کپی شد
مذهب کلامی اشعریه
مذهب اشعریه از معروف ترین مذاهب کلامی در دنیای اهل سنت است که در آغاز قرن چهارم هجری پدید آمد. مؤسس مذهب اشعریه «ابوالحسین علی بن اسماعیل اشعری» است. وی در سال 260 هجری در بصره متولد شد و در سال 324 یا 330 در بغداد درگذشت. پدر او از طرفداران اهل حدیث بود؛ بدین جهت اشعری در کودکی با عقاید اهل حدیث خو گرفت، ولی در جوانی به مکتب اعتزال پیوست و تا چهل سالگی با آن مکتب همراه بود. تا این که در سال 300 هجری در مسجد بصره به صورت آشکار از معتزله کناره گرفت و عقاید جدید خود را بیان داشت و بار دیگر به جانبداری از عقاید اهل حدیث قیام کرد.[1] او در تقریر مقاصد اهل حدیث سعی بلیغ نموده، به ازاى هر قاعده و اصلى از اصول معتزله، اصلى و قاعدهاى وضع کرد.[2]
روش کلام اشعری
معتزله در مسایل کلامی به عقل تکیه می کردند و نصوص قرآنی را آن هنگام که مخالف آراء خود می یافتند، تأویل نموده و به سنت اعتماد نمی کردند. در مقابل، اهل حدیث، کتاب و سنت را مصدر عقاید خود قرار داده و منکر عقل و رسالت آن در عقاید و اصول بودند.[3] اشعرى به ارائه طرحى نو اقدام کرد تا به گونهاى تضاد موجود میان عقلگرایى و ظاهرگرایى را برطرف سازد؛ بدین جهت با هر یک از آن دو گروه، هم موافق و هم مخالف بود. با عقلگرایان در این جهت که استدلال عقلى در اثبات عقاید دینى بدعت و حرام نبوده؛ بلکه راجح و پسندیده است موافقت کرد و به تألیف رساله «استحسان الخوض فى علم الکلام» مبادرت ورزید و این در حالى بود که اهل حدیث، علم کلام و استدلال عقلى را بدعت و حرام میدانستند. از طرفى در تعارض عقل با ظواهر دینى، ظواهر را مقدم داشت و در نتیجه در بحث از صفات ذات و صفات خبریه با عقاید معتزله مخالفت کرد. همانگونه که اصل تحسین و تقبیح عقلى و متفرعات آن را نیز مردود دانست و هیچ واجب عقلى را نپذیرفت و در این زمینه ها با اهل حدیث هماهنگ شد و چون نادرست دانستن تأویل و اصرار بر حفظ ظواهر در مواردی با اصل تنزیه و صفات جمال و جلال الهی منافات داشت، با استفاده از استدلال عقلی، فرضیه های کلامی جدیدی را ابداع نمود و یا اگر قبل از وی مطرح شده بود به تحکیم آن پرداخت که این فرضیه ها، عقاید و آراء ویژه وی را در علم کلام نشان می دهند.[4]
برخی از آراء و عقاید اشعری:
الف. صفات ازلی خداوند متعال
اکثریت معتزله، صفات ذاتی خداوند را عین ذات او می دانستند و برخی از اهل حدیث (مشبهه) به زیادت و مغایرت آنها با ذات معتقد بودند. شیخ اشعری نیز نظریه زیادت را برگزید، ولی تبصره ای به آن افزود و آن این که: این صفات ازلی نه عین ذاتند و نه غیر ذات، اگر چه در واقعیت خود قائم به ذات می باشند.[5]
ب. صفات خبریه
مقصود از «صفات خبريه»، اوصافى برای خداوند متعال است كه در آيات قرآن و روايات آمده و مستندى جز نقل ندارد؛[6] مانند استواء بر عرش،[7] آمدن،[8] وجه،[9] دست،[10] و چشم،[11] چنان که آیات مربوط به این صفات را متشابه می نامند. معتزله در تفسیر این آیات روش تأویل را برگزیدند، ظاهرگرایان و قشریان از اهل حدیث (مجسمه و مشبهه) به مفاد ظاهری آنها تمسک کردند. روشی که اشعری برگزید، متوسط بین این دو روش بود؛ زیرا وی تأویل معتزله را نپذیرفت و گفت: خداوند حقیقتا صفات مزبور را دارا است، ولی بحث درباره چگونگی آنها روا نیست. از این نظریه به عنوان اصل معروف اشعری درباره صفات خداوند یاد می شود؛ یعنی «ایمان داشتن، بدون پرسش از چگونگی». از این روش، به روش تفویض (در مقابل تأویل) نیز یاد می شود.[12]
ج. حدوث و قدم کلام الهی
اهل حدیث و حنابله بر قدیم بودن کلام الهی (قرآن) اصرار می ورزیدند، و اعتقاد به حادث بودن آن را موجب کفر می دانستند. در برابر آنان، معتزله بر حدوث قرآن اصرار می ورزیدند. ابوالحسن اشعری، در این نزاع کلامی به دفاع از عقیده اهل حدیث پرداخت، ولی برای کلام الهی دو مرتبه قائل شد، یکی کلام نفسی و دیگری کلام لفظی، و گفت: آن چه قدیم است، کلام نفسی است که کلام حقیقی است و کلام لفظی، کلام حقیقی نیست، بلکه وسیله اظهار و ابراز آن می باشد.[13]
د: خلق افعال و کسب
از مسائل مورد اختلاف میان معتزله و ظاهرگرایان، مسئله قَدَر یا خلق اعمال است. معتزله به انگیزه دفاع از عدل و حکمت خداوند، اندیشه تفویض را برگزیده، و افعال اختیاری انسان را از قلمرو اراده و قَدَر الهی بیرون دانستند، و انسان را خالق افعال خویش شناختند. در برابر آنان، ظاهرگرایان به انگیزه دفاع از عمومیت اراده و قدر الهی، و نیز اصل توحید در خالقیت، هر گونه فاعلیت و تأثیر را از انسان نفی کرده و افعال او را اعم از طاعات و معاصی، مخلوق خدا می دانستند. از این عقیده به «خلق اعمال» یاد می شود.
شیخ اشعری، آن گاه که از مکتب اعتزال اعلان انصراف داد، حمایت خود را از عقیده خلق اعمال ابراز کرد و در رساله ای که عقاید خود را به عنوان نماینده اهل سنت نگاشت، بر این عقیده تصریح نموده گفت: «افعال بندگان، مخلوق و مقدور خداوند است»،[14] ولی برای توجیه اصل اختیار و رهایی از پی آمدهای نادرست اندیشه جبر، نظریه کسب را که قبل از او توسط حسین نجار و ضِرار بن عمرو مطرح شده بود، برگزید. در تفسیر حقیقت «کسب» از طرف اساتید و محققان کلام اشعری آراء مختلفی ابراز گردیده است، ولی معروف ترین آنها این است که «کسب عبارت است از مقارنت وجود فعل با قدرت و اراده انسان، بدون آن که قدرت و اراده او در تحقق آن تأثیری داشته باشد».[15]
ه. عدل
برای آشنایی با عقیده اشاعره پیرامون عدل الهی به مقاله «عدل در مذهب اشعری» در همین سایت (اسلام پدیا) مراجعه شود.
[1]. فرمانیان، مهدی، فرق تسنن، اشعریه، ص 483؛ ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، ص 269.
[2]. فياض لاهيجى، عبدالرزاق، گوهر مراد، مقدمه: قربانى، زين العابدين، ص 47.
[3]. سبحانى، جعفر، بحوث في الملل و النحل، ج 2، ص 32.
[4]. درآمدی بر علم کلام، ص 272 و 273.
[5]. شهرستانى، محمد بن عبد الکریم، الملل و النحل، محقق: بدران، محمد، ج 1، ص 108.
[6]. سبحانى، جعفر، سيماى عقائد شيعه، ترجمه: محدثى، جواد، ص 66.
[7]. طه، 5.
[8]. فجر، 22.
[9]. الرحمن، 27.
[10]. فتح، 10.
[11]. هود، 37.
[12]. درآمدی بر علم کلام، ص 275 و 276.
[13]. همان، ص 276.
[14]. ر.ک: اشعرى، ابو الحسن، مقالات الإسلاميين و اختلاف المصلين، ص 291؛ سبحانی، جعفر، الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف، ج 3، ص 107 و 108.
[15]. ر.ک: درآمدی بر علم کلام، ص 278، به نقل از فاضل قوشجی، شرح تجرید، ص 445.