السلام)؛ تجدید‌کننده بنای کعبه است که از خداوند چنین درخواست نموده است: «…وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً…؛[xxxiii] (به ياد آوريد) زمانى را كه ابراهيم گفت: پروردگارا! اين شهر [مكّه‏] را شهر امنى قرار ده!…».

  1. حرم امن: یکی دیگر از اسامی مکه، حرم امن است که در قرآن به‌آن اشاره شده است: «أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا…؛[xxxiv] آيا نديدند كه ما [شهرشان مکه را] حرم امنى (براى آنها) قرار داديم…».
  2. وادی غیر ذی‌زرع: از دیگر اسامی مکه، وادی غیر ذی‌زرع است که در قرآن اشاره شده‌است: «رَبَّنا إِنِّي أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِکَ الْمُحَرَّمِ…؛[xxxv] پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى‏کشت و زراعت، در كنار خانه‏اى كه حرم توست، ساكن ساختم…».

نام‌های دیگر مکه در قرآن کریم، عبارت است از: القریة،[xxxvi] معاد،[xxxvii] الوادی،[xxxviii] البلدة،[xxxix] البلد،[xl] المسجد الحرام.[xli] ، [xlii]

 

نام‌های مکه در روایات و تاریخ

با نگاهی به‌تاریخ، روایات و احادیث درمی‌یابیم که مکه از جمله مکان‌هایی است که به‌بیشتر جزئیات آن اشاره شده‌است. یکی از آن جزئیات، موضوع نام‌های مکه است که بعضی از محققان، به 70 نام آن دست یافته‌اند.[xliii] در این گفتار به‌برخی از آن نام‌ها اشاره می‌شود:

بساسة، ام رحم، صلاح، الرأس، العرش، النساسة، الباسة، الناسة، العروض، كوثی، ام‌كوثی، فاران، المقدسه، قریة‌النمل، الحاطمة، الحرم، برة، طیبة، القادس، المذهب، العرش، القادسة، المعطثة، الرتاج، ام ‌زحم، ام ‌صح، ام ‌روح، بساق، المكتان، النابیة، ام ‌الرحمة، الناشتة، سبوحة، السلام، نادرة، العرویش، الحُرمة، الحِرمت، قریة ‌الحمس، ام ‌راحم، نقرة ‌الغراب، البنیة، ناشة، تاج، كبیرة، ام ‌رحمن، السیل، البلد الحرام، حرم ‌الله ‌تعالی، بلد الله تعالی، العذراء، النجز، العُرْش، العُرُش، العروش، القادسیة.[xliv]

 

کتاب‌نامه مقاله مفهوم‌شناسی مکه

  1. قرآن کریم.
  2. ابن دريد، محمد بن حسن؛ جمهرة اللغة؛ دار العلم للملايين‏، چاپ اول، بيروت‏، 1988م‏.
  3. ابن سیده، على بن اسماعیل؛ المحكم و المحیط الأعظم‏؛ محقق/ مصحح: هنداوى، عبدالحمید؛ دار الكتب العلمیة، چاپ اول، بیروت‏، 1421ق‏.
  4. ابن منظور، محمد بن مكرم‏؛ لسان العرب‏، محقق/ مصحح: مير دامادى، جمال الدين‏؛ دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع و دار صادر، چاپ سوم، بيروت، 1414ق.
  5. چهرقانی، رضا؛ ««تأملی ریشه‌شناختی در خاستگاه و معنای کلمه مکه»؛ فصل‌نامه لسان مبین (پژوهش ادب عربی)؛ سال یازدهم، دوره جدید، شماره 38، زمستان 1398ش.
  6. حافظ برسى، رجب بن محمد؛ مشارق أنوار اليقين في أسرار أميرالمؤمنين (عليه السلام)؛ محقق/ مصحح: عاشور، على؛ أعلمي، چاپ اول، بيروت، 1422ق.‏
  7. حريرى، محمديوسف؛ فرهنگ اصطلاحات حج؛ انتشارات هجرت، چاپ اول، قم، 1382ش.
  8. حموی، ياقوت بن عبدالله؛ معجم البلدان؛ دار صادر، چاپ دوم، بيروت، 1995ش.
  9. سایت بینش نو.
  10. سایت دانشنامه اسلامی.
  11. سید بن طاووس، سید رضی الدین؛ الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة؛ دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، تهران، 1409ق.
  12. صالحى شامى، محمد بن يوسف؛ سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد؛ تحقيق: عبدالموجود، عادل احمد و معوض، على محمد؛ دار الكتب العلمية، چاپ اول، بيروت، 1414ق/ 1993ش.
  13. صدوق، محمد بن على؛ علل الشرائع؛ كتاب‌فروشى داورى، چاپ اول، قم، 1385ش/ 1966م.
  14. صدوق، محمد بن على؛ ‏عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ محقق/ مصحح: لاجوردى، مهدى‏؛ نشر جهان‏، چاپ اول، تهران، 1378ق.
  15. صدوق، محمد بن على؛ من لا يحضره الفقيه‏، محقق/ مصحح: غفارى، على‌اكبر؛ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ دوم، قم، 1413ق.
  16. عياشى، محمد بن مسعود؛ تفسير العيّاشي‏، محقق/ مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏؛ المطبعة العلمية، چاپ اول، تهران، 1380ق.
  17. فخر رازى، محمد بن عمر؛ مفاتیح الغیب‏ (التفسیر الکبیر)؛ دار احیاء التراث العربى، چاپ سوم‏، بیروت، 1420ق.
  18. فراهيدى، خليل بن احمد؛ كتاب العين؛ نشر هجرت‏، چاپ دوم، قم، 1409ق.
  19. فقیهی، محمد مهدی، «نام‌های مکه»؛ فصلنامه میقات حج، دوره 1، شماره 4، شماره پیاپی 4، تابستان 1372ش.
  20. قرشى، سيد على اكبر‌؛ قاموس قرآن‌؛ دار الكتب الإسلامية‌، چاپ ششم‌، تهران، 1371ش‌.
  21. کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی‏؛ محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد؛ دارالكتب الإسلامیة، چاپ چهارم، تهران‏، 1407ق‏.
  22. مقدسى، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاريخ؛ مكتبة الثقافة الدينية، بور سعيد (مصر)، بى‌تا.

 

 

[i]. ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج ‏1، ص 166.

[ii]. فخر رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب‏ (التفسیر الکبیر)، ج ‏8، ص 299.

[iii]. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، ج ‏5، ص 418.

[iv]. ر.ک: چهرقانی، رضا، «تأملی ریشه‌شناختی در خاستگاه و معنای کلمه «مکه»، فصل‌نامه لسان مبین (پژوهش ادب عربی)، ص 24؛ سایت بینش نو، «بحث حدیثی و تاریخی دربارۀ دو واژۀ بکّه و مکّه».

[v]. حريرى، محمديوسف، فرهنگ اصطلاحات حج، ص 187. با اندکی تصرف.

[vi]. برگرفته از سایت دانشنامه اسلامی.

[vii]. حموی، ياقوت بن عبد الله، معجم البلدان‏، ج 5، 182؛ ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج ‏1، ص 166.

[viii]. صالحى شامى، محمد بن يوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، تحقيق: عبد الموجود، عادل احمد و معوض، على محمد، ج 1، ص 198.

[ix]. همان.

[x]. همان.

[xi]. ابن سیده، على بن اسماعیل، المحكم و المحیط الأعظم‏، محقق/ مصحح: هنداوى، عبدالحمید، ج ‏6، ص 674.

[xii]. معجم البلدان‏، ج 5، ص 182.

[xiii]. سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، ج 1، ص 198.

[xiv]. معجم البلدان‏، ج 5، ص 182؛ المحكم و المحیط الأعظم‏، ج 6، ص 674.

[xv]. همان، ص 181.

[xvi]. انفال، 35؛ صدوق، محمد بن على، ‏عيون أخبار الرضا (عليه السلام)‏، محقق/ مصحح: لاجوردى، مهدى‏، ج 2، ص 90.

[xvii]. حافظ برسى، رجب بن محمد، مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين (عليه السلام)، محقق/ مصحح: عاشور، على‏، ص 131.‏

[xviii]. «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها»، نازعات، 30.

[xix]. به عنوان نمونه: کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی‏، محقق و مصحح: غفارى، على‌اكبر و آخوندى، محمد، ج ‏4، ص 197 و 198؛ سید بن طاووس، سید رضی الدین، الإقبال بالأعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنة، ج 1، ص 310.

[xx]. برگرفته از: فقیهی، محمد مهدی، «نام‌های مکه»، فصلنامه میقات حج، دوره 1، شماره 4، شماره پیاپی 4، ص 134 – 136.

[xxi]. فتح، ۲۴.

[xxii]. آل‌عمران، 96.

[xxiii]. قرشى، سيد على اكبر‌، قاموس قرآن، ج ‏1، ص 220؛ ابن منظور، محمد بن مكرم‏، لسان العرب‏، محقق/ مصحح: مير دامادى، جمال الدين‏، ج 10، ص 402.

[xxiv]. عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي‏، محقق/ مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، ج 1، ص 187.

[xxv]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 2، ص 397 و 398.

[xxvi]. همان؛ صدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه‏، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ج 2، ص 193.

[xxvii]. علل الشرائع، ج 2، ص 398.

[xxviii]. انعام، ۹۲.

[xxix]. شورى، ۷.

[xxx]. تین، آیات ۱ – 3.

[xxxi]. قصص، ۵۷.

[xxxii]. آل عمران، 97.

[xxxiii]. ابراهیم، 35.

[xxxiv]. عنکبوت، 67.

[xxxv]. ابراهیم، 37.

[xxxvi]. نحل، 112.

[xxxvii]. قصص، 85.

[xxxviii]. ابراهیم، 37.

[xxxix]. نمل، 91.

[xl]. ابراهیم، 35؛ بقره، 126؛ بلد، 1 و 2.

[xli]. بقره، 196.

[xlii]. برگرفته از: فقیهی، محمد مهدی، «نام‌های مکه»، فصلنامه میقات حج، دوره 1، شماره 4، شماره پیاپی 4، ص 133 – 140.

[xliii]. فقیهی، محمد مهدی، «نام‌های مکه»، فصلنامه میقات حج، دوره 1، شماره 4، شماره پیاپی 4، ص 132 و 133.

[xliv]. همان، ص 132 و 133 و 141 – 148.