کپی شد
معاد روحانی و جسمانی در علم فلسفه
فلاسفه معاد جسمانی را از لحاظ عقلی مورد توجه قرار داده و هر یک نظر خاصی در این رابطه ارائه داده اند.
گروهی از فلاسفه، به ویژه پیروان مکتب «مشاء» تنها به معاد روحانی معتقدند و می گویند: پس از مرگ، علاقۀ روح نسبت به بدن قطع می شود، ولی از آن جا که روح، موجودی پیراسته از ماده است، فنا و نیستی در آن راه ندارد و پس از قطع علاقه از بدن، باقی خواهد ماند.[1] این گروه چون نتوانسته اند اشکالات معاد جسمانی را حل کنند -از جمله شبهۀ اعاده معدوم- ناچار به معاد روحانی روی آورده و منکر معاد جسمانی شده اند، یا آن را از لحاظ فلسفی قابل اثبات ندانسته اند.
از جمله ابن سینا در این مورد می گوید: اثبات معاد از راه شریعت و اخبار و آیات آسان است و بخشی از آن که با عقل و قیاس و برهان قابل درک است، همان سعادت و شقاوت نفس است (معاد روحانی) … و بعد از توضیح و تفسیر مفصل در مورد سعادت و شقاوت روحانی، چنین بیان کرده است که معاد جسمانی بدان ترتیب که مورد بحث فلاسفه است را نمی توان از راه عقل اثبات نمود.[2]
برخی دیگر از فلاسفه برای اثبات معاد جسمانی مشرب خاصی داشته اند از جمله؛ ملاصدرای شیرازی که معتقد است: بدنی که در معاد بر انگیخته می شود بدنی است لطیف که از هر لحاظ مثل این بدن دنیوی بوده و از استعداد لازم برای حیات اخروی برخوردار است که از این بدن تعبیر به بدن مثالی نموده است. از جمله افراد مشهوری که معتقد به معاد با بدن مثالی بوده شیخ شهاب الدین سهروردی است،[3] با این تفاوت که نظریۀ ملاصدرا در این رابطه، شامل مقدمات عقلی مفصلی است و طی این مقدمات، حقیقت جسم انسان را همان جسم مثالی دانسته است. هرچند گاهی از سخنان ملاصدرا استفاده می شود که وی به معاد با بدن عنصریِ دنیوی معتقد است، ولی در غالب آثار خود تکیه اصلی وی بر بدن مثالی بوده و از این راه که تمامی خواص جسمانی را در حدی لطیف تر و شدیدتر برای بدن مثالی محقق دانسته است، جسمانی بودن حیات اخروی را به اثبات رسانیده است.
[1]. سبحانی، جعفر، عقائد اسلامی در پرتو قرآن، ص582، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1379.
[2]. فرهنگ معارف اسلامی، ج 3، ص 1816.
[3]. عقائد اسلامی در پرتو قرآن، ص 582.