Warning: filemtime(): stat failed for /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/assets/js/front.min.js in /home/islamp/public_html/fa/wp-content/plugins/easy-table-of-contents/easy-table-of-contents.php on line 236
searchicon

کپی شد

مدارا نمودن حضرت علی (علیه السلام) با عایشه

بعد از آنکه کجاوه[1] عایشه از پشت شتر بر زمین سقوط کرد، حضرت على (علیه السلام) به محمد بن ابى بكر فرمود: به خواهرت نزدیک شو. محمد دست خود را داخل کجاوه كرد كه به جامه عايشه رسيد. عايشه گفت: انا لله و انا الیه راجعون، تو كيستى؟ مادرت به عزايت بنشيند و بر سوگ تو گريه كند. گفت: من برادرت محمد هستم.[2]

سپس حضرت علی (علیه السلام) به محمد بن ابى بكر فرمان داد عايشه را در منزلى اسکان دهد. محمد بن ابی بکر او را در خانه عبد الله بن خلف خزاعى كه خودش در جنگ كشته شده بود، نزد همسرش صفيه منزل داد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به محمد بن ابى بكر فرمود: بنگر آيا صدمه اى به خواهرت نرسيده است؟ گفت: بازويش در اثر تيرى كه از لاى صفحه هاى آهنى کجاوه گذشته خراشى برداشته است. بعد از آن به محمد بن ابى بكر فرمود: همراه خواهرت برو و او را به مدينه برسان و شتابان پيش من به كوفه برگرد، محمد گفت: اى امير مؤمنان مرا از اين كار معاف فرما. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: معافت نمى دارم و لازم است انجام دهی.[3]

عايشه آماده حرکت شد، على (علیه السلام) چهل زن را عمامه و كلاه پوشاند، شمشير از دوش آنان آويخت و دستور داد از عايشه در طول راه حفاظت كنند و در سمت چپ و راست و از پشت سرش حركت كنند. عايشه در طول راه مى گفت: خدايا خودت جزاى على بن ابى طالب را بده كه چنين كرد و چهل مرد را همراه من گسيل داشت و حرمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) را درباره من رعايت نكرد. ولى وقتی به مدينه رسيد، آن زنان عمامه ها و كلاه خودها را از سر برداشتند و شمشيرها را كنار گذاشتند و همراه او وارد خانه اش شدند. عايشه که چنین ديد و دانست آنان زن هستند، از دشنام هايى كه به على (علیه السلام) داده بود پشيمان شد و گفت: خداوند به پسر ابو طالب جزاى خير عنايت كند كه حرمت پيامبر را در مورد من رعايت كرده و پاس داشته است.[4] همچنین دوازده هزار درهم در اختیار عایشه قرار گرفت.[5]

بعدها عایشه‌ هرگاه‌ روز جمل‌ را به‌ یاد می آورد، آرزو می کرد که‌ ای‌ کاش‌ قبل‌ از آن‌ مرده‌ بود و در آن‌ حادثه‌ حضور نمی یافت‌. وی‌ هنگامی‌ که‌ آیه: «و قَرْنَ فی‌ بُیوتِکُنّ»[6] را می خواند، چندان‌ می گریست‌ که‌ روبندش‌ خیس‌ می شد.[7]

[1]. اتاقکی که شتر آن را حمل می کند، (هودج یا محمل).

[2]. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه مهدوى دامغانى، محمود، ص 187.

[3]. همان،‌ ص 188 و 189.

[4]. مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة (نبرد جمل)، ترجمه: مهدوی دامغانی، محمود، ص 249.

[5]. بلاذری، احمد بن‌ یحیی، انساب‌ الاشراف، ج ‌۲، ص 48.

[6]. احزاب، 33.

[7]. انساب‌ الاشراف‌، ج‌۲، ص 265.