searchicon

کپی شد

معجزات موسی کلیم الله (علیه السلام)‏ برای فرعونیان

قرآن کریم چند معجزه برای فرعون، قبطیان و بنی اسرائیل از حضرت موسی (علیه السلام) ذکر کرده که عبارتند از: 1. تبديل شدن عصا به مار عظيم و بلعيدن ابزار ساحران.[1]

از جمله معجزات آن حضرت، تبدیل شدن عصای او به اژدها (مار بزرگ) است که خدای متعال در قرآن کریم آن را بیان فرموده است. در آنجا که می فرماید: «و آن چيست در دست راست تو، اى موسى؟! گفت: اين عصاى من است بر آن تكيه مى كنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرومى ريزم و مرا با آن كارها و نيازهاى ديگرى است. گفت: اى موسى! آن را بيفكن. پس موسى آن (عصا) را افكند، ناگهان اژدهايى شد كه به هر سو مى‏شتافت. گفت: آن را بگير و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمى گردانيم».[2]

حضرت موسی (علیه السلام) معجزه عصا را در مجلس ساحران فرعون هنگامی نشان داد که ساحران زبردست فرعون، طبق برنامه از پیش تعیین شده، با سحر و جادوی خود در مجلسی بزرگ با حضور انبوهی از جمعیت، برای شکست موسی حاضر شده بودند. آنها ریسمان ها و طناب های خود را به صورت شیء متحرک و مارهای خیالی درآوردند. این کارِ ساحران در چشم مردم، عجیب و بزرگ به نظر آمد.[3] در همان هنگام، حضرت موسی (علیه السلام)، طبق وحی الهی عصای خود را به زمین افکند و به صورت اژدهایی بزرگ و واقعی در آمد که تمام جادوی ساحران را بلعید و عظمت و حقانیت پروردگار عالمیان و رسالت خود را اثبات کرد.[4] «(ما) به موسی وحی کردیم عصای خود را بیفکن؛ ناگهان (به صورت مار عظیمی درآمد که) وسائل دروغین آنها را به سرعت می بلعید».[5]

  1. يد بيضاء يا درخشيدن دست موسى (علیه السلام) همچون يک منبع نور.[6]

بعد از معجزه عصا، خداوند جهت عطای معجزه ای دیگر، به موسی فرمان دیگری می دهد: «و دستت را به گريبانت ببر، تا سفيد و بى عيب بيرون آيد. اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است».[7] این سفیدی و درخشانی دست، به خاطر درد و مرض، مثل پیسی و مشکلات پوستی نیست؛ بلکه نشانه‌ای از اعجاز و قدرت الهی است.[8]

حضرت موسی (علیه السلام) طبق مأموریت الهی، به سوی فرعون رفت. آن حضرت وقتی نزد فرعون رفت، به او گفت: من رسول خدا هستم و دلیلی روشن برای رسالت خود دارم. بنی اسرائیل را با من بفرست و آنها را رها کن. ولی جواب فرعون به موسی این بود که اگر راست می گویی، دلیل و نشانه ات را بیاور؟![9] موسی بلافاصله آن دو معجزه را که خدای متعال در وادی طور به او داده بود، ارائه داد:«(موسی) عصای خود را افکند؛ ناگهان اژدهای آشکاری شد؛ و دست خود را (از گریبان) بیرون آورد، سفید (و درخشان) برای بینندگان بود».[10]

  1. «دم» يا ابتلاى عمومى فرعونیان به خون دماغ شدن و يا به رنگ خون درآمدن رود نيل؛ طورى كه نه براى شرب قابل استفاده بود و نه كشاورزى.[11]

در سوره‌ اعراف، در یک آیه به برخی از معجزات حضرت موسی (علیه السلام) اشاره شده است: «سپس (بلاها را پشت سرهم بر آنها نازل کردیم)؛ طوفان و ملخ و آفت گیاهی و قورباغه ها و خون را که نشانه هایی از هم جدا بودند، بر آنها فرستادیم (ولی باز بیدار نشدند) و تکبر ورزیدند و جمعیت گنه کاری بودند».[12]

در این عذاب، آب رود نیل به خون تبدیل شد و قبطیان آب را، خون می دیدند، اما اسرائیلیان (بنی اسرائیل که در اسارت و بردگی فرعون بودند) آن را آب می دیدند. وقتی اسرائیلی می‌نوشید، آب بود ولی وقتی قبطی آن را می نوشید، خون بود. این تا آنجا ادامه پیدا کرد که افراد قبطی به افراد بنی اسرائیلی می گفتند: آب را در دهانت بگذار و بعد آن را در دهان من بریز، اما وقتی آب را در دهان قبطی می ریخت، باز تبدیل به خون می‌شد.[13]

گفتنی است که علت نزول و وقوع معجزات متعدد؛ سرکشی، لجاجت، ایمان نیاوردن و عدم وفای به عهد فرعون و طرفدارانش نسبت به حضرت موسی (علیه‌السلام) و بنی‌اسرائیل بود که حتی بعد از این همه اعجاز، استکبار ورزیدند و بر کفر خود اصرار داشتند.[14]

بعد از این که فرعون خواسته موسی مبنی بر رها کردن بنی اسرائیل را نپذیرفت، وعده موسی که نزول عذاب بود، محقق شد. این در حالی بود که بنی اسرائیل در اسارت فرعون بوده و فرعون مثل بردگان از آنها کار می کشید؛ لذا در رنج و سختی شدیدی بودند. بعد از مدّت کوتاهی، آنها به حضرت قول داده و درخواست کردند که عذاب را رفع کند تا ایمان بیاورند و بنی‌اسرائیل را آزاد کنند. اما وقتی به عنایت حضرت موسی (علیه السلام)، خدا عذاب را از آنها برداشت، ایمان نیاورده و دوباره به آزار و اذیت بنی اسرائیل ادامه دادند، تا جایی که این ماجرا پنج مرتبه با پنج اعجاز و بلای گوناگون تکرار شد.[15]

  1. شكافته شدن دريا به گونه اى كه تنها بنى اسرائيل توانستند از آن بگذرند.[16]
  2. نزول «من» و «سلوى». «من» در لغت به گفته برخى، قطرات كوچكى همچون قطرات شبنم است كه بر درختان مى نشيند و طعم شيرينى دارد، يا به تعبير ديگر يک نوع صمغ و شيره درختى است با طعم شيرين. بعضى هم گفته اند طعم آن شيرين توأم با ترشى بوده است.

«سلوى» در اصل به معناى آرامش و تسلى است و بعضى از لغت شناسان و بسيارى از مفسران آن را يک نوع «پرنده» دانسته اند.[17]

  1. جوشيدن چشمه ها (دوازده چشمه) از سنگ برای بنی اسرائیل.[18]
  2. جدا شدن قسمتى از كوه طور و قرار گرفتن همچون سايبانى بالای سر بنی اسرائیل.[19]
  3. بازگشت حيات و زندگى به مقتولى كه قتل او مايه اختلاف شديد ميان بنى اسرائيل شده بود، با مالیدن بخشی از بدن گاو.[20]
  4. استفاده از سايه ابرها كه در حرارت شديد بيابان به طور معجزه آسايى بر سر بنی اسرائیل قرار مى گرفت.[21]

[1]. طه، 20.

[2]. طه، 17 – 21.

[3]. الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۲۵۰.

[4]. اعراف، ۱۱۶ – ۱۱۸.

[5]. همان، ۱۱۷.

[6]. همان، 22.

[7]. همان، 22.

[8]. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن‏، ج ۱۹، ص ۷۱ به نقل از سایت ویکی فقه.

[9]. اعراف، ۱۰۴ و 106.

[10]. همان، 107 و 108.

[11]. اعراف، 133.

[12].همان. 133.

[13]. تفسیر صافی، ج ۲، ص ۲۳۱.

[14]. جرجانی، حسین بن حسن، جلاء الأذهان و جلاء الأحزان‏، ج ۳، ص ۲۳۷.

[15]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر صافی،‏ تحقیق: اعلمی،‏ حسین‏، ج ۲، ص ۲۳۰.

[16]. بقره، 50.

[17]. همان، 57.

[18]. همان، 60.

[19]. اعراف، 171.

[20]. بقره، 73.

[21].همان، 57؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج  12، ص 311.