کپی شد
مذهب فقهی حنفى
مؤسّس اين مذهب، ابو حنيفه نعمان بن ثابت است. وى در کوفه متولّد شده و در همان جا رشد و پرورش يافت. معروف آن است که تولّد وى در سال 80 هجرى و وفاتش در سال 150 هجرى در بغداد بود. ابو حنيفه، شاگرد حمّاد بن ابى سليمان کوفى (م 120) بود. خطيب بغدادى از شخصى به نام أبو مطيع نقل مىکند که ابو حنيفه گفت: به نزد أبو جعفر منصور عبّاسى رفتم؛ به من گفت: علم را از چه کسى فرا گرفتهاى؟ گفتم: از حمّاد و او نيز از ابراهيم نخعى (م 96) و ابراهيم نيز از عمر بن خطاب، على بن ابى طالب (علیه السلام)، عبد اللّٰه بن مسعود و عبد اللّٰه بن عباس فرا گرفت.[1]
همچنين وى از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) و زيد بن على (عليه السلام) بهره فراوانى برد. دو تن از شاگردان ابو حنيفه؛ يعنى أبو يوسف و محمّد بن حسن شيبانى در مُسند خويش، براى فتاواى ابو حنيفه روايات زيادى را به عنوان مستند، نقل کردهاند.[2]
مشهورترين شاگردان وى، أبو يوسف، يعقوب بن ابراهيم کوفى (م 182) قاضى القضاة زمان هارون الرشيد، محمّد بن حسن شيبانى (م 189)، أبو الهذيل، زفر بن هذيل بن قيس کوفى (م 158) و حسن بن زياد (م 204) هستند.[3]
مذهب وى در حکومت عثمانى مورد عنايت فراوان قرار گرفت و به عنوان مذهب رسمى شناخته شد؛ از اين رو، مذهب حنفى در ترکيه، آسياى ميانه، شام، مصر، تونس، يمن، عراق و بسيارى ديگر از بلاد نفوذ کرد.
مصادر فقهى ابو حنيفه:
طریقه ابو حنیفه در استنباط احکام آن بود که با اصحاب خود مشورت می کرد و چون به رأی معینی می رسید، دستور نگارش آن را می داد و در اجتهاد به مسائل فرضی نیز می پرداخت. وى در فتوا دادن از کتاب خدا و سنّت رسول خدا -به شرطى که متواتر باشد يا همه علما در همۀ شهرها بدان عمل کرده باشند و يا آن سنّت را يکى از صحابه ميان گروهى ديگر از صحابه نقل کند و کسى نيز با وى مخالفت نکند- بهره مىجست. اگر سنّتى نمىيافت به اجماع صحابه عمل مىکرد و چون به اقوال بزرگانی مانند ابراهیم و شعبی و ابن سیرین می رسید، می گفت، «هم رجال و نحن رجال»،[4] سپس در صورت نبودن اجماع صحابه، به اجتهاد و قياس و پس از آن به استحسان تمسّک مىجست.[5]
ابو حنيفه چون در عمل به سنّت سختگير بود، و در نتيجه روايات اندکى به عنوان سنّت در نزد وى ثابت شده بود، به گونهاى گسترده به قياس و استحسان روى آورد.[6] عمل گستردۀ او به قياس و مانند آن، سبب منازعاتى ميان وى و فقهاى هم عصرش گرديد. از جمله ميان وى و سفيان بن سعيد ثورى (م 161) که از علماى کوفه به شمار مىرفت، درگيرى و نفرتى حاکم بود؛ زيرا سفيان از طرفداران حديث به شمار مىرفت، ولى ابو حنيفه اهل رأى و قياس بود. همچنين ميان او و شريک بن عبد اللّٰه نخعى، قاضى کوفه (م 177) و محمّد بن عبد الرحمن بن ابى ليلى (م 148) نيز مخالفت هايى وجود داشت.
ابن حزم، از دانشمندان اهل سنت، گفتههاى ابو حنيفه و پيروانش را کذب دانسته و خطيب بغدادى نيز در تاريخش با عبارات تند و زنندهاى، به ابو حنيفه و پيروانش تاخته است.[7]
معروف است که ابو حنيفه- جز در موارد اندک- به سنّت اعتماد نکرد؛ زيرا پذيرفتن سنّت نزد او، داراى شرايطى خاص و مشکل بود.[8]
دانشمند معروف، ابن خلدون مىنويسد: «ابو حنيفه فقط هفده حديث! از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را صحيح شمرده و به آنها اعتماد کرده است؛ زيرا در پذيرش احاديث، سختگير بود».[9]
[1]. مكارم شيرازى، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، ص 138و 139، مدرسه امام على بن ابى طالب عليه السلام، قم، چاپ اول، 1427ق، به نقل از تاريخ بغداد، ج 13، ص 334.
[2]. همان، ص 139، به نقل از ادوار علم الفقه، ص 142.
[3]. همان، به نقل از الفقه الاسلامى و ادلّته، ج 1، ص 44.
[4]. اسلامی، رضا، مدخل علم فقه، ص 467، مرکز مدیریت حوزۀ علمیه قم، چاپ اول، قم، 1384ش؛ ضمیری، جستاری در مکاتب فقهی، بخش مذهب حنفیه، کتاب نامه تکمیل شود.
[5]. مكارم شيرازى، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، همان.
[6]. همان، به نقل از تاريخ الفقه الاسلامى، ص 121- 120؛ الفقه الاسلامى و ادلّته، ج 1، ص 43.
[7]. همان، به نقل از ادوار علم الفقه، ص 147- 146.
[8]. همان، به نقل از تاريخ التشريع الاسلامى، ج 2، ص 81.
[9]. همان، ص 139و140، به نقل از تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 796 (فصل ششم، علوم حديث).