کپی شد
مردم سالاری دینی و دمو کراسی
از دیدگاه اسلام مردم حق تعیین سرنوشت خود را دارند و در پرتو حکومت اسلامی از آزادی های فردی و اجتماعی بهره می برند.
اسلام اگرچه بعضی از مولفه های دموکراسی به مفهوم غربی آن را نمی پذیرد، و آن در جایی است که رای اکثریت با کرامت انسانی در تضاد باشد، اما مولفه های دیگر دموکراسی به مراتب بهتر و زیباتر در اسلام مندرج است و در نتیجه نه تنها بین دین و دموکراسی هیچ گونه تضادی نیست، بلکه مترقی ترین نوع دموکراسی و مردم سالاری در متن اسلام وجود دارد.
این برداشت از اسلام و رابطه آن با دموکراسی مورد تأیید منابع و متون دینی اعم از آیات، روایات و سیره ی حکومتی پیامبر (ص) و امام علی (ع) است.
خدا در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «… و شاورهم فی الامر…»؛[1] و در کارها با آنان مشورت نما.
و در آیه دیگر مشورت کردن را در کنار اقامه نماز قرار می دهد.[2]
درباره آزادی عقیده می فرماید: «فذکر انما انت مذکر، لست علیهم بمصیطر»؛[3] پس پند ده که همانا تویی پند دهنده و نیستی بر آنان چیره.
این آیات به عنوان نمونه: بیانگر مشارکت جدی مردم در تعیین سرنوشت خود و جامعه ای که در آن زندگی می کنند، هم چنین آزادی عقیده و آزادی های مدنی از قبیل آزادی بیان و … است.
سیره و روش معصومان (ع) نیز بیانگر همین مدعاست. پیامبر (ص) با وجودی که در مکه از ابتدای بعثت تا هنگام هجرت به مدینه، اصل مشروعیت را برای تشکیل حکومت دارا بودند، اما در مدینه اقدام به چنین کاری کردند چون خواست عمومی مردم مدینه که در بیعت های این مردم با آن حضرت محقق شد، چنین چیزی بود.[4]
همین طور امام علی (ع) با وجود این که ولایت و حق الاهی رهبری را طبق روایات غدیر و… پس از پیامبر (ص) دارا بودند، وقتی که زمینه رضایت اکثریت مردم را دیدند، ولایت عملی و حکومت بر آنان را پذیرفتند.
آن حضرت در نهج البلاغه خطاب به مردم می فرماید: «و بدان سان که رسم سخن گفتن با جباران تاریخ است، با من سخن مگویید – و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود مرا گران می آید…، پس؛ از سخن حق و پیشنهاد عدل دریغ مورزید[5]».
مشارکت در تصمیم گیری در قالب مشورت، یکی از رئوس برنامه ها و سیاست های امام علی (ع) در اداره کشور بود. این یعنی دخالت مردم در سرنوشت خویش؛ یعنی مشارکت در تصمیم گیری ها.
نتیجه اینکه: دموکراسی شیوه ای است برای اداره جامعه. احترام به رأی اکثریت و آزادی های فردی و مدنی و… از ویژگی های بارز آن است. گرچه تلازمی بین اکثریت و حقانیت[6] نیست، اما اکثریت می تواند، فعلیت بخش[7] باشد یا با مقبولیت خود زمینه ساز تحقق حکومتی گردد. از دیدگاه اسلام، تا مردم و اکثریت، حکومتی را نپذیرند عملا زمینه های تحقق حکومت فراهم نیست.
از دیدگاه اسلام مردم حق تعیین سرنوشت خود را دارند و در پرتو حکومت اسلامی از آزادی های فردی و اجتماعی بهره می برند.[8] البته اسلام بعضی از مولفه های دموکراسی به مفهوم غربی آن را نمی پذیرد. در اسلام رأی اکثریت اگر با کرامت انسانی[9] در تضاد باشد، از اعتبار برخوردار نیست و مشروعیت ندارد، اما مولفه های دیگر دموکراسی به مراتب بهتر و زیباتر در اسلام مندرج است.
بنابراین، گرچه در مواردی ممکن است رای اکثریت از مشروعیت برخوردار نباشد، اما اکثریت می توانند، فعلیت بخش یا با مقبولیت خود زمینه ساز تحقق حکومتی، گردند.
[1] آل عمران، 159.
[2] «و آنان که نماز می گذارند و کارشان به مشورت انجام می گیرد» شوری، 38.
[3] غاشیه، 21 و 22.
[4] آیتی، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، ص 181.
[5] نهج البلاغه (خورشید بی غروب، ترجمه، عبدالمجید معادیخواه)، خ 207.
[6] به عبارت دیگر، گرچه مشروعیت از ناحیه ی اکثریت اعطاء نمی گردد، اما مقبولیت در دست اوست.
[7] برای توضیح این نکته توجه به مثالی که در پی می آید، سودمند است. فرض کنید چند فقیهی به نحو اقتضا صلاحیت برای تصدی حکومت اسلامی را داشته باشند، اما با رای اکثریت و گرایش عموم مردم به یک فقیه، ولایت در او فعلیت می یابد و او باید متصدی حکومت گردد.
[8] در این زمینه رجوع کنید به:
الف- هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص117-138.
ب- نمایه: رابطه ی مردم و حکومت در اسلام، سؤال 269.
[9] در این زمینه رجوع کنید به نمایه: انسان و كرامت، سؤال 48.