searchicon

کپی شد

مسجد و وحدت اجتماعی

وحدت اجتماعی، عنصری اساسی برای سلامت و بقای اصل و اساس هر جامعه است. مسجد در تحکیم این عنصر اساسی، نقشی بس بزرگ ایفا می کند. افراد گوناگون، زن و مرد، بزرگ و کوچک، صاحبان افکار و سلیقه های مختلف، همه در یک جا گرد هم می آیند. همدل، همسو و دوش به دوش یک­دیگر می ایستند.

بر پایه چنین ترسیمی از مسجد است که خداوند متعال، پیامبر خویش را از نمازگزاردن و حتّی حضور در مسجدی که وحدت جامعه اسلامی را دچار آسیب کند، نهی می نماید.[1] آن حضرت نیز نه تنها در چنین مسجدی حضور نیافتند، بلکه جمعی را فرمان دادند تا آن را به آتش کشند. حتّی بنابر نقلی، زمین آن مسجد به مزبله دان تبدیل شد.[2]

شواهدی نشان می دهد که پاره ای از مقرّرات نماز جماعت همچون تأکید بر منظّم بودن صف­ها و اتّصال شانه های نمازگزاران، نهی از این که نمازگزار تنها به صورت منفرد در یک صفّ بایستد و یا موقع اذان از مسجد، خارج شود[3] و …، بدین منظور تشریع شده است، تا هم وحدت و هماهنگی مسلمانان بیشتر شود و هم بهتر به نمایش گذاشته شود؛ از این رو می توان گفت: مسجد هر قدر وحدت و یکپارچگی مسلمانان را پایدارتر کند و قشرهای بیشتری از جامعه را در برگیرد، به مسجد نمونه نزدیک­تر است. حضور پیروان مذاهب گوناگون در یک مسجد نیز نشان­گر آن است که اختلاف­های عقیدتی و مذهبی نتوانسته صف واحد مسلمانان را دچار تفرقه و پراکندگی کند.

از نظر امام صادق (ع) کسی که در صف اول نماز جماعت برادران اهل سنّت حضور یابد و در صف اوّل بایستد، همچون کسی است که شمشیر خویش را از نیام برکشیده و آماده نبرد در راه خداست.[4]

راز این سخن امام (ع) روشن است. در حقیقت نمایش وحدت و همدلی مسلمانان، همان آرمان رسول خداست و ارزش آن کمتر از جنگیدن با دشمنان دین خدا نیست. پس مسجد نمونه در زمینه وحدت، مسجدی است که اتّحاد و یکپارچگی جامعه اسلامی را استوار نماید. نمازگزاران آن، به راستی همدل و با صفا بوده، از کینه ها و کدورت­ها به دور باشند و همدلی و اتّحاد خود را به دشمنان آشکار و نهان جامعه اسلامی نشان دهند.



[1]. توبه، 108.

[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 110.

[3]. ر.ک: عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج3، ص513، باب 35 از ابواب احکام المساجد، روایات 1 و 3 و ج 5، ص 460 و 471، باب 58 و 70 از ابواب صلاه الجماعه.

[4]. همان، ج 5، ص 382، باب 5 از ابواب صلاه الجماعه، روایت 7.