کپی شد
هلاکت یزید بن معاویة
حصين بن نمير که به دستور یزیدبن معاویه برای شکست عبدالله بن زبیر به مکه حمله کردهبود، بر فراز كوه ابوقبيس منجنيقهايى نصب كرد و از آنجا به مردم داخل مسجد سنگ پرتاب مىكرد. در همينحال خبر مرگ يزيد بن معاويه به حصين بن نمير رسيد و او به ابن زبير پيام داد كسىكه ما را به جنگ تو فرستاد، نابود شد. آيا حاضرى صلح كنيم و درهاى مسجد را بگشايى كه ما طواف كنيم و مردم با يکديگر رفت و آمد كنند؟ ابن زبير اين پيشنهاد را پذيرفت و دستور داد درهاى مسجد را گشودند و حصين و يارانش شروع به طواف كردند.[1]
در باره مدت عمر یزید گزارشات مختلفی بیان کردهاند که عبارتنداز: سى و پنج سال،[2] سى و هشت سال، [3] سى و نه سال،[4] سى و پنج سال.[5]
به گفته برخی از مورخان او در سال شصت و سه[6] در حوران یا حوارين دمشق مُرد[7] و مدت خلافت او را نیز مختلف ذکر کردهاند: دو سال و هشت ماه،[8] سه سال و شش ماه، سه سال و هشت ماه[9] و برخی هم سه سال و نه ماه گفتهاند.[10]
ابن کثیر میگوید: تاریخ مرگ یزید بن معاویة چهارده ربیع الاول سال شصت و چهار بود.[11]
مسعودی میگوید: يزيد در هفدهم صفر سال شصت و چهارم مرد. يكى از مردم عنتره در اين باب میگويد: «اى قبرى كه در حوارين هستى، بدترين همه مردم را در بر گرفتهاى».[12]
هنگامیکه يزيد بن معاويه در بستر مرگ افتاد، حکومت را به فرزندش معاوية بن يزيد بخشيد و كارها را به او سپرد.[13]
گفتهاند وى هنگام مرگ خود، به اين ابيات تمثل مىجست: اى كاش يک ساعت هم در ميان مردم به سر نبرده بودم! / و اى كاش از لذتهاى زندگانى فاخر برخوردار نبودم! / و چونان كسى بودم كه به دو خرما و توشهاى اندک مىزيد / تا آنگاه كه در گرو گورستانها قرار مىگيرد.[14]
[1]. دينورى، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه: مهدوى دامغانى، محمود، ص 313.
[2]. ابن اثير، عز الدين على بن محمد، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ترجمه: حالت، ابو القاسم و خليلى، عباس ، ج 11، ص 261 و 262.
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. مسعودي، على بن الحسين، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه: پاينده، ابو القاسم، ج 2، ص 57.
[8]. کامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ج 11، ص 261 و 262.
[9]. همان.
[10]. بلعمى، محمد بن محمد، تاريخنامهطبرى، تحقيق محمد روشن، ج 4، ص 723.
[11]. ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمر، البداية و النهاية، ج 8، ص 226.
[12]. مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 57.
[13]. مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرينش و تاريخ، ترجمه: شفيعى كدكنى، محمد رضا، ج 2، ص 907.
[14]. همان، ص 907 و 908.