کپی شد
معیار تفسیر قرآن
تفسیر نیز مانند سایر علوم برای ورود و فهم و درک درست آن، معیارها و ملاک هایی وجود دارد که عبارت اند از:
1. برداشت درست و صحیح آن است که مفسر دارای شرایط، آن تفسیر را بیان كند؛ یعنی فرد متخصص در علم تفسیر میتواند نظر دهد كه مراد هر آیه از قرآن چیست.
2. پیروی از روش صحیح در تفسیر قرآن؛ یک مفسر باید با استفاده و بهره گیری از علوم و ابزارهایی که انسان را به برداشت درست از مفاهیم قرآن رهنمون می کند به تفسیر قرآن بپردازد؛ چون روش های تفسیری گاهی ناقص و گاهی كامل است و بعضی روش ها صحیح و موجب كشف مراد آیه است و بعضی روش ها نادرست و حتی موجب انحراف در تفسیر قرآن است؛ مانند تفسیر به رأی. پس یك تفسیر وقتی معتبر است كه از كانال صحیح گذشته و با روش صحیح استخراج شده باشد و به دست ما برسد.
3. رعایت عناصر مطلوب در تفسیر؛ تفسیر مطلوب باید دارای این عناصر باشد:
الف. كشف و پردهبرداری از ابهام یك لفظ یا آیه
ب. تبیین و توضیح مقاصد كلام و گوینده آن
ج. همان گونه که می دانیم، تفسیر بیان است، پس قرائت قرآن، یا علم تجوید و صحیح خوانی قرآن و ترجمه كلمه به كلمه قرآن (تحتاللفظی) و حتی تدبر و تفكر در آیات قرآن كریم (فهم قرآن)، تفسیر محسوب نمیشود؛ زیرا هیچكدام بیان نیستند.
4. تفسیر قرآن نباید منافات با سنت قطعی (خبر متواتر یا خبر واحد همراه با قرینه) داشته باشد؛ زیرا پیامبر و ائمه (ع) مبیّن قرآن هستند.
در مورد این شرط؛ صاحب قاموس القرآن بعد از آن كه تفسیر را به معنای ایضاح و تبیین معنا کرده، می گوید: تفسیر قرآن نیز از این معنا است كه مراد خدا را بیان و روشن میكند، و آن اگر مبتنی بر قرآن و سنت قطعی باشد؛ یعنی قرآن را با قرآن و حدیث مقطوع تفسیر كند درست و صحیح است.[1]
5. تفسیر قرآن بدون پیشداوری و پیشفرضهای غیرضروری؛ در تفسیر هر كلامی احتیاج به پیشفرضهای ضروری هست كه غالباً كسی به آنها توجهی ندارد؛ مثل این كه صاحب این سخن فرد عاقل بوده و از گفته خود هدفی داشته است و ظهور آن حجت است، مگر آن كه قرینهای بر خلاف آن آورده شود، اما بعضی پیشفرضها هستند كه ممكن است در معنا اثر بگذارد، در حالی كه گوینده سخن با توجه به اصالة الظهور (فهم عرفی از الفاظ و تركیبهای زبان رایج) سخن می گوید، ولی ممكن است مفسر آن را بدون هیچگونه قرینهای به یك معنا كه موافق پیشفرض های خاص او است تفسیر كند.
لذا پیرامون شرایط مفسر می گویند[2] كه مفسر باید افكار و عقاید شخصی و تمایلات خود را بر معنای كلام تحمیل نكند؛ زیرا همان گونه که در بخش اول بیان شد، این تفسیر به رأی است كه شرعاً حرام است و در نظر عقلا هم مذموم است، بنابراین تفسیری معتبر است كه با ظهور و نصوص كلام گوینده هماهنگ باشد، مگر آن كه به وسیله یك قرینۀ قطعی یا روایت قطعی، معنای خلاف ظاهری را به گوینده نسبت دهند. و اگر یك مفسر اعتقادات مذهبی خاص خود و یا نظریهای علمی كه مورد پسند او است را بر آیهای تحمیل كند، و سعی در تطبیق آنها (بدون شاهد و موافقت ظاهر لفظ) نماید؛ این تفسیر معتبر نخواهد بود.
6. تفسیر یك آیه نباید مخالف با آیات دیگر قرآن باشد؛ منظور از مخالف در این جا، مخالف به معنای متناقض و متضاد است، نه مخالف به معنای ناهماهنگ که با اصل مطلب؛ قابل جمع عرفی است؛ به عنوان مثال یك معنای خاص با یك معنای عام با هم مخالف هستند، لكن قابل جمع عرفی هستند؛ به این صورت كه عام را با خاص تخصیص بزنیم؛ مانند این جمله که: همه انسان ها باید روزه بگیرند(عام)، مریضها نباید روزه بگیرند (خاص).
جمع این دو جمله ناسازگار و مخالف به این است كه بگوییم: همه انسان های غیر مریض باید روزه بگیرند.
7. تفسیر قرآن نباید مخالف حكم قطعی عقل باشد؛ چون پیامبران حجت ظاهری و عقل حجت باطنی است، پس اگر عقل انسان یك حكم قطعی داد كه تمام عقلا آن را بپذیرند شرع هم آن را میپذیرد و از همین رو است كه میگویند: “كلّما حكم به العقل حكم به الشرع”؛ هر چه را عقل به آن حكم كند دین هم به آن حكم میكند. البته عكس این قاعده هم صحیح است؛ چون هر چه را شارع مقدس حكم میكند، عقل هم حكم میكند (البته در مورد این قاعده معانی دیگری هم شده است)، لكن گاهی عقل انسان نمیتواند آن مطلب را درك كند؛ چون عقل انسان در حال رشد و تحول است و ممكن است با پیشرفت علوم بشری آن را دریابد، و لذا بسیاری از دستورات بهداشتی اسلام و قرآن با گذشت زمان مورد قبول همه دانشمندان علم پزشكی قرار گرفت، با این كه در محیط جاهلیت عرب كه این احكام در آن عصر نازل شد عقل انسان آن روزگار از درك آنها عاجز بود.
پس تفسیر قرآن نمیتواند نتیجهای دهد كه مخالف حكم قطعی عقل باشد؛ چون خداوند حكیم و عاقل است و شخص عاقل حكم خلاف عقل نمیدهد.
8. تفسیر قرآن باید براساس منابع صحیح تفسیر باشد؛ یعنی تفسیری معتبر است كه براساس دلیل عقلی یا نقلی معتبر و یا آیات محكم خود قرآن بیان شود، و الّا اگر تفسیر بر اساس نظر شخصی و بدون مراجعه به منابع معتبر باشد، همان تفسیر به رأی است كه بیانش گذشت.
[1]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 175،دار الکتب الاسلامیة تهران، چاپ سیزدهم، 1378.
[2]. عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روش های تفسیری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، چاپ اول، 1366.