کپی شد
معنای حدیث غدیر یعنی خلیفه چهارم
اگر بپذیریم که حدیث غدیر اولویت در تصرّف (که معنایش همان خلافت و امامت است) را ثابت میکند، پس مقصود از آن، خلافت در نهایت کار و در مآل امور است؛ یعنی پس از سه خلیفه دیگر. به عبارت دیگر، علی (علیهالسّلام) هنگامی خلیفه است که با او بیعت شود و چون پس از سه خلیفه دیگر با او بیعت شد، پس این روایت دلالت بر اولویت علی (علیهالسّلام) پس از آن سه شخص دارد؛ پس منافاتی ندارد که پس از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) سه تن خلیفه بشوند و در نهایت علی (علیهالسّلام) به ولایت برسد. این شبهه را فخر رازی مطرح کرده است و پس از او نیز دیگران نظیر قاضی عضدالدین ایجی[1] چلپی،[2] ابن حجر[3] و شیخ سلیم البشری[4] آن را تکرار نمودهاند.
پاسخ:
آیا اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میفرمود: «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه بعدی» چنانکه در روایات بسیار دیگر فرموده است (علامه امینی در الغدیر این روایت را از ترمذی، حاکم، نسائی، ابن ابی شیبه، طبری و… نقل میکند.)[5] باز نمیگفتند: بعدیّت میتواند بعد از سه خلیفه دیگر باشد و علی بعد از سه خلیفه دیگر خلیفه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است؟ و یا اگر میفرمود: «علی خلیفتی بلافصل» باز مدعی نمیشدند که کلمه «بلافصل» مطلق است و به خلافت سه خلیفه نخستین به دلیل اجماع اطلاق کلام رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) تخصیص یافته است و مفاد آن این است که: علی خلیفه بلافصل بغیر هذه الثلاثة؟ اگر مراد رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) از اولویت علی (علیهالسّلام) اولویت و خلافت او به هنگام بیعت مردم پس از بیست و پنج سال بوده است، این چه فضیلتی برای علی (علیهالسّلام) است و چه جای تبریک دارد؟
آیا آن همه ترس و بیم و آن همه خوشحالی و سرور و نقل روایت و بیان فضیلت، همه و همه لغو و بیهوده و گزاف و تنها برای بیان امری بدیهی و مسلم بوده است و هیچگونه اختصاص و امتیازی را برای علی (علیهالسّلام) ثابت نمیکند؟! بهراستی اگر این حادثه عظیم الهی و دینی و دنیایی را در حد یک انتصاب دنیایی و آن هم در حد قلمروی کوچک پایین آوریم و فرض کنیم که زمامدار یک مملکت همه افراد ملت را جمع کند و به آنها بگوید: مرگ من نزدیک شده است و بهزودی از میان شما میروم اکنون این شخص را به همان ولایت و زمامداری که خود داشتم منصوب مینمایم، کدام فرزانه است که مدعی شود منظور او ولایت و خلافت آن شخص در عاقبت کار و نهایت امر بوده است و منافاتی ندارد که چندین نفر قبل از او حکومت را در دست بگیرند و سالیان طولانی فرد تعیین شده را از کوچکترین مقامات حکومتی به دور دارند؟
چگونه ممکن است خلافت را که به نص قرآن (نزول آیه الیوم اکملت… در این واقعه) اکمال دین است و عدم اعلام آن مساوی با عدم ابلاغ تمامی رسالت الهی است (وان لم تفعل مما بلغت رسالته) مربوط به خلافت پس از سه نفر از حاضران در جلسه باشد، اما پیامبر هیچ اشارهای به افراد مقدّم بر او نکند با اینکه میداند این مسأله موجب اختلافات بسیاری خواهد شد و خونهای بسیاری برای آن ریخته خواهد شد.
ابوبکر و عمر پس از واقعه غدیر، علی (علیهالسّلام) را مولای خود دانستند و به او تبریک گفتند. اگر مراد از حدیث غدیر ولایت علی (علیهالسّلام) پس از درگذشت سه خلیفه باشد، پس علی مولای آنان نیست، چون آنها در زمان ولایت علی (علیهالسّلام) نیستند تا علی (علیهالسّلام) نسبت به آنان مولی و اولی به تصرف باشد.
[1]. جرجانی، میر سید شریف، شرح المواقف، ج ۸، ص ۳۶۱.
[2]. همان.
[3]. هیتمی، ابن حجر، الصواعق المحرقة، ص ۶۷.
[4]. شرفالدین موسوی، سید عبدالحسین، المراجعات، ص ۴۱۰، مطبوعات النجاح، قاهره، ۱۳۹۹ه.
[5]. عسقلانی، ابن حجر، الاصابة، ج ۴، ص ۴۶۸؛ جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۵، مؤسسة المحمودی، بیروت، ۱۳۹۸ه؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج ۴، ص ۲۳؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب والسنّة والادب، ج ۱، ص ۸۶، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۳۸۷ه.